نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com

 socialistha@ois-iran.com

آرشيو 

     توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/ois-iran-1072-dr-bayatzadeh-taamoli-bar-gotare-hadjariyan-fatemi-mashrotahkhah-bod-1386.htm

 


بنا بر اظهارات کرميت روزولت ، محمد رضاشاه پهلوی بخاطر قدردانی از وی ، باومی گويد:

 « من تختم را مديون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » ،

و در پاسخ به کرميت روزولت که در باره سرنوشت دکترمصدق و رهبران جبهه ملی از او سئوال کرده بود بيان می دارد:
« در اين مورد زياد فکر کرده ام. مصدق محاکمه می شود.( در اين موقع لبهای شاه می لرزيد) و به سه سال محکوم خواهد گشت ... رياحی نيز مجازات مشابهی دارد. ولی يک استثنا وجود دارد و آن، حسين فاطمی است . او هنوز دستگير نشده ولی به زودی او را پيدا می کنند. فاطمی، بيش ازهمه ناسزاگويی کرد. هم او بود که توده ايها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگيری، اعدام خواهد شد.» (٤)

اما جز آن «مشکل جمهوريخواهی » که آقای حجاريان در رابطه با اعدام دکتر سيد حسين فاطمی اشاره نمود ، مسائل ديگری، بخصوص مواضع قاطع دکتر فاطمی در دفاع از منافع ملی و حاکميت ملی (سوورينيتت) همچنين نقش بزرگی در آن جنايت داشتند

« ... در دادگاه تجدید نظر، نیزکه سری بود، حکم اعدام فاطمی تائید شد، محمد رضا شاه ، با تقاضای فرجام دکتر فاطمی موافقت نکرد. صبح روز ١٩ آبان ١٣٣٣ عده ای از افسران که در پیشایش آنها سرتیپ تیمور بختیار و سرتیپ آزموده قرار داشتند، بزندان دکتر فاطمی رفتند. آزموده به فاطمی گفت : " اعلیحضرت با تقاضای شما موافقت نفرمودند. وصیتی دارید بفرمائید. شماکه مکرر می فرمودید من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است...."

دکتر فاطمی حرف آزموده را قطع کرد و گفت:" آری آقای آزموده ، مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم . آنهم چنین مرگ پر افتخاری . من می میرم تا نسل جوان ایران از این مرگ درس گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی براین کشورحکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم، غافل ازاینکه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد." (٥)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ونيز روشن نيست که چرا  آقای حجاريان در گفتگويش با آقای رضا خجسته رحيمی، سعی کرده است تا    به «جمهوريخواهی» بار منفی بدهد؟!

آقای دکتر حجاريان حتمأ می داند که « مشروطه خواهی » ، صفتی نيست که تنها مربوط به  نظام سلطنتی باشد. بلکه آن  «مقوله»  به معنی قبول روابط  حکومتی است که هيئت حاکمه خود را مقيد به  محترم شمردن روابط قانونی بداند، و شروط  و روابط قيد شده در قانون اساسی را در تمام امور حکومتی کاملا قبول داشته  و به آن عمل کند و مقام خود را، « فراقانونی» فرض ننمايد. در واقع با « استبداد » مخالف باشد. چون عملکرد « فراقانونی» چيزی جز « استبداد» نيست!

در آن نظام جمهوری که هيئت حاکمه حاضر به محترم شمردن اصول قانون اساسی نباشد و در جهت  متحقق کردن آن نکوشد و برای خود حقوقی « فرا قانونی» طلب کند، باوجود اينکه واژه «جمهوری » بخشی از نامش را تشکيل می دهد، چنان نظامی  چيزی جز يک رژيم استبدادی بيشتر نخواهد بود. پس در رژيم جمهوری ، اگر هيئت حاکمه نخواهد همچون پادشاه مستبد عمل کند، حتمأ بايد در چارچوب قانون اساسی عمل نمايد  و برای حاکميت ملت ، انتخابات آزاد و دمکراتيک احترام قائل شود و در واقع « مشروطه خواه» باشد

