نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی

نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو

   توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی»

 درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/ois-iran-3808-hosin-montazar-haghighi-dar-naghde-.htm

 

تأکید بر آنچه باید بگذ رد و هنوز نگذ شته است 

در نقد نوشته آقای دکتر رضاعزيزی نژاد تحت عنوان « تأ ملی کوتاه بر آنچه گذشت»،

در رابطه با کوشش در جهت تغيير ارزش های هويتی جبهه ملی ايران

(١)

 

حسين منتظرحقيقی

 آقای دکتر رضا عزیزی نژاد عضو شورای  مرکزی جبهه ء ملی ایران  در اروپا در نوشته ای  زیر عنوان  « تأ ملی کوتاه بر آنچه گذشت » (١) به کالبد شکافی بسیاری از رويدادها و بحث هائی که در چند هفتهء گذشته میان علاقمندان و طرفداران ارزش های «راه مصدق» و «نهضت ملی ايران» با مخالفين اين ارزش ها در داخل و خارج کشور  روی داده است، دست زده اند . وی  در  این کالبد شکافی که ادعا کرده اند که از « روی وفاداری ...به وظیفه ی نقد » صورت گرفته است، بار دیگر به طرح  مسائل مختلفی  در رابطه با اصول حاکم بر جبهه ء ملی ایران و رفتار و منش آنان  پرداخته اند که بخشی از آن ، تکرار مطالب مقالهء « لزوم نو اندیشی و نو گرایی در جبهه ملی ایران»(٢) هست.

وی در نوشتهء « تأ ملی کوتاه بر آنچه گذشت » ، از واژه های  « نو اندیشی »« نو گرائی » « جوان گرائی » به دفعات  بهره برده است  و استفادهء مکرر وی از این واژه ها به این دلیل صورت گرفته است که جبههء ملی ایران  ( بدون پسوند داخلی و یا خارجی ) فاقد این ویژه گی ها است. البته در مواردی  بدون اینکه توضیحی داده باشد، آن واژه ها را نیز بجای یکدیگر بکار برده است و در واقع کلماتی با مفاهیمی کاملا  متفاوت  بجای یکدیگر به نگارش درآورده است ،که اگر خواننده نخواهد سرسری از روی آن مطلب بگذرد چاره ای ندارد جز اینکه به مغشوش بودن ذهن نویسنده تاکيد نماید. مثلا  میگوید :

« رویداد های هفته های گذشته به گونه ای روشن، رودر رویی دو گونه دیدگاه را آشکار گردانید. دو دید گاهی که از دید من در مبانی اصولی مشکلی با یکدیگر ندارند، بلکه روش ها و منش ها مایه ی دور ماندنشان از یکدیگرمیباشند . دو روشی که یکی متعلق به گذشته است، و دیگری به اکنون.»

در جملات بالا کلمهء « دیدگاه » که به مبانی فکری و یا اصول باز میگردد جای خود را به کلمهء « روش » میدهد و این جا بجائی در مورد « نواندیشی » با « نوگرائی» و این هر دو با « جوان گرائی » ادامه مییابد.

براین اساس است که  خواننده  نمیتواند بوضوح دریابد که  آیا منظور آقای دکتر عزيزی نژاد از « جوان گرائی » در جبههء  ملی بمعنی « نو اندیشی » در این سازمان است و یا اینکه  « نوگرائی » در جبهه از لحاظ تشکیلاتی مورد توجه بوده است و با « نو اندیشی» که برداشت های تازه ای  در بارهء اصول فکری و دیدگاهی  و برنا مه ای است  ارتباطی ندارد.

البته نویسندهء مقاله « تأ ملی کوتاه بر آنچه گذشت » پس از گذشت چندين هفته ای از نگارش آن نوشته و شرکت در میز گرد صدای آمریکا  بهمراه اقای دکتر بهرام بهرامیان عضو و مشاور سابق

شورای مرکزی  جبههء ملی ایران درآمریکا ( تشکيلاتی که آقای بيژن مهر ازمسئولين آن هستند که با

