نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/2014/mehr-1393/ois-iran-6875-Shah-hosenie_darbarahe_dr_Hossein_Fatemie.htm

 

حسين شاه حسيني در گفت وگو با «شرق»: فاطمي، جذابيت مردمي و قلمي توانمند داشت

حسين شاه حسيني متولد 1306 در محله سرچشمه تهران است. وي از اعضاي موسس تشکيلات سربازان نهضت ملي و شاخه جوانان آن محسوب مي شود. نخستين فعاليت او در کنار پدرش و در جلسات شيخ زين العابدين شاه حسيني بود و همراهي پدر باعث آشنايي او با سياست مي شود. وي در دولت موقت، معاون رييس جمهور و رييس کميته ملي المپيک بود که اين سمت را تا دولت رجايي نيز حفظ مي کند. سالروز ترور دکتر حسين فاطمي و 60سالگي اعدام او بهانه اي شد که در يکي از کوچه پس کوچه هاي خيابان شريعتي به ديدنش برويم و در خانه اش بازگرديم به سال هاي دهه20 و30 و از فاطمي بشنويم. آنچه مي خوانيد بخشي از يک گفت وگوي چهارساعته با اوست:
    
     فاطمي از کي و چگونه وارد عرصه سياست ايران شد؟
     دکتر فاطمي شخصيتي بسيار جالب و مورد توجه است و هرکسي از ديدگاه و ظن خودش آن را روايت و بازخواني مي کند. بعضي هم به کثرت علاقه مندي، حقايق تاريخي را آن جور که باب ميلشان است تغيير مي دهند نه آن طور که ديده اند يا شنيده اند. من به مقتضاي علاقه اي که داشتم و از شهريور 1320 وارد اين عرصه شدم خيلي از اين مسايل را از نزديک مي ديدم و با بسياري از اين دوستان و آنان که در آن وقايع حضور داشتند تماس داشتيم، يکي از اين اشخاص، مرحوم دکتر حسين فاطمي بود. مرحوم فاطمي جوان ترين وزير تاريخ ايران هستند و ابتداي امر هم نويسنده و روزنامه نگار بودند و با توجه به رشته تحصيلي شان که در آن زمان هم اولين نفر بودند که دکتراي حقوق بين الملل داشتند جوان ترين وزير کابينه ايران شدند. حسين فاطمي، روحاني زاده بود و در مکتب مذهب بزرگ شده و رشد کرده بود و بسيار پيش از شهريور 1320 در عرصه روزنامه نگاري وارد شده و نويسندگي و روزنامه نگاري را تجربه کرده و به زندان افتاده بود. حتي تجربه زندان رضاشاه را هم داشت، حدود 20 يا 21ساله بود که براي مدت کوتاهي زندان را تجربه مي کند. يعني ايشان يک سابقه سياسي و مطبوعاتي در همان روزگار خودشان داشتند و در همان زمان به نوعي مي شود گفت دردمند بودند و مشکلات زمان رضاشاه را به خوبي منعکس مي کردند و البته در آن زمان انديشه هاي مدرس را تبليغ مي کردند و نشر مي دادند. فاطمي زماني که در اصفهان کار خود را شروع مي کند در ابتدا به عنوان يک نويسنده عادي در يک روزنامه فعاليت خود را آغاز مي کند. آن زمان آقاي نيک پورناييني از اقوام فاطمي روزنامه اي منتشر مي کرد که فاطمي در آن مي نوشت و البته کار تصحيح را در آن روزنامه برعهده داشت. کمي بعدتر براي ادامه تحصيل به فرانسه مي رود و مجالست با مردم فرانسه با آن روحيه آزادانديشي، خود مزيد بر علت شد براي فاطمي که بايد اوضاع در ايران تغيير کند. بعد از بازگشت از فرانسه است که با محمد مسعود دوستي و رفاقتي نزديک پيدا مي کند و اين مجالست و هم نشيني با محمد مسعود باعث شد که ساختار فکري پيدا کند و ساخته فکري وي مردمي شود و از حکومت کنده مي شود. در روزنامه هاي آن زمان و پيش از آنکه بشود دکتر فاطمي و آن محبوبيت را هم پيدا کند اگر مقالاتش را در روزنامه «خبر»، نيک پور ناييني بخوانيد متوجه مي شويد هيچ گاه داعيه حکومت نداشته بلکه دردمند درد جامعه خود بوده و درد ديکتاتوري را بسيار کشيده و زحمت ديکتاتوري را با زجرش تحمل کرده است. حالادکتر فاطمي با اين ساختار فکري و شخصيت برمي خورد به دکتر مصدق که اگر تاريخ زندگي ايشان را هم بررسي کنيم باز اين دردمندي براي وطن و جامعه را مي توانيم در ايشان ببينيم. اگر امروز فاطمي را جوان ترين وزير تاريخ ايران مي دانند ايشان استادي چنان دکتر مصدق را کنار خود داشته اند. شاه هم مي دانست که فاطمي پا جاي پاي مصدق خواهد گذاشت، رفتاري که مصدق در قبال رضاشاه و ديکتاتوري اش پيش گرفت فاطمي به نوعي ديگر در مقابل محمدرضاشاه انجام مي داد و شايد به همين دليل بود که شاه همواره مي خواست به نوعي فاطمي را به سمت خود جذب کند و زماني که نتوانست او را جذب کند، کينه عميقش او را واداشت که تا حد کشتن حسين فاطمي نيز پيش برود.
    
