|
||
حسن بهگر: ادعای بعد از عمل- پاسخی به نامه ی آقای حسین منتظر حقيقی چندی پیش آقای حسین منتظرحقیقی از من دعوت کرد که در جلسه ای که قرار بود به بهانه ی سالگرد تولد دکتر مصدق در هامبورگ تشکیل شود، شرکت کنم.
انگیزه ی برگزاری جلسه را کوشش برای نزدیک کردن ارادتمندان آن بزرگمرد
عنوان کردند. من به تجربه می دانستم که معمولاً از این قبیل جلسات چیزی جز
دردسر عاید شرکت کنندگان نمی شود ولی به حرمت نام مصدق و به دنبال اصرار
دوستان دعوت را پذیرفتم. مضمون جلسه خیلی کلی بود و قرار بود همه راجع به
ارزش های نهضت ملی و تداوم اعتبار آنها صحبت کنند. من هم نطقم را حاضر کردم
و راهی شدم. عمده ی استدلال نویسنده ی نامه این است که «دوران ٣٧ روزه ی حکومت بختیار ادامۀ راه نهضت ملی و بالطبع ادامۀ راه مصدق نبود زیرا دکتر مصدق همواره در کنار مردم بوده و نه در مقابل مردم که آقای شاپور بختیار در برابر مردم ایستاد». زهی به این منطق! معلوم است که دوستان بعد از یک عمر سنگ مصدق را به سینه زدن هنوز توجه نکرده اند که وی پیشاپیش مردم قرار داشت چون رهبر نهضت ملی بود نه پیرو آن. اگر مردم به دنبال مصدق رفتند و هنوز هم چنین اعتباری برای وی قائلند برای این است که از ارزش های آزادی و استقلال دفاع می کرد که کهنه شدنی نیست. بختیار هم در شرایطی که تب انقلاب همه را گرفته بود درست از همین ارزش ها دفاع کرد و میراث مصدق را پاس داشت. اگر مردم فرصت درست سنجیدن حرف های او را پیدا نکردند به دلیل غلیان احساسات و وجود مدعیانی بود که خود را مصدقی معرفی می کردند ولی به تنها نماینده ی راه و روش او از پشت خنجر زدند و همه را به پیروی از خمینی فراخواندند. همین هایی که امروز تصور می کنند می توانند گناه خود را با ادعای در کنار مردم بودن بشویند. ذره ای شهامت به خرج بدهند و مسئولیت کارهایشان را خود بر عهده بگیرید و پشت سر مردم قایم نشوند. این گونه صحبت ها علیه زنده یاد بختیار تازگی ندارد و همه این حرف ها از جانب جمهوری اسلامی و مخالفان بختیار بارها زده شده است، می توان دایم از توده مردم و انقلاب با شکوه دم زد ولی همانطور که در جلسه هم گفتم به گمان من توده مردم مقدس نیستند، انقلاب هم مقدس نیست. مردم آلمان هم زمانی هیتلر را می پرستیدند. آیا حق داشتند؟ یا شاید تصور می کنید خمینی چون عمامه به سر داشت اعتبارش از دیگر فاشیست ها بیشتر بوده است.