 

*********

تأملی بر گفتار آقای دکتر سعيد حجاريان

مبنی بر

«فاطمی جمهوريخواه بود اما من مشروطه خواه هستم»

*****

بمناسبت پنجاه و سومين سالگرد اعدام دکتر سيد حسين فاطمی

دکتر منصور بيات زاده

قبل از وارد شدن به بحث و اظهار نظر در رابطه با محتوی گفتارآقای دکتر سعيد حجاريان تحت عنوان  « فاطمی جمهوريخواه  بود اما  من مشروطه خواه هستم »،چون امروز مصادف است با پنجاه و سومين سالگرد اعدام دکتر سيد حسين فاطمی، يکی از ارزنده ترين چهره های سياسی تاريخ معاصر ايران ، رادمردی که برای آزادی، استقلال و سربلندی ملت ايران عليه استبداد و استعمار مبارزه کرد و در آن «راه» جان باخت، و يکی از نزديکترين و متعهد ترين ياران دکتر مصدق در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و دوران حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق بود، بخاطر بزرگداشت آن زنده ياد، من سعی می کنم در اين نوشته به رئوس برخی از ارزشهای هويتی او اشاره کنم.

آقای رضا خجسته رحيمی در گفتگوئی با دکتر سعيد حجاريان ، مطلبی تحت عنوان  « فاطمی جمهوري خواه  بود اما  من مشروطه خواه هستم » به نگارش در آورده که آن نوشته، در روزنامه «شهروند امروز» به چاپ رسده است.(١) در آن نوشته  در باره جمهوريخواهی، سلطنت طلبی و مشروطه خواهی ، آنهم دررابطه با دکتر مصدق، دکتر فاطمی و برخی ازهمکاران و طرفداران دکتر مصدق از جمله الهيار صالح، مهندس بازرگان ، مهندس حسيبی ، زيرک زاده ... اشاره رفته است. همچنين در آن نوشته بطور غير مستقيم چنين جلوه داده شده است که گويا بين نظرات جمهوريخواهی و راديکاليسم پيوندهائی وجود دارد، البته بدون اينکه وی در آن گفتگو به خصوصيات و احيانأ ارزش ها و يا  ضد ارزشهائی که هر يک از اين سيستم های حکومتی (سلطنت ، سلطنت مشروطه، جمهوری) در بر دارند ، اشاره ای کرده باشد و در آن باره توضيحاتی داده باشد. در واقع آن گفتار به صورتی که در آن گفتگو  بنام آقای حجاريان مطرح شده است، نمی تواند بيانگر خصوصيات و ويژگيهای نظامهای حکومتی  مورد بحث باشد. 

آقای رضاخجسته رحيمی نوشته خود را چنين شروع کرده است:

"گپ‌وگفت ما با او كه آغاز شد، سعيد حجاريان يك پيشنهاد داد: «من معتقدم كه كتابي بايد نوشته شود به نام «همه مردان مصدق». در ميان مردان مصدق، افرادي همچون حسيبي، زيرك‌زاده، صديقي، افشار طوس، بازرگان،‌ اللهيار صالح، فاطمي، مكي به چشم مي‌خورند كه جاي دارد كتابي در روايت افكار و نگاه‌هاي متفاوت آنها نوشته شود. چرا كه در ميان مردان مصدق، سه طيف گسترده وجود دارد؛ فاطمي در سمت چپ و جبهه راديكال‌ها قرار دارد و كاملا جمهوريخواه است. در طرف مقابل، هم افرادي مثل اللهيار صالح و صديقي قرار دارند  كه  نگاهشان متمايل به سلطنت است و در منتهي ‌اليه اين طيف، حسين مكي قرار مي‌گيرد. در ميانه اين دو طيف نيز محمد مصدق جاي مي‌گيرد كه يك مشروطه‌خواه است.»  اکید در همه جا از من است ـ منصور بيات زاده).