     اولين بار که خود شما با فاطمي ديدار داشتيد چه زماني بود؟
     اولين باري که فاطمي را ديدم و آشنايي ما آغاز شد انتخابات دوره 16مجلس شوراي ملي بود که ايشان هنوز وزير نشده بودند اما براي اين دوره کانديداي انتخابات از تهران بودند. تازه هم روزنامه باختر امروز آغاز به کار کرده بود.
    
     يعني در آن زمان«باختر» تعطيل شده بود و دکتر فاطمي با «باختر امروز» به صحنه آمده بودند؟
     بله، در اين زمان ايشان روزنامه باختر امروز را داشتند و در زمان فراکسيون نهضت ملي در دوره 16 بود که اقليت مجلس در حال تشکيل شدن بود دکتر فاطمي در باختر امروز از آن فراکسيون مي نوشت و دفاع مي کرد و دکتر بقايي از روزنامه شاهد اين حرکت را انجام مي داد. فاطمي در دوره16 به عنوان نماينده نتوانست وارد مجلس شود و در دوره17 وارد مجلس شوراي ملي شد.
    
     در همان زمان نمايندگي ايشان بود که ترور اول اتفاق افتاد، چه اتفاقي روي داد و چرا فاطمي ترور شد؟
     بله. در همان زمان بود، محمدمسعود که از ياران و دوستان صميمي فاطمي بود يک سال قبل از آن حادثه ترور و کشته شده بود و فاطمي در 25بهمن1330 بر مزار محمدمسعود مورد سوءقصد قرار گرفت که خوب آن ترور که توسط عبد خدايي اتفاق افتاد، خود حاشيه هايي دارد. در آن زمان نواب صفوي در زندان بود و اداره کننده فداييان آن روز آقاي «واحدي» بود و در نبود ارکان اصلي فداييان اسلام و شخص نواب صفوي بود که يک نوجوان 17ساله اين ترور را عليه فاطمي انجام داد.
    