ولی کار نامه نگار ما به این استدلال ختم نمی شود و چنین ادعا می کند که
بختیار از پشتيبانی عده ای ازساواکی ها و طرفداران شاه برخوردار شد، و به
همین دلیل نمی توان از پشتیبانان وی به عنوان « ... مبارزان و جامعۀ
روشنفکران ...» جامعۀ آنروز نام برد یا گفت که آقای دکتر شاپور بختیار با
پذیرفتن پست نخست وزیری ، توانسته باشد به نمایندگی از آنان «...صدای
آزادیخواهی ...» را بلند بکند. لابد شما راه بازرگان را درست می دانید که حاضر بود پشت سر بختیار با ارتشی هایی نظیر قره باغی و ساواکی هایی مثل مقدم توافق کند تا قدرت را از دست بختیار بگیرد، توافق با سفیر امریکا و بهشتی برسر حکومت نظامی - مذهبی هم که سوی دیگر قضیه بود. در این صورت به نهضت آزادی بپیوندید. نویسنده ی نامه لطف کرده و گفته: «آقای بهگر حق دارند همچون من و ديگران ، تحلیل خود را از شرائط سیاسی ، اجتماعی خاص ایران در آن مقطع تاریخی ، دوران انقلاب و نخست وزيری مرحوم دکتر بختيار داشته باشند.» ولی بعد ایراد گرفته که چرا نظراتم را در جلسه ای که عده ای از شرکت کنندگانش با این حرف ها مخالف بوده اند، مطرح کرده ام! آقا جان من آمده بودم نظراتم را ابراز کنم و اگر می خواستم به دلیل مخالفت این و آن از عرضه ی آنها صرف نظر کنم اصلاً کار سیاسی نمی کردم چه رسد که وقت و پول صرف کنم تا هامبورگ بیایم پیش شما. در عالم سیاست توافق compromise به معنای پذیرش کلیه ی مواضع طرف مقابل نیست و با زور و تهدید هم نمی توان به توافق رسید ولی احترام به عقاید یکدیگر به معنای پذیرش آن نیست بلکه حفظ حرمت آرمان مشترکی است که برای آن مبارزه می کنیم .
من معتقدم که روش بختیار درست بود و متأسفم که چرا ملیون اینهمه با او
دشمنی کردند ولی نه برای خود آنها برای ملت ایران که با سقوط بختیار فرصت
بزرگی را از دست داد. پذیرفتن این حقیقت ساده که امروز اکثر مخالفان آنروز
بختیار هم پذیرفته اند، تنها پایه ی همکاری نیروهای ملی است. اگر غیر از
این باشد این نیروها می خواهند بر اساس چه تحلیلی از انقلاب و رژیمی که از
دلش بیرون آمد با یکدیگر همکاری کنند؟ حداقل به اندازه ی چپگرایانی که
امروزه گذشته ی خود را با جرأت نقد کرده اند شهامت به خرج بدهیم و اشتباهات
گذشته ی خود را بپذیریم. اگر نکنیم مردم هم اقبالی به ما نخواهند کرد. نمی
توانیم مدعی باشیم که چون خود را به مصدق می چسبانیم در همه ی موارد حق با
ماست. اگر تعریف درستی از راه مصدق دارید آزادی و استقلال را معیار قرار
دهید.
همه ی کوشش نویسندهُ نامه به جای تحلیل و استدلال مصروف نکته گیری شده است.
برای مثال به این که گفته ام :«... ما در انقلاب مشروطیت رهبری مانند این
دو نداشتیم که پیشاپیش همه در صف مبارزه قرار بگیرند..» ایراد گرفته که «
آقای دکتر بختيار رهبر کدام جنبشی بوده است که آقای بهگر عاشق گونه او را
در کنار رهبر نهضت ملی ایران قرار داده است؟». چرا از آمدن نام کس دیگری در
کنار مصدق رنجیده اید؟
تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران در روز دوشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲ در این رابطه· ـــ نگاهی از درون به جلسۀ « هواداران نهضت ملی ایران » در هامبورگ
*********
متن سخنرانی ايراد شده از سوی سخنرانان در ١ ـ نهضت ملی ایران بمثابه دنباله جنبشهای ایرانی از روزگار اساطیری تا امروز ـ جهانگیر گلزار http://www.ois-iran.com/2012/shahriwar-1391/ois-iran-6015-golzar-nehzate_melli_iran.htm ٢ ـ نگاهی کوتاه بر نقش دکتر مصدق در تاریخ نهضت ملی ایران ـ دکتر پرويز داورپناه ٣ ـ دستاوردهای نهضت ملی و راه ما ـ حسن بهگر http://www.ois-iran.com/2012/shahriwar-1391/ois-iran-6011-Behgar_dasawordhaye_nehzate_melli.htm ۴ ـ «ارزش های سياسی – اجتماعی نهضت ملی ایران کدامند ؟» و «آیا در دوران جهانی شدن آن ارزش ها همچنان به اعتبار خود باقی هستند یانه؟ » ــ دکتر منصور بيات زاده ۵ ـ ارزشهای سیاسی- اجتماعی نهضت ملی ایران کدامند؟ ــ مهندس منوچهر صالحی*****
|