شرکت در کنگره سلطنت طلبان به کسب مدال مفتخر شدند ـ اين توضيح بدين خاطر است که ، تشکيلات ديگری نيز بنام جبهه ملی در آمريکا وجود دارد که افرادی همچون آقايان دکتر محسن قائم مقام و مهندس کامبيز قائم مقام، در آن فعاليت دارند.)، به طرح مسائلی بسیار حساس و البته شبهه برانگیز در بارهء  قفدان رهبری در جبههء ملی ایران – داخل کشور و وساطت  آقای دکتر بهرام بهرامیان بعنوان فرد مورد اعتماد دربار شاه و دستگاه های امنیتی آنروز ایران  با سران جبهه ء ملی ایران  پرداختند که بوسیله ء آقای دکتر حسین موسویان ، مسؤل هیأت اجرائیهء جبهه ملی ايران مورد تکذیب قرار گرفت. وی اکنون بايد با توجه به نبوغی که در خود و همطرازان خود بعنوان نسل جوان که لیاقت ارائه ء  تعریف جدید از « ملی گرائی» را سراغ دارند ، به آسانی میتوانند دریابند که برخورد هائی که با نوشته ء « نو اندیشی ، و نو گرائی در جبههء ملی ایران » و  مسائل مطروحه در میز گرد صدای آمریکا صورت گرفته  و با توجه به نوشته ء « تأملی کوتاه بر آنچه گذشت »  در مجموع بر خلاف آنچه که به نگارش درآورده است، اصولا یک « غائله » نبوده است  بلکه  دفاع از « اصول و پرنسیپ » هائی بوده و هست که هر یک از کسان در گیر در اين بحث و جدال سياسی، به دلائل خاص خودشان شرکت در آنرا تا حدودی « وظیفه ء  ملی و میهنی » خود دانسته و میداند.

آقای دکتر رضا عزیزی نژاد  بخوبی بايد بداند که در گیری های نظری و بحث و جدال سياسی چند هفتهء اخیر  بهیچ وجه « غائله » نبوده است ، چونکه « غائله » به یک جریان کور اطلاق میشود، در حاليکه در اين درگيری ها پای « اصول و پرنسیپ » در میان بوده است. آيا وی از اين رو خود را باصطلاح به کوچهء علی چپ زده است  و با عنوان کردن « غائله » ، خواسته است برای خویش مجوزی صادر کند که آن چه را بد میداند و مذموم میشمارد که در این در گیریها رد و بدل شده است  به طرف مقابل نثار کند. 

اکنون پس از گذشت چندین هفته از ما جرا ها ، این فرصت پیش آمده است  تا  در رابطه با تشکیلات ،  اصول تشکیلاتی  ، انضباط تشکیلاتی ، اصول اساسنامه و مرامنامه تشکیلات  به گفتگوی شفافی دست بزنیم تا روشن گردد  که استفاده ء آقای  دکتر حسین موسویان رئیس هیأت اجرائیهء  جبهه ء ملی ایران – داخل کشور از داستان « اسب تروا » در رابطه  با برخی از اعضای سازمان های سیاسی خارج کشور ، زیر نام جبههء ملی ایران ، استفادهء بجائی بوده است  یا خیر .

نگاهی دوباره  به  رفتار و بستر سازیهای  برخی از این سازمانها  برای حضور عناصری  که هیچگونه سنخیت سیاسی با زنده یاد دکتر محمد مصدق  و جبهه ء ملی  ایران نداشته اند  ،  میتواند یاور ما  برای  نشان دادن  صحت و سقم  برخی از مسائل مطروحه و ادعا ها  باشد و بالاخره نشان دهد  « آنچه باید بگذرد ، گذشته است یا هنوز نگذشته است ».

در نوشته « تأملی کوتاه بر آنچه گذشت » ، آقای دکتر عزیزی نژاد  اظهار میدارند که «لازم میدانم عنوان کنم که نزدیک دو دهه ای که در آلمان بسر میبرم، شاهد بودم که در این مدت حزب سوسیال دمکرات که با آن تفاهم نظری دارم، با قدمتی ١٤٠ ساله، تا کنون دست کم ٥ تا ٦ بار کادر رهبری خود را عوض کرده، پوست انداخته و خود را از نو تعریف کرده است.جابجایی نسلی از مدت ها قبل برنامه ریزی میشود، افراد جدیدی میدان میبینند که از اقبال عمومی برخوردارند، ساخته و پرورده میشوند تا زمانی که هنگامش میرسد و سکان به دست کسانی می افتد که فرزندان زمانه ی خود هستند...»

من از آقای دکترعزیزی نژاد خواهش میکنم طی نوشته ای ساختار تشکیلاتی حزب سوسیال دموکرات آلمان را برای خوانندگان نوشته خود ، بخصوص برای آنعده از فعالین سیاسی ای که علاقمند به کار تشکیلاتی هستند  توضیح دهند تا اینکه در این مرور  دوباره هم خود شان و هم دیگرهمنظرانشان متوجه شوند که  آن حزب   با چه شرائط درون سازمانی  و طی گذراندن چه مراحلی  برای جابجائی نسلی بجای نسل ديگر برنامه ریزی میکند. آقای دکترعزیزی نژاد حتمأ نام سازمان جوانان حزب سوسيال دمکرات آلمان  ـ يوزو ـ را شنیده اند . آنجا محل آموزش  اصول تئوریک و تاريخچه حزب سوسيال دمکرات و مبارزات سياسی ـ اجتماعی از قبیل حاکمیت قانون ، حاکمیت مردم ،  اصول مبارزات پارلمانتاریستی ،  و بسیاری از مسائلی که با رفاه اجتماعی و جنبش سنديکائی  در جامعهء آلمان  باید به روز شود  سر وکار دارد  و بخصوص چگونگی  مبارزه برای ایجاد شرائط مطمئن تر دفاع   از منافع قشر های پائین تر اجتماعی  میباشد. آنجا بخصوص محل آموزش کا رتشکیلاتی و چگونگی کار تبليغاتی و رقابت های حزبی با ديگر احزاب است . در واقع فعالين  سازمان جوانان آن حزب از درون رقابت های سخت   که برای عرضهء  ابتکار های تازه  برای پیشبرد اهداف حزب  باید صورت بگیرد، سربلند کرده ، بتدریج به جرگه آن بخش از فعالین حزبی وارد  میشوند که مسن تر هستند ، سازمان جوانان حزب سوسيال دمکرات آلمان ـ يوزوـ  ، خود رهبری دارد و رهبری آن تشکيلات از سوی کنگره «يوزو» ، انتخاب می شود و رهبری و اعضای «يوزو» در باره تمام مسائل حزبی می توانند و حق دارند که اظهارنظر کنند و حتی آن سازمان در شورای رهبری حزب يک نماينده نيزدارد، ولی آن نماينده در «ارگان شورای رهبری»، حق رأی ندارد، چونکه منتخب کنگره حزب سوسيال دمکرات نيست. اعضا و فعالين «يوزو» در روندی چندین و چند سال فعاليت و مبارزه سياسی با رموز مبارزات و فعاليت های حزبی آشنا می گردند و طی فعاليت های سياسی روزمره حزبی  وفاداری خود را به حزب به ثبوت میرسانند  و سپس شایستگی  جایگزینی مسن تر ها را پیدا میکنند و  در واقع  پخته میشوند.

آقای گرهارد شرودر در  زمانيکه آقای ويلی برانت رهبر حزب سوسيال دمکرات آلمان و همچنين صدراعظم آلمان بود، رهبر سازمان جوانان آن حزب ( يوزو) بود. خانم آندِريا نالِس که اکنون يکی از سه نفر معاونين رهبری حزب سوسيال دمکرات آلمان می باشد ، در گذشته رئيس سازمان جوانان حزب سوسيال دمکرات آلمان (يوزو) بوده است .اين روند جابجائی نسلی در رهبری حزب طی ساليان دراز مبارزه و فعاليت حزبی و رقابت های فشرده صورت گرفته است.

من نمیدانم  که آقای دکتر رضاعزیزی نژاد در طول فعالیت های سیاسی خود چه مدت زمانی کار تشکیلاتی کرده اند و چه مدتی از آنرا در تشکل های جبهه ء ملی ایران گذرانده اند.آیا روندی که  در حزب سوسیال دموکرات آلمان برای صعود یک عنصر فعال حزبی به آن اشاره شد در مورد صعود وی به دایره « شورای مرکزی جبهه ء  ملی ایران – اروپا » رعایت شده است ؟

من (حسين منتظرحقيقی) اکنون در هیچ یک از سازمان های  جبههء ملی ایران  عضویت ندارم  اما افتخار میکنم که عنصری ساده از پیروان « راه زنده یاد دکتر مصدق »هستم . در مدت زمانی که با جبههء ملی ایران در اروپا همکاری داشتم  در دوره هائی عضو هیأت اجرائیه و مسؤل تشکیلات آن سازمان هم بودم. از زمانی که  نا سازگاری  نظری ما  با بخشی از اعضا  و برخی از اعضای رهبری آن سازمان  نتوانست  بجائی برسد  و ادامهء  گفتگو ها و بحث ها باعث فرسایش نیروها می گشت ، من  به اتفاق عده ای از اعضای آن سازمان در مرحله اول فراکسيونی بنام « فراکسيون متحد» در تشکيلات جبهه ملی ـ اروپا تشکيل داديم که سرانجام بجدائی عده ای ازما از تشکيلات جبهه ملی ايران ـ اروپا شد که بعدأ «  سازمان فراکسیون متحد » را تشکیل دادیم ـ سازمانی که خود را از زمره «پيروان راه مصدق» می داند. اما از همان زمان جدائی تا کنون، اگر میان ما و دیگر اعضاء جبهه ملی ـ اروپا  رابطهء تشکیلاتی وجود ندارد، ولی هرگاه که  نشست هائی از سوی علاقمندان به جبههء ملی ایران و دکتر محمد مصدق  به مناسبت های مختلف  برپا میشد از من ( حسين منتظر حقيقی) نیز دعوت بعمل می آمد و من هم در برخی موارد آنرا اجابت میکردم. من، آقای دکتر رضا عزیزی نژاد  را در هیچ یک از آن جلسات زیارت نکرده  و حتی نامی از وی هم نشنیده بودم . از آخرین حضور من در نشست های فوق الذکر  شاید  بیش از یکسال نمیگذرد. من نمیدانم  طی حدود یکسالی که گذشته است  چه تحولاتی در جمع آقایانی که قصد باز سازی جبههء ملی ایران – اروپا  را داشته اند رخ داده است  که افرادی از راه رسیده ، توانسته اند تا عضویت در شورای  مرکزی جبههء ملی ایران – اروپا، صعود نمایند . این واقعه میتواند فقط از طریق انتشار یک « آگهی مناقصه برای یافتن افراد شورای مرکزی جبههء ملی ایران در اروپا » صورت گرفته باشد  که شرائط یکی از ا فراد  متقاضی  مانند آقای دکتر رضا عزیزی نژاد  در نوشتهء ایشان زیر« لزوم نو اندیشی و نو گرایی در جبهه ملی ایران »  به بر پا کنندگان جبههء ملی ایران – اروپا  عرضه شده است .افرادی  که هر روز به رنگ بت عیار در می آ یند  و هر کس که بتواند  صبحگاهان  خود را زود تر به آنان برساند و به رسم  احترام کلاه از سر بر دارد و تعظیم کند  ، آنروز سمت وسوی حرکت و گرایش  آن سازمان بکام او خواهد بود. از همین رو است افرادی  مانند  آقای دکتر مهران براتی  که در یکی از  همان «نشست ها» که در بالا  از آن نام بردم، دعوت شده بود ،  پشت تریبون قرار میگیرد  و با اینکه  رسمأ اعلام میکند که من نه مصدقی بوده و هستم و نه جبهه ای بوده وهستم  ، با این وصف بعنوان نمایندهء سازمانش ( سازمان جمهوريخوان ملی ايران) در شورای مرکزی جبهه ء ملی – اروپا  در کنار  دیگرانی مانند آقای  دکتر رضا عزیزی نژاد می نشیند . آقايان دکتر رضا عزیزی نژاد و دکتر مهران براتی ها   فقط در چنین مجموعه ای میتوانند از راه نرسیده  به شورای مرکزی این سازمان راه یابند و لابد به دلیل همین وضعیت حاکم بر سازمان است که آقای  دکتر رضا عزیزی نژاد  برای شرکت در میز گرد  « صدای آمریکا  »  و مطالب اظهار شده  در آن نیازی به بحث و گفتگو در درون آن سازمان نمی بینند .البته و  شاید هم گمانه زنی من بی مورد باشد و مجموعهء شورای رهبری جبههء ملی ایران -  اروپا در رابطه با شرکت در میز گرد و بیان آن اظهارات ، با  وی هم نظر بوده اند ، من نمیدانم. اما با بستر سازی  هائی که  بوسیلهء همان  افرادی که در بالا  به آنها اشاره کردم  برای باز سازی مجدد جبههء ملی – اروپا صورت گرفته است ،میتوانم  بگویم که کوشش افرادی   امثال آقايان دکتر مهران براتی و  دکتر رضاعزیزی نژاد در مراکز تصمیم گیری جبههء ملی برای اتخاذ هر تصمیم راهبردی ، در راستای ارزشهای تشکيل دهنده «راه مصدق » نخواهد بود. و اگر کسانیکه خود را  نه مصدقی میدانند  و نه برای ارزش های «راه مصدق» در تشکيلات جبهه ملی کمتر ارزشی قائل می شوند و یا اینکه، کسانیکه  نظریاتشان  برپايه برداشتشان از تغییر ات جهانی (گلوباليزاسيون) ، نسبت به نظریات دکتر مصدق و ارزش های «راه مصدق» و «نهضت ملی ايران» تغییر کرده است ، اصرار داشته باشند تا در شورای تصمیم گیری جبهه ملی  تکیه بزنند. اصرار آنان  از نظر یک ناظر سیاسی ، تعبیری جز این نخواهد داشت که گفته شود اینها نه تنها نمیخواهند «جبهه ای » از مصدقی ها در بين سازمانهای سياسی ايرانی وجود داشته باشد و روز بروز دامنه آن  تشکيلات در بين مردم ايران و فعالين سياسی گسترش يابد ، بلکه  میخواهند « جبههء ملی ای» با محتوای غیر ملی که بخاطر گلوباليزاسيون کوچکترين ارزشی برای «حاکميت ملی و استقلال » ايران قائل نشود بوجود آورند  تا در معادلات تازهء مسائل سیاسی داخلی  و خارجی ایران، بتوانند آن نام و گذشته سياسی آنرا مورد بهره برداری سوء قرار دهند. و این  بخشی از همان اشارهء آقای دکتر حسین موسویان ، مسؤل هیأت اجرائی جبههء ملی ایران است  که در مصاحبه با سایت ملیون ایران ، از آن به « اسب تروا»  یاد کرده است. (٣)