     صحت دارد که نواب صفوي هم از اين اتفاق و ترور راضي نبود؟
     بله، نواب صفوي به اين حرکت معترض بود ولي به خاطر شرايط موجود در خود فداييان اسلام اين اعتراض را خيلي علنا بيان نمي کرد اما ما مي دانستيم که معترض است. چرا بايد فداييان اسلام حتي با حضور «واحدي» در راس خود باز هم تصميم به ترور فاطمي مي گرفتند؟ فاطمي که بسيار بيش از ديگران در مقابل نفوذ بيگانگان ايستادگي مي کرد؟ انگلستان از همان روزي که احساس کرد نظرات فاطمي روي مصدق تاثير دارد و تلاش هاي فاطمي براي ملي شدن نفت را ديد احتياج به حذف فاطمي داشتند. شاهد اين گفته من همان جمله معروف مصدق است که از فاطمي به عنوان يکي از اصلي ترين پايه هاي ملي شدن نفت ياد مي کند و از سويي شاه هم مخالفت آشکار فاطمي با خود را حتي پيش از آن سرمقاله هاي آتشين مي ديد. واضح بود که انگلستان و دربار هر دو خواهان حذف فاطمي و حذف تفکر فاطمي در جامعه بودند اما به دنبال عاملي بودند که بگويند فاطمي را مردم خودشان حذف کرده اند. در آن برهه زماني فداييان به خاطر ترور عبدالحسين هژير محبوبيتي داشتند و در عامه هم اين محبوبيت بود. در آن زمان فداييان برخي تندروي هايي داشتند. حتي اين تندروي ها چنان زياد شد که شخص آيت الله کاشاني هم از آنان مي خواست با آرامش بيشتري خواسته هايشان را پيگيري کنند. اين نوع تفکرات در آنان وجود داشت. جميع اين اتفاقات و نبود نواب صفوي همگي منجر به اين ترور و گرفتاري واحدي به تنهايي شد. شايد درک همين شرايط در آن زمان توسط فاطمي بود که وي«عبدخدايي» را که در آن زمان 16ساله بود، بخشيد و از وي گذشت. شايد بسياري هنوز هم نپذيرند اما اين ترور نشانه اي بود براي کساني که مي خواهند در مقابل انگلستان قرار بگيرند بدانند که هميشه در تيررس عوامل انگلستان هستند.
     در شب کودتاي 25مرداد، دستور بازداشت سه نفر در بدو امر صادر مي شود. رياحي که رييس ستاد ارتش بود و بازداشتش براي کودتا لازم، مصدق که نخست وزير بود و کودتا بدون بازداشت وي بي معنا بود و در اين ميان فقط فاطمي از هيات وزيران بود که در شب اول، دستور بازداشت وي صادر مي شود، چرا فقط دستور بازداشت فاطمي از هيات وزيران صادر مي شود؟
     فاطمي يک شخصيت استثنايي بود؛ او هم جذابيت شخصيتي و کاريزما داشت و هم جذابيت مردمي بسيار خوبي داشته و هم قلم بسيار توانمند. ببينيد براي مثال نه مهندس حق شناس و حتي زيرک زاده که سابقه فعاليت حزبي داشتند و تئوريسين هاي حزب ايران بودند چنين جايگاهي نداشتند. هر سه اين اشخاص که نام بردم در صداقتشان ترديدي نيست اما فاطمي در وجود خود يک جوهره و شخصيتي داشت که از بطن مردم آمده بود و مردم نيز به خوبي او را مي شناختند و دوست داشتند.
     شما اگر مقالات فاطمي را بخوانيد متوجه مي شويد که انسان تئوريسيني نيست، بلکه يک آدم انقلابي منظم مردمي است. يک آدمي بوده است که در راستاي منافع ملي مردم حرکت مي کرده بدون تکيه بر روشنفکرها، بلکه با تکيه مستقيم بر خود مردم.
    
     اختلاف بين دکتر مصدق و دکتر فاطمي صحت دارد؟
     در روز جمهوري؟
     بله روز جمهوري و اينکه اين دو با هم اختلاف داشتند؟

     نخير به هيچ وجه، نه فاطمي جمهوريخواه بوده و نه مصدق در پي انحلال سلطنت. اختلاف نظر بوده ولي اختلاف پايه اي وجود نداشته است. در جلسه روز آخر و بعد از کودتاي 25 مرداد که دکتر فاطمي در ميان جلسه مي گويد با توجه به فرار شاه بايد سلطنت را ملغي کنيم و دکتر مصدق هم مي گويند با کدام قانون، که فاطمي جمله معروف خود را فرياد مي زند: «با قانون انقلاب» و بعد هم جلسه را ترک مي کند. پس نمي توان گفت فاطمي در پي انحلال سلطنت نبوده است. خوب اين به نظر من اختلاف عقيده است اينکه فاطمي مي خواسته سلطنت را ملغي کند و مصدق مي خواسته با شوراي سلطنت، اين مشکل را حل کند.
    
     پس نمي توان انکار کرد که فاطمي جمهوريخواه بوده است؟
     ببينيد من اعتقاد دارم حتي نهايتا خواسته مصدق هم جمهوري بوده است اما نه با روش هاي هيجان زده بلکه آن را يک برنامه بسيار طولاني مدت مي ديدند. اينکه ابتدا شوراي سلطنت تشکيل شود و بعدتر اين شوراي سلطنت جاي خود را به جمهوري بدهد.
    
     خوب پس اين اختلاف در آن زمان بين مصدق و فاطمي به وجود آمده است؟
     نه اين اختلاف نيست، مقصد هر دو يکي بوده است و ديد من و شما امروز اين را اختلاف مي بيند. در انتها، راه يکي است، اينکه ابتدا تشکيل شوراي سلطنت بدهيم و نتيجه اين اتفاق که با راي مردم است منجر به تشکيل جمهوري شود. اينکه سعي مي کنند اکنون با جمهوريخواه نشان دادن مصدق او را منکوب کنند، يک دروغ بزرگ است. مصدق به جمهوري اعتقاد نداشت او به حق راي مردم اعتقاد داشت و معتقد بود چه سلطنت و چه جمهوري بايد با خواست مردم باشد. اين بود که روي تشکيل شوراي سلطنت تاکيد مي کرد. او به عنوان رييس دولت معتقد بود راي و نظر مردم و رفراندوم مردم مهم است. مصدق اعتقاد به جمهور داشت اما نه جمهوري که در آن زمان اعلام شود. در آن زمان هم ايشان معتقد به سلطنت بودند؛ سلطنت مشروعه مشروطه، يعني پادشاه، سلطنت کند نه حکومت. اين اعتقاد مصدق بود ولاغير.
     سرمقاله هاي معروف دکتر فاطمي از 25 تا 28 مرداد تاکيد بر اين دارد که او ديگر شاه را به رسميت نمي شناسد.
    بله فاطمي اين حرف را مي زند اما تاکيد همچنان بر وجود شوراي سلطنت است نه تشکيل جمهوري. حتي نام آقاي دهخدا در آن زمان مطرح مي شود به عنوان رييس شوراي سلطنت، يا مصدق، صديقي را براي شوراي سلطنت پيشنهاد کرده بود. اينکه در اين شورا براي نوع حکومت تصميم گيري شود، مصدق يا فاطمي هيچ گاه نمي گفتند تنها حرف خودشان باشد بلکه معتقد بودند؛ و به خصوص مصدق معتقد بود بايد نظر مردم باشد و شوراي سلطنت براي آينده کشور تصميم بگيرد. اصلانسبت دادن اين موضوع به مصدق و دولتش اشتباه است، مصدق حتي در رابطه با انحلال مجلس هم باز به سراغ رفراندوم و راي مردم مي رود و تمام نظر و عقيده اش روي قانون و مردم بوده است. حتي زماني که فاطمي طرح تعطيل سفارت انگلستان را مطرح مي کند باز هم پاسخ مصدق اين است که بايد طرح به هيات دولت، برود و انگلستان باور نمي کرد که دولت راي به تعطيلي سفارت انگلستان در تهران بدهد. هميشه براي مصدق همه چيز در چارچوب دولت و قانون بود. کدام دولت؟ دولتي که انتخاب مردم است. حتي انحلال مجلس را به رفراندوم مي گذاشت.
    
     شرايطي در قانون پيش بيني نشده بود که زماني که مجلس از اکثريت ساقط مي شود چه بايد کرد؟
     نه، در قانون تعبيه نشده بوده، در ضمن اصلاقانون براي مردم است يا قانون براي مردم؟ قانون براي مردم است و در اين شرايط هم ناچار به رفراندوم مي شود، مصدق آدمي نبود که خودش تصميم بگيرد بدون اينکه دو محور اصلي قانون و مردم را ناديده بگيرد.
    
     برگرديم به بحث دکتر فاطمي، با توجه به آشنايي شما با فاطمي، ايشان در زندگي شخصي هم همين قدر تندمزاج بودند؟
     بله، بسيار زياد (خنده). ببينيد من خيلي در ابتدا آدم حزبي نبودم، پدرم به خاطر کسوت و لباس روحانيت بيشترين ارتباط را با اين آقايان داشت و بنده هم با توجه به تحصيلات و علاقه شخصي و بيشتر با فکر و انديشه نه وابستگي حزبي و گروهي وارد وادي سياست شدم. دکتر فاطمي را اولين بار با سعيد، خواهرزاده اش ديدم. ايشان با سعيد مي خواستند تشکل سربازان نهضت ملي را ايجاد کنند و من هم عضو اين تشکل شدم و با دکتر فاطمي بيشتر آشنا شدم و در جلساتي که ايشان برگزار مي کردند با ايشان بيشتر آشنا شديم و اين جلسات با اينکه با جوانان بي تجربه سياسي بود اما براي ايشان تفاوتي با جلسات جدي ديپلماتيک نداشت. اينکه اکنون گفته مي شود ديپلمات سياسي بايد زرنگ باشد و گاهي لازم است دورو باشد، نه فاطمي اصلااين طور نبود بلکه بسيار باصداقت بود و صريح حرف هاي خود را مي گفت.
    
     دکتر فاطمي در فاصله کودتاي 28مرداد تا زمان بازداشت، چه مي کردند و کجاها بودند؟
     مرحوم دکتر فاطمي بسيار رفيق باز بودند. گاهي دوستي به مرحله اي مي رسد که بايد ديگر به آن گفت رفاقت و رابطه آقاي فاطمي با تعدادي از دوستانش اينگونه بود، تعدادي از اين دوستان مرحوم فاطمي در بازار تهران و از تجار بازار بودند و رفيق خلوت دکتر فاطمي. از زمان روزنامه باختر از دوستان فاطمي بودند و در اين ميان دوستي به نام «احمد توانگربختياري» داشت. دکتر فاطمي که نه از زمان وزارت بلکه بسيار قبل تر از آن با او دوست بودند و در اين ميان احمد توانگر عضو نهضت مقاومت ملي شده بود و از دوستان مرحوم زنجاني نيز بود. دکتر فاطمي در ابتداي اينکه پنهان مي شود، مدت ها پنهان شدن و جابه جايي وي با احمد توانگر بود و احمد بود که ايشان را پنهان کرده يا جابه جا مي کرد.
    
    اينکه به فاطمي اطلاعات اشتباه مي دهند و جابه جايي هاي اشتباه در مورد او اتفاق مي افتد چقدر صحت دارد؟
     نه، اينها تهمت هايي است که در همان زمان به ياران فاطمي زده مي شد براي گسست ايجادکردن در نهضت ملي.
    
     چقدر حزب توده در جريان اين پنهان شدن حضور داشت و فعاليت مي کرد؟
     حزب توده خودش را در ماجرا قاطي مي کرد و مي خواست اطلاعات داشته باشد و دخالت کند. احمد توانگر از متمولان و اعيان و اشراف مازندران بود و کار او هم تجارت چوب در شمال بود و در شمال با چپ ها ارتباط داشت.
    
     خاطرات مريم فيروز در اين رابطه را چطور ارزيابي مي کنيد؟
     ببينيد احمد توانگر از يک جايي فاطمي را به يک سروان ارتش که از سازمان افسران توده بود تحويل مي دهد و فاطمي هم خودش از اين موضوع خبر نداشت که ميزبان او از يک جايي به بعد، توده اي ها هستند و اين زماني است که فاطمي از نظارت و کنترل و اطلاع خارج مي شود. يعني از بعد از تحويل فاطمي و تعويض مکان او، از همان صبحي که تحويل آن سروان که اکنون نامش در خاطرم نيست مي شود، ديگر نمي توانم اطلاعات موثقي بدهم. حتي درباره بدرقه ايشان تا منطقه شميران (تجريش) هم چند نفري شاهد بوده اند اما بعدش ديگر نمي دانم. البته دکتر فاطمي خواهر بسيار شجاعي داشتند که در همان ترور دوم هم اگر نبود فاطمي کشته مي شد و مي دانم که خواهرشان حتي در اختفا هم برادر را مي ديدند.
    اين بخش پنهان شدن فاطمي هميشه پر از ابهام و سوال است و گاه روايت ها بسيار متفاوت مي شوند. ببينيد در کوچه رضاييه در شميران هم هنوز تعدادي از دوستان همراه ايشان بودند اما از اينجا به بعد ديگر واقعا از کنترل خارج شد و از دست رفت. «احمد توانگر» هم همچنان عضو کميته مرکزي نهضت مقاومت ملي بود و بعدتر مسوول چاپ اعلاميه ها شد که روزنامه اي آن زمان به صورت پنهاني به نام «راه مصدق» منتشر مي شد که احمد توانگر نامه هاي دکتر فاطمي به آيت الله زنجاني را به عنوان سرمقاله همان روزنامه، چاپ و منتشر مي کرد.
     دو روايت درباره اعدام فاطمي وجود دارد که يکي قديمي تر است و ديگري جديدا بيان شده است: يکي نامه معروف سفارت انگلستان است در مورد مصدق و فاطمي که روايت مشهوري است و روايتي که اخيرا برادرزاده فاطمي (شاهين فاطمي) مطرح کرده که شاه راضي به اعدام نبوده و تحت فشار امرا و افسران ارتش اين کار را انجام داده است.
    نه اصلاروايت دوم صحيح نيست، شاه به شدت به دنبال اعدام فاطمي بود. بعد چطور مي شود نخواهد او را اعدام کند و بگويند تحت فشار بوده است. اصلادر ديدار با سفير انگلستان شاه روي اعدام فاطمي تاکيد کرده است.
    اصلاشما نمي توانيد تصور کنيد که بستن در سفارت چقدر ضربه بزرگي براي انگلستان بود، اينکه آن بريتانياي کبير يک باره تبديل شد به انگلستان از همين بسته شدن در سفارت است و شاه هم که کينه عميق و ديرينه اي نسبت به فاطمي داشت و هم دربار و هم انگليس از زنده بودن فاطمي مي ترسيدند.
    