در اين گفتگو، آقای حجاريان پيشنهاد نگارش کتابی تحت نام «همه مردان مصدق» ،  را  داده است. پيشنهاد و خواستی که بنظر من بسيار ارزنده و بجا می باشد. چون وجود چنين کتاب و يا کتابهائی می تواند کمکی برای شناخت بهتر تاريخ سياسی وطنمان و اصولا آشنا شدن همه جانبه  به دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر مصدق و فعالين سياسی آن دوران باشد. البته ، بشرطی که در هنگام نگارش ، دقيقأ به نظرات و عملکردهای آن « مردان مصدق» ، آنچنان که بوده و عملکرده اند، توجه شود!

همچنين ضروريست خاطر نشان کرد که برای تفهيم بهتر مطالب کتاب مورد نظر و روشن کردن تمام جوانب ، به جوّ سياسی که در آن مقطع تاريخی بر وطنمان ايران حاکم بوده است، چگونگی سطح اطلاعات عمومی مردم ايران و ماهيت و عملکرد ديگر نيرو های سياسی ايرانی و چگونگی ماهيت سياست و عملکرد دولت های استعمارگر و نيروهای وابسته به آنها نيز بايد پرداخته شود.

اشاراتی که من در باره چگونگی نگارش مطالب آن کتاب ( همه مردان مصدق)  نمودم، فقط ياد آوری  بود، که اگر بنا باشد کتاب تاريخی  به نگارش در آيد که محتوی آن کتاب  بيانگر رويدادهای واقعی آن زمان باشد و نه تحريف اتفاقات  و وارونه جلوه دادن مسائل تاريخی آن دوران، آنچنانکه در بسياری از کتابهای تاريخی که از سوی برخی از طرفداران  و توجيه گران رژيم حاکم( جمهوری اسلامی) ، طرفداران رژيم سرنگون شده پهلوی و يا برخی ازعناصر چپ سابق ــ که اکنون افتخار دارند که از  پرچمداران دشمنی با دکتر مصدق و نهضت ملی ايران هستند ــ نوشته شده اند نباشد، حتمأ بايد به يکسری روابط و ضوابطی که برای نگارش تاريخ ضروری و لازم می باشد، توجه نمود!

با توجه به محتوی  نقل قول بالا  از نوشته « فاطمی جمهوريخواه  بود اما  من مشروطه خواه هستم » ، مشاهده می کنيم که  آقای دکتر حجاريان در گفتگو با آقای رضا خجسته رحيمی ، همکاران و طرفداران دکتر مصدق را به  «جمهوريخواه » و « سلطنت طلب » تقسيم بندی کرده و در آن تقسيم بندی ، تنها از دکترمصدق بعنوان « مشروطه خواه » نام برده است. بنظر من، چنين قضاوتی در باره چگونگی هويت سياسی « همه مردان مصدق» ، نظراتی ناقص و غلط می باشند و بهيچوجه بيانگر « روايت افكار و نگاه‌هاي متفاوت» آن  « مردان»  در آن مقطع تاريخی نيستند.

حال توضيح می دهم چرا و بچه دليل من چنين قضاوتی را از سوی آقای حجاريان نسبت به هويت « همه مردان مصدق»، صحيح ارزيابی نمی کنم و به آن اعتراض دارم.

از آنجائيکه آقای دکتر سعيد حجاريان در آن گفتگوی خود با آقای رضا خجسته رحيمی ،  فقط به نظرات آن مردان در رابطه با طرفداری شان از چگونگی نوع نظام حکومتی  اشاره نموده است، من نيز در اين نوشته فقط  به توضيحاتی در همين مورد مشخص بسنده می کنم و در باره  طرفداری آن «مردان مصدق»  از مبارزه بخاطر کسب استقلال و برقراری حاکميت ملی ( سوورنيتت ) ، يعنی قطع نفوذ دولت انگليس و شرکت نفت از وطنمان ايران، موضوعی سياسی که پايه اصلی شکل گرفتن نهضت ملی شدن صنعت نفت و خلع يد از شرکت غاصب نفت انگليس و در حقيقت پايان دادن به نفوذ سياسی دولت استعمارگر انگليس در ايران شد، سخنی نمی گويم. ولی اگر بنا باشد از مصدق و مردان مصدق فقط در باره طرفداری آنها از چگونگی نوع  « حکومت»  سخن گفت ــ موضوع بحث گفتگوی دکتر حجاريان با آقای رضا خجسته رحيمی منتشر شده  در روزنامه «شهروند امروز» ــ  ، بايد خاطر نشان کرد که اشتباه بزرگی خواهد بود اگر آن جماعت را به  «جمهوريخواه» و «سلطنت طلب» تقسيم نمود و فقط دکتر مصدق  را « مشروطه طلب » خواند!  

اگر بنا باشد بطور صحيح در باره مصدق و « مردان مصدق» به قضاوت نشست ، حتمأ بايد بر اين موضوع  توجه  داشت  که  يکی از  خصوصيات محوری نظرات و عقايد دکتر مصدق در کنار دفاع از « استقلال و حاکميت ملی (سوورنيتت)  و تماميت ارضی ايران» ، تاکيد  و  توجه آنها ، همچنين دفاع از « حاکميت قانون »  و  «حاکمت ملت » ( حاکميت مردم) بوده است.

از خاطر نبايد بدور داشت که « حاکميت قانون »  و « حاکميت ملت»  از دست آوردهای انقلاب مشروطيت است. يعنی مصدق و «مردان مصدق»  ، بدين خاطر که بر اين دست آوردهای  انقلاب مشروطيت در مبارزات و فعاليت های سياسی خود تاکيد داشتند و برای کسب آنها مبارزه کردند، آن « ارزشها» ، به بخشی از هويت سياسی آنها تبديل شده بود، و در آن رابطه بود که همگی  آنها«مشروطه خواه» بودند. يعنی بنظر  مصدق و نيروهای مصدقی ( مردان مصدق ) ، شخص پادشاه که در نظام « سلطنت استبدادی » بدون هيچگونه محدوديتی و قبول روابطی که قدرت او را محدود و مشروط نمايد، بعنوان « قدرقدرت» ، حاکم بر سرنوشت مردم ايران بود و بتنهائی می توانست در باره تمام مسائل سياسی ـ اجتماعی و دولتی تصميم بگيرد و طی «فرمان» و «حکم حکومتی» به رتق و فتق تمام امور سياسی ـ اجتماعی و دولتی بپردازد. اما دراثر  انقلاب مشروطيت ، حقوق پادشاه مستبد و قدرقدرت، « محدود» و « مشروط »  به روابط در نظر گرفته شده در اصول قانون اساسی مشروطيت شد و در اين رابطه بود که بجای « سلطنت استبدادی » از « سلطنت مشروطه » صحبت بميان آمد. نظام حکومتی که شخص پادشاه  از حق  «حکومت» کردن و صادر نمودن « فرمان»  و  « حکم حکومتی»  محروم شد و آن مقام ، به يک  نهاد « تشريفاتی» تبديل شد. در همين رابطه بود که دکتر مصدق در مجلس پنجم  بدفاع از نظام « مشروطيت»  و « حاکميت قانون »  و « حاکميت ملت» پرداخت و در رابطه با آن طرز تفکر بود که با  به « سلطنت»  رسيدن رضا خان سردار سپه به مخالفت برخاست و در جلسه نهم آبان ماه ١٣٠٤ در مجلس شورايملی بيان داشت:

  «... خوب آقای رييس الوزرا سلطان می شوند و مقام سلطنت را اشغال می کنند. آيا امروز در قرن بيستم هيچ کس می تواند بگويد يک مملکتی که مشروطه است پادشاهش هم مسئول است؟ اگر ما اين حرف را بزنيم آقايان همه تحصيل کرده و درس خوانده و دارای ديپلم هستند، ايشان پادشاه مملکت می شوند، آن هم پادشاه مسئول. هيچ کس چنين حرفی نمی تواند بزند و اگر سير قهقرايی بکنيم و بگوييم پادشاه است رييس الوزرا حاکم همه چيز است اين ارتجاع و استبداد صرف است. ما می گوييم که سلاطين قاجاريه بد بوده اند، مخالف آزادی بوده اند، مرتجع بوده اند، خوب حالا آقای رييس الوزرا پادشاه شد اگر مسئول شد که ما سير قهقرايی می کنيم. امروز مملکت ما بعد از بيست سال و اين همه خون ريزی ها می خواهد سير قهقرايی بکند و مثل زنگبار بشود که گمان نمی کنم در زنگبار هم اين طور باشد که يک شخص هم پادشاه باشد و هم مسئول مملکت باشد. اگر گفتيم که  يک شخص، هم پادشاه باشد و هم مسئول مملکت باشد اگر گفتيم که ايشان مسئول نيستند آن وقت خيانت به مملکت کرده ايم برای اين که ايشان در اين مقامی که هستند مؤثر هستند و همه کار می توانند بکنند، در مملکت مشروطه رييس الوزراء مهم است نه پادشاه.» (٢)

 همچنين دکتر مصدق در دوران سلطنت محمد رضاشاه صحبت از اين داشت که « شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت» و اين بخش از گفتار او، به شعار مصدقيها (مردان مصدق) و بسياری ديگر از ايرانيان آزاديخواه و مخالف با استبداد و ديکتاتوری  در دوران سلطنت محمد رضاشاه پهلوی ، تبديل شده بود!  با توضيحاتی که رفت ، پس اگر بنا باشد در رابطه با «مردان مصدق»  در آن مقطع تاريخی که دکتر مصدق فعاليت داشت صحبت نمود و در باره هويت و عملکرد آنها به قضاوت نشست،حتمأ بايد از تمام آن «مردان» ، تا زمانيکه خود را « مصدقی » می دانستند  و همسو با دکتر مصدق عمل می کردند، بعنوان «مشروطه خواه» نام برد و نه « سلطنت طلب».

ضروريست ياد آور شد که من نيز همچون دکتر حجاريان براين نظرم که در دوران حکومت دکتر مصدق « جنبش جمهوريخواهی» وجود نداشته است و اصولا در آن مقطع تاريخی کمتر مردم با چنان نظام حکومتی آشنا بودند. اگر افرادی همچون دکتر حسين فاطمی ، دکتر محمد علی خنجی، دکتر مسعود حجازی ... صحبت از نظام «جمهوری »  نموده اند ، اتخاذ اين نوع  موضعگيری سياسی بطور علنی مربوط به مقطع تاريخی پس از شکست   کودتای ٢۵ مرداد١٣٣٢ می باشد. همان دورانی که «محمد رضا شاه » ، بنابر خواست تيم جاسوسی «سيا» عليه نظام سلطنت مشروطه دست به توطئه زده بود و بنا بر دستور مأمور سازمان جاسوسی «سيا» ، دو برگ کاغذ سفيد را امضاء نمود و آنها را در اختيار آن تيم قرار داده بود، تا هر زمان که آن تيم جاسوسی تشخيص داد، روی يکی از آن کاغذ ها حکم عزل دکتر مصدق از مقام نخست وزيری نوشته شود و روی کاغذ ديگر حکم نخست وزيری برای فرد مورد اعتمادشان صادر گردد. بايد بخاطر آورد که در همان مقطع تاريخی ، مردم  کوچه و خيابان و برخی از فعالين سياسی مجسمه های شاه  و پدرش (رضاشاه) را به پائين کشيدند و به تخريب آنها پرداختند و محمد رضاشاه باتفاق ملکه ثريا از رامسر به  رم  فرار کرد!

بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، بعضی ازفعالين مصدقی همچون دکترخنجی و دکترحجازی  که در آن زمان از همکاران خليل ملکی در حزب زحمتکشان ملت ايران (نيروی سوم) ، يکی از سازمانهای وابسته به جبهه ملی فعاليت می کردند ، به طرفداران از نظام جمهوری  معروف شدند ، که آن زمان ديگر به دوران حکومت مصدق مربوط نمی شود.

بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ، يکی از مسائل مورد اختلاف آن افراد( دکتر خنجی ، دکتر حجازی...) با خليل ملکی ، بر محور « جمهوريخواهی »  بود.

بنظر من اشتباه بزرگی خواهد بود که  « در ميان مردان مصدق، افرادي همچون حسيبي، زيرك‌زاده، صديقي، افشارطوس، بازرگان،‌ اللهيار صالح،فاطمی،مکی ...» را  تا زمانيکه آن افراد  با دکتر مصدق همکاری و همراهی داشتند و کوشش داشتند تا حاکميت قانون در ايران برقرار باشد، آن افراد را « سلطنت طلب »  خواند. و چنين جلوه داد که گويا دکتر حسين فاطمی   اگرچه از طرفداران واقعی دکتر مصدق بوده است، ولی  همچون دکتر مصدق به شعار و خواست « شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت» ، آنچنان اعتقادی نداشته است و در دوران حکومت ملی مصدق بفکر تغيير نظام سلطنتی به جمهوری بوده است.

 اين واقعيتی است که تمام ياران و همکاران دکتر مصدق در آن مقطع تاريخی ، همچون دکتر مصدق « مشروطه خواه » بودند! يعنی  همگی آنها با دخالت شاه در امور مملکتی مخالف بودند! مخالفت با دخالت های بيجای شاه و درباريان ، ازجمله شاهدخت اشرف پهلوی و ملکه مادر ، خواهر و مادر شاه را نبايد در آن مقطع تاريخی بحساب جمهوريخواهی آن افراد گذاشت!

دکتر حجاريان در آن گفتگو بيان داشته است:

«مصدق مي‌خواست كه شاه را تخته‌بند قانون كند. حتي در دفاعياتش مي‌گويد كه من به خاطر قسمي كه خورده‌ام به شاه خيانت نمي‌كنم. دست ثريا را مي‌بوسد،‌ به شاه احترام مي‌گذارد و حتي وقتي شاه فرار كرد، به دنبال برچيدن بساط سلطنت نرفت. او مي‌گفت كه شاه بايد سلطنت كند نه حكومت و شاه اختياري در اداره امور ندارد چون مسووليت متوجه او نيست. اما فاطمي كاملا جمهوريخواه بود. او تا آنجا كه معاون نخست‌وزير بود و سخنگو، از مصدق دفاع مي‌كرد اما در «باختر امروز» يك جمهوريخواه كامل بود.»
اگرچه آقای حجاريان فراموش کرده است ، که همچنين متذکر شود که آن رادمرد وطن پرست و آزاديخواه در آن زمان همچنين ، « وزير امور خارجه» دولت
ملی و قانونی دکتر مصدق بود، در شب ٢۴ مرداد  در منزلش از سوی مأمورين ستاد کودتا ربوده  شد، پس از شکست  کودتای ٢۵ مرداد ( کودتای اول) آزاد و از رفتار ناشايست مأموران ستاد کودتا با همسر و فرزندش  و فرار محمد رضاشاه باتفاق ملکه ثريا به خارج از ايران مطلع گرديد ، در چنان وضعيت سياسی است که دکتر فاطمی طی  مقاله هائی در روزنامه باختر امروز به دربار و شاه حمله می کند و به روشنگری در باره خلع شاه از سلطنت و برقراری نظام جمهوری اشاره می نمايد. (٣)

با نگاهی کوتاه به مقالاتيکه دکتر فاطمی در دوران روزنامه نگاري اش نوشته است ، بسادگی می توان به اين واقعيت پی برد که او در مخالفت با استبداد و قانون شکنی  هيئت حاکمه وقت و بخاطر برقراری  حاکميت قانون و حاکميت ملت،اعتراض به سانسور و توقيف نشريات و تقلب در انتخابات ... به مبارزه  پرداخته و دست به روشنگری زده است.

دکتر فاطمی در زمانيکه محمد رضاشاه پهلوی دراثر همکاری با سازمانهای جاسوسی « سيا»  و « اينتليجنت سرويس» به توطئه عليه منافع ملی ، حاکميت ملی  ( سوورنيتت) و حاکميت ملت دست زد  (٢۵مرداد ١٣٣٢ ) پايان سلطنت پهلوی ــ پايان نظامی مستبد و وابسته به بيگانان ـ ، را اعلام داشت. چنان عملی.را نبايد منفی جلوه داد.

دکتر فاطمی در گفتار و نوشته هايش از پايان « سلطنت» صحبت کرد و نه از پايان «مشروطه خواهی»!

دکتر حجاريان در آن گفتگو با مخبر روزنامه «شهروند امروز»  بيان می دارد:« جمهوريخواه تمام عيار، کسی است که اهل مذاکره نباشد، مثل امام خمينی که با شاه مذاکره هم نکرد » که اصولا روشن نيست که محتوی چنان گفتاری  در باره آيت الله خمينی چه ربطی به خصوصيات « نظام جمهوری » و « جمهوريخواهی » دارد؟ مگر اينکه ايشان در آن گفتگو، با بيان آن مطالب که از سوئی تاکيد بر « جمهوريخواه » بودن آيت الله خمينی نموده است  و از سوی ديگر بر « مشروطه خواه » بودن خود پافشاری کرده است، ميخواسته اعلام دارد که او ديگر آن سعيد حجاريان دوران « امام  » نيست و ازنظرات و عقايد آن دوران خود فاصله گرفته است!! عده ديگر گفتار آقای حجاريان را چنين تعبير و تفسير می کنند که  آقای حجاريان با آن گفتگو خواسته است بر اين امر تاکيد کند که بايد  وضع حاکم بر جامعه را پذيرفت و کوچکترين کوششی در جهت تغيير وضع سياسی حاکم ننمود، چونکه جامعه کنونی ايران ، همچون زمانيکه دکتر فاطمی اعلام جمهوری کرد،آمادگی تغييرات کلی را ندارد! و يا...

همانطور که قبلا اشاره کردم ، راديکال بودن افراد و پافشاری بر مواضع سياسی ، کوچکترين ربطی به طرفداری به  نظام  « جمهوری »  و يا « جمهوريخواهی » ندارد!

مگر در دوران بعد از انقلاب مشروطيت ، دورانی که مجددأ استبداد بر وطنمان حاکم شد، چه در دوران سلطنت محمد علی شاه قاجار و چه در دوران سلطنت پادشاهان پهلوی ، در زمانيکه آزاديخواهان و فعالين سياسی خواستار اجرای قانون اساسی مشروطيت شدند و با اعمال و کردار خلاف قانون مخالفت می کردند، چنان افرادی را راديکال تلقی نمی کرد، و آنها را تحت پيگرد قرار نمی داد؟

آقای حجاريان در پاسخ به سئوال آقای رضا خجسته رحيمی  ، مبنی بر:

 "مشكل «جمهوريخواهي» فاطمي چه بود؟ "

می گويد:
«مشكل اين بود كه پس از كودتاي
٢٨ مرداد،‌ مصدق و همه مردانش يا بيكار شدند و يا هم حداكثر، دادگاهي، اما فاطمي از ميان همه آنها، اعدام شد.»


بنا بر اظهارات کرميت روزولت ، محمد رضاشاه پهلوی بخاطر قدردانی از وی ، باومی گويد:

 « من تختم را مديون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم » ،

و در پاسخ به کرميت روزولت که در باره سرنوشت دکترمصدق و رهبران جبهه ملی از او سئوال کرده بود بيان می دارد:
« در اين مورد زياد فکر کرده ام. مصدق محاکمه می شود.( در اين موقع لبهای شاه می لرزيد) و به سه سال محکوم خواهد گشت ... رياحی نيز مجازات مشابهی دارد. ولی يک استثنا وجود دارد و آن، حسين فاطمی است . