وی با بیان اینکه دولت مصدق مجبور بود در چند جبهه بجنگد، توضیح داد: در آن زمان دربار محمدرضا شاه که باید حامی دولت ایران می شد، همدست خارجی ها بود به ویژه اشرف خواهر شاه و مادرش نقش مهمی در کارشکنی ها علیه نهضت ملی نفت داشتند از این رو مصدق مجبور شد برای مدتی آنهارا به خارج از کشور تبعید کند اما در آن زمان که رابطه ایران و انگلیس قطع شده بود، اشرف پنهانی مجدد به ایران بازگشت و از طرف غربی ها فشار لازم را بر شاه وارد آورد که عملیات نظامی و کودتا علیه مصدق را بپذیرد چراکه شاه خیلی احتیاط می کرد و نمی خواست این کار را انجام دهد.
رحیمی روشن ادامه داد: جریانات به اصطلاح آنگلوفیل یا دوستداران انگلیس و همچنین حزب توده که این وسط ظاهرا طرفدار دهقانان و محرومان بود، با مصدق از سر خصومت وارد شدند و به نوعی در روز کودتا هم که حزب توده می توانست با شبکه وسیعی از افراد و نظامیانی که در اختیار داشت، کودتا را خنثی کند، نظاره گر ماند البته کیانوری، رهبر حزب توده این ادعا را قبول ندارد و می گوید ما اعلام آمادگی کردیم اما مصدق قبول نکرد اما بیشتر باور بر این است که ادعای حزب توده مبنی بر کمک به دولت در صبح روز کودتا واقعیت ندارد.
وی با بیان اینکه در آن زمان صادرات نفت به صورت صددرصد قطع شده بود، تبیین کرد: در آن زمان نظام اقتصادی کشور به شدت وابسته به نفت بود و با قطع صادرات نفت مشکلات اقتصادی نیز به دولت فشار آورده بود چراکه دولت باید هزینه کارکنان و تکنسین های شرکت نفت را که بیکار بودند، پرداخت می کرد و اقتصاد بدون نفت نیز پاسخگوی نیاز ایران نبود.
این استاد علوم سیاسی خاطرنشان کرد: به طور کلی مشکلات دربار، ناهماهنگی های سیاسی بین رهبران نهضت مانند اختلاف نظر بین مصدق و آیت الله کاشانی، ناهماهنگی بین نیروهای مسلح به صورتی که بخشی از ارتش را کودتاچیان توانسته بودند با خود همراه کنند و برخی اراذل اوباش از عوامل داخلی کودتا علیه مصدق بودند.
رحیمی روشن در رابطه با عوامل خارجی که منجر به کودتا علیه مصدق شد، مطرح کرد: کشورهای آمریکا، انگلیس و شوروی از عوامل خارجی این کوتا بودند؛ شوروی ها ظاهرا در کودتا نقش نداشتند، اما هیچ کمکی به ایران نکردند حتی مطالبات ایران را پرداخت نکردند و حاضر نشدند مستقیما از ایران نفت بخرند.
وی ادامه داد: مصدق نگاه ویژه ای داشت و منشأ مشکلات ایران را مشکلات سیاسی می دانست تا مشکلات اقتصادی و معتقد بود تا پای استعمار غرب از ایران بریده نشود استقلال اقتصادی هم معنایی ندارد. مصدق نماد این استعمار را شرکت نفت ایران و انگلیس می دانست که با یک وضعیت فاجعه بار نفت ایران را می بردند پس او می خواست به هر طریقی شده پای انگلیسی ها را از ایران ببرد بنابراین سرنگونی دولت مصدق یک کودتای خارجی با کمک همدستان داخلی بود.
رحیمی روشن با بیان اینکه اگر مصدق مانند کشورهای دیگر مثل عربستان و برمه پیشنهاد ۵۰-۵۰ سازمان ملل را برای تقسیم نفت می پذیرفت این کودتا احتمالا اتفاق نمی افتاد، توضیح داد: در مصدق به نوعی یک دندگی مشاهده می شد و او در آن زمان این پیشنهاد را نپذیرفت، شاید در صورتی که این پیشنهاد را می پذیرفت احتمالا کودتا اتفاق نمی افتاد و می توانست در چند سال آینده ملی کردن صنعت نفت را کامل کند اما او نپذیرفت و کار به نقطه بدون بازگشت رسید.
وی در باره مقایسه وضعیت امروز ایران با وضعیت دولت مصدق خاطرنشان کرد: مسئله ای که وجود دارد این است که آن زمان جبهه داخلی مصدق چنان ضعیف بود که غربی ها به راحتی می توانستد در ایران قدرت براندازی هم داشته باشند برخلاف امروز که غربی ها این مقدار نفوذ در ایران را ندارند گرچه تلاش فراوانی انجام داده اند اما موفقیتی نداشته اند.