    اصلاشاهين فاطمي آن زمان کجا بوده است؟ چرا ما ايشان را نديديم؟ به هيچ وجه اين روايت را قبول نمي کنم. اينکه حالااين آقا بعد از 60سال خاطراتي بيان مي کند که اصلاحت ندارد و آن زمان اصلانبوده است، کار درستي نيست. فاطمي انسان بسيار محبوبي بود، وضعيت مالي خانوادگي خوبي هم داشته است وصيت نامه خود دکتر مصدق هم که در رابطه با ايشان، وجود داشته است و از سويي حاج سيدرضا زنجاني هم تمامي هزينه هاي ايشان را تقبل مي کرده و اصلاتا زماني که ايشان زنده بودند به شدت پيگير وضعيت زندگي همسر و فرزند فاطمي بودند.
    
     خود شما آخرين بار فاطمي را کي ديديد؟
     آخرين بار ايشان را در خيابان شميران ديدم.
    
     قبل از کودتا يا بعد از آن؟
     نه قبل از دستگيري ايشان و بعد از کودتاي 28مرداد و پيش از اينکه دستگير و زنداني شوند و متاسفانه ديگر موفق به ديدار ايشان نشدم.
    
     در آن ديدار روحيه وي چگونه بود؟
     خيلي خوب بود، بسيار اميدوار بود. نه اميد به درست شدن همه چيز در همان زمان، بلکه اعتقاد به اينکه مردم حالاآگاه شده اند و معتقد بود مردم انتقام اين کودتا را خواهند گرفت.
    
     فاطمي در آن زمان در ميان مردم به خصوص مردم تهران بسيار محبوب بود، پس چرا اعدامش آن هيجان و اعتراضي را که بايد، ايجاد نکرد؟
     خفقان بسيار زياد بود. بايد آن دوره را لمس کنيد تا معني خفقاني که مي گويم را دريابيد. در آن خفقان شديد، وقتي شب هفتم فاطمي مي شود و نهضت مقاومت ملي در ابن بابويه تهران مراسم برگزار مي کند شايد جالب باشد بدانيد هيچ شخصيت سياسي اي نيامد، مصدق که در زندان بود و باقي هم ترسيده بودند اما در همان زمان، مردم عادي و دو شخصيت از اصناف تهران و روساي اصناف تهران در محل حاضر شدند. مش اسماعيل کريم آبادي و حاج علي آقاي نواب کاشاني از روساي اصناف قديمي تهران در اين مراسم حاضر شدند و از عواملي بودند که باعث شدند نهضت مقاومت ملي که يک گروه مخفي بود و به شدت در آن زمان زيرفشار بود، اين مراسم را برگزار کند.
    
     چقدر اعدام فاطمي را در قهري شدن برخورد مبارزان سياسي و فعالان با حاکميت موثر مي دانيد؟
     بسيار زياد. در اولين کنگره جبهه ملي بعد از شهادت فاطمي که تشکيل شد تمام حرف ها، حول محور او بود و اتفاقا اين اعدام نام او را بيش از پيش بر زبان ها جاري کرد. بعد، اين موضوع به نهضت آزادي و حتي آن شاخه اي که از نهضت آزادي منشعب شد، کشيده شد و در مقابل حکومت دست به رفتار قهري زد و از همين تفکر نشات گرفت که اين حکومت قابل گفت وگو نيست و بايد با آن به صورت فيزيکي و قهري برخورد کرد و حتي صريحا از دکتر حسين فاطمي نام برده مي شد که به عنوان شهيدي بود که سلطنت آن را تحمل نکرده است.
    مرگ فاطمي بخشي از روشنگري بود که جامعه شايد به آن نياز داشت و به نوعي نگاه ضداستعماري را به نگاه ضداستبدادي تبديل کرد.
    
     از يادداشت هاي فاطمي چقدر اطلاع داريد و اينکه گويا همه اين نامه ها منتشر نشده است؟
     از يادداشت هاي فاطمي شايد 10درصد آن منتشر شده است و بقيه آن که بخشي از آن در اختيار همسر فاطمي هم بوده است، اکنون ديگر در دسترس نيست و متاسفانه در اختيار کساني ديگر قرار گرفته است که نه به فاطمي نزديک بودند نه اصلاروح فاطمي را مي شناختند. متاسفم از اينکه امکان انتشار اين يادداشت ها اکنون از دست رفته است. در مورد فاطمي هم بايد بگويم که فاطمي شدن سخت نيست، فاطمي ماندن سخت است. نه بزرگي که در همان ابتدا گفت و ايستادگي اش بر سر پيمان از فاطمي، اينکه هست را ساخته است. اينکه خودش را نمي فروشد چون جاي ديگري هست که آدم ها را با ارزش بالاتر مي خرند.
    
 روزنامه شرق ، شماره 1953 به تاريخ 26/11/92، صفحه 8 (سياست)

تاريخ انتشار  در سايت سازمان سوسياليستهای ايران در روز يکشنبه ٢٠ مهر ۱۳۹۳ - ١٢  اکتبر ۲۰۱۴

 

در همين رابطه 

ــ مجموعه ای از مقالات  در باره سالگرد اعدام دکتر سيد حسين فاطمی ـ به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايران

http://www.ois-iran.com/ois-iran-3300-majmuahe-magalat-bemonasebate-salgarde-eedame-dr.hossin-fatemi-1386.htm

 ــ  در خلوت خاطرات شاه‌حسینی(۱)/ از کلاس‌های نخشب تا سازمان نظارت بر آزادی انتخابات ـ سرگه بارسقیان

http://www.ois-iran.com/2014/mehr-1393/ois-iran-6872-khaterate_Shah-hosenie-bakhshe_1.htm

ــ  در خلوت خاطرات شاه‌حسینی(۲)/ از روز قیام ۳۰ تیر تا شب کودتای ۲۸ مرداد  ـ سرگه بارسقیان

http://www.ois-iran.com/2014/mehr-1393/ois-iran-6873-khaterate_Shah-hosenie-bakhshe_2.htm

ــ  در خلوت خاطرات شاه‌حسینی(۳)/ زنجانی گفت بنویسید نهضت ادامه دارد ـ  سرگه بارسقیان

http://www.ois-iran.com/2014/mehr-1393/ois-iran-6874-khaterate_Shah-hosenie-bakhshe_3.htm

 ــ  شانزدهم آذر، قلب تپنده جنبش دانشجوئی ، گفت و گو با حسين شاه حسينی ـ از فعالان نهضت ملی، به نقل از سايت ا سازمان سوسياليست های ايران

www.tvpn.de/ois/ois-iran-2021.htm

ــ  نگاهی به سرگذشت معمار ملی شدن نفت ایران در گفت‌وگو با حسین شاه‌حسینی ـ

 استقلال ایران، آرمان نهضت نفت ـ علی گنجی، به نقل از سايت اينترنتی سازمان سوسياليست های ايران

http://www.ois-iran.com/2014/farwardin-1393/ois-iran-6625-Hossen_Shahhosenie-esteghlale_iran_Nehzate_Naft.htm