متأسفانه آقای دکتر عزیزی نژاد با دقت به «  پوست اندازی » حزب سوسیال دموکرات آلمان توجه نکرده اند. حرکت آن حزب در مسیر « پوست اندازی » هیچگاه در جهت تضعیف استقلال کشورشان نبوده است و اگر تغييراتی صورت گرفته، بيشتر بر پايه مرزبندی با ديگر سازمانها و احزابی که در طيف چپ و يا راست نيروهای سياسی آن کشور قرار داشتندولی  کمتر برای آزادی بيان وقلم و اصل فرديت ... ارزش قائل می شدند، بوده است. در اين باره می توان به مصوبات کنگره آن حزب در « کنگره بادگودسبرگ » اشاره کرد.

 حزب سوسيال دمکرات آلمان پس از پايان جنگ جهانی دوم و  اشغال آلمان بوسیله ء  ارتش متفقين ( کشورهای اتحادجماهيرشوروی ـ روسيه کنونی ـ ، ايالات متحده آمريکا، انگليس و فرانسه ) و تقسيم آلمان ، به آلمان شرقی ( منطقه تحت نفوذ شوروی ) و آلمان غربی ( منطقه تحت نفوذ آمريکا، انگليس و فرانسه) ، اگرچه در آلمان شرقی که حزب کمونيست اس ـ اِ ـ دِ ، در زير نظر حزب کمونيست اتحاد جماهير شوروی فعاليت می کرد، و حزب سوسيال دمکرات در آن منطقه بطور اجباری می بايستی با « حزب اس ـ اِ ـ دِ » وحدت می نمود ، زيرا در واقع حق کوچکترين فعاليت سياسی مستقل بنام سوسيال دمکرات نداشت، اما در آلمان غربی در جهت تقویت نهاد های تصمیم سازی و تصمیم گیری  کشور که برپایه آراء  مردم آلمان غربی در آن منطقه شکل می گرفت، فعاليت می کرد. پس از فروريزی ديوار برلين و وحدت آلمان  ،  آن حزب به سمت بدست آوردن مجدد « حاکمیت ملی و استقلال سياسی » کشور آلمان ( اشتات سوورينيتت) فعالانه عمل کرد. و اوج آن حرکت با « تصمیم تاریخی » صدر اعظم وقت آلمان، آقای  گرهاد شرودر بود. در زمانيکه دولت پرزيدنت جورج دابليو بوش برخلاف تمام قوانين بين المللی تصميم گرفته بود که به کشور عراق حمله کند، علیرغم فشارهای زیاد ایالات متحدهء آمریکا  برای اینکه  ارتش آلمان نيز در آن جنگ در کنار ارتش تجاوزگر آمريکا و متحدينش در حملهء  به کشور مستقل عراق شرکت کند  ، پاسخ  گرهارد شرودر، صدراعظم آلمان که در آنزمان رهبر حزب سوسيال دمکرات آلمان هم بود، منفی بود. در رابطه با آن تصميم گيری بود که  ، آقای  گرهارد شرودر خطاب بملت آلمان اعلام میکند که تصمیمات سياسی آلمان در پایتخت آن کشور، یعنی در  « برلین » گرفته میشود و بزبان ديگر ،«حاکمیت ملی »از دست رفته در اثر جنگ جهانی دوم ، مجددأ به آن کشور باز گشته است. اگرچه آقای گرهارد شرودر به نقش و عملکرد «گلوباليزاسيون» کاملا آشنائی داشت ، «حاکميت ملی» را در تضاد با «گلوباليزاسيون» نمی دانست!!

متأسفانه  در سازمانی که  نام آن متعلق به رهبر فقید نهضت ملی ایران ، زنده یاد دکتر محمد مصدق  و مبارزينی همچون زنده ياد دکتر حسين فاطمی است  که با رهبری کردن مبارزات مردم ايران دست دولت استعمارگر انگليس که در آنزمان از طريق شرکت نفت انگلیس و آنگلوفيل ها ، در ايران « دولت در دولت » بوجود آورده بود ، کوتاه کردند و با اعلام ملی کردن صنعت نفت در سراسر ايران ، اصل « حاکمیت ملی ایران » را به کشور ايران باز گرداند، اما «حاکميت ملی ايران» مجددأ در اثر کودتای سازمانهای جاسوسی سيا، انتليجنت سرويس ، بخشی از نيروهای ارتجاعی برهبری دربارشاه در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ از بين رفت ـ البته ضروريست يادآور شد که در اثر مبارزات مردم ايران  در انقلاب بهمن ١٣٥٧ که از همان فردای کودتای ٢٨ مرداد شروع شد، مجددأ « حاکميت ملی » بر ايران حاکم شد ـ ، حال افرادی مانند آقای  دکتر رضا عزیزی نژاد  پیدا میشوند که میخواهند با «.... درک مشخص و کم و بیش متفاوتی از "ملی بودن"...» ، آنهم بعنوان طرفداران مصدق و مصدقيها ،آن دست آورد بزرگ ملی را از ایرانیان و از تاریخ ایران بگیرند. و برای ایران « حاکمیت کم و بیش ملی » که دولتهای ايالات متحده آمريکا و اسرائيل و شرکاء حق تعيين و تکليف داشته باشند، جایگزین نمایند . نمونهء  حاکمیت های ملی ولی نیم بند مورد نظر آقایان  در برخی از کشور های اروپای شرقی، آسیای میانه و منطقهء قفقاز  بوسیلهء انقلاب های« مخملین نارنجی» و یا  «گل رز » در جلو چشم ما است.

امروزه  افرادی  مانند آقای دکتر رضا عزیزی نژاد کم نیستند که زیر عنوان « جهانی شدن »  و جریان سیال سرمایه از طریق نقل و انتقال سهام در بورسهای مختلف جهان  ، به این نتیجه رسیده و یا اینکه مبلغ این نظر شده اند  که مفهوم  کلمات و اصطلاحات  « استقلال سیاسی »  و « حاکمیت ملی » و در نتیجه « ملی بودن » دستخوش تغییر شده اند و کسانی را که به پیروی از « راه مصدق» و ارزش های آن « راه»، همچنان بر استقلال  سیاسی و حاکميت ملی اصرار میورزند  و بر این اساس خود را « ملی » مینامند   متهم  میشوند  که« اینان در گذشتهء تاریخ منجمد شده اند».

افرادی که میخواهند نظرات سیاسی خود را از دستگاه های تبلیغاتی سلطه گران و استعمارگران در یافت نمایند ، آنقدر مسحور تبلیغات  کشور های سلطه گر شده اند که حتی از درک اینکه واقعأ« چه چیزی جهانی شده است » عاجزند .

 پیشرفت های علمی ، انتقال تکنولوژی ، رفاه و زندگی بهتر ، امنیت اجتماعی و قانونمداری ، حقوق بشر ، عدم تبعیض و... کدام یک جهانی شده اند ؟!!

 در این نظم نوین جهانی ،آیا  کشور های سلطه گر از استقلال سیاسی خود کاسته اند  که حالا نوبت به کشور هائی نظیر کشور ما رسیده باشد  و یا اینکه بیش از پیش  در پی دیکته کردن خواسته ها و منافع  قشر های سرمایه داران جدید جهانی  ، بر دولت ها و کشور های دیگر هستند.

 بنظر من جای طرح این« در ک مشخص و کم و بیش متفاوت  از ملی بودن » در تشکيلات جبههء ملی نیست . بنا بر گفته دکتر منصور بيات زاده، « مشکل معرفتی»  سبب شده است تا ما ايرانيان مفاهيم و واژه های سياسی را ، آنطوری تعريف کنيم که منافع روزمان ايجاب می کند، بدون اينکه به اين واقعيت توجه داشته باشيم ، که در مقطع کنونی اکثر مفاهيم و واژه های سياسی ، دارای معانی جهان شمول هستند.

البته اين حق تمام افراد است که هر نظر سیاسی ای را که میخواهند  داشته باشند  اما هر«  سخن جائی و هر نکته مکانی » دارد .بنظر من ( حسين منتظرحقيقی) هر فردی  صرفنظر از وابستگی مسلکی اش میتواند اقدام به تشکيل سازمان سیاسی متناسب با در ک خود از مسائل سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی  نماید و به تبلیغ نظرات خود بپردازند ولی اين حق را ندارد که تحت عنوان «ادامه راه مصدق» ، نظرات و عقايدی که دکتر مصدق و نهضت ملی ايران با آن مخالف بودند و دکتر مصدق در طول مبارزات سياسی اش عليه آن نظرات مبارزه کرد، بنام «راه مصدق» و نيروهای مصدقی تبليغ کنند!!

 این سئوال از آقای دکتر رضا عزيزی نژاد  مطرح است که چرا و بچه دليل نظرات خود را که کمتر با ارزش های هويتی «راه مصدق» پيوند دارند، می خواهند بنام تشکيلات سياسی دکتر مصدق سامان دهند؟ آيا صادقانه تر نيست ، سازمان جبهه ء ملی  و علاقمندان آنرا بحال خود رها کنند و اجازه دهند که آنان تکليف خود را با مکانيزم قانون «تنازع بقاء» روشن نمايند و وی باتفاق  همفکران خود تشکيلات سياسی مورد نظر خود را بوجود آورد، تشکيلاتی که ارزش های «راه مصدق» تعيين کننده سمت و سوی خواست ها و هويت آن تشکيلات نباشد!!

ادامه دارد

٣ شهريور ١٣٨٧  برابر با ٢٤ اوت  ٢٠٠٨

Fm-jmi@gmx.net

 

زير نويس:

١ ـ تأ ملی کوتاه بر آنچه گذشت، بقلم دکتر رضا عزيزی نژاد،

به نقل از سايت سکولاريسم نو

http://www.newsecularism.com/2008/0808-A/080208-Reza-Azizi-nejad.htm

٢ ـ لزوم نو اندیشی و نو گرایی در جبهه ملی ایران ، بقلم دکتر رضا عزيزی نژاد،

به نقل از سايت سازمان جوانان جبهه ملی ايران ـ اروپا

http://jmijavanan.blogfa.com/post-142.aspx

٣ ـ مصاحبه سايت مليون با دکتر حسين موسويان ، مسئول تشکيلات و رئيس هيئت اجرائيه جبهه ملی  ايران.

به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايران

www.ois-iran.com/ois-iran-3734-mosahebahe-site-melliun-ba-dr.mosawiyan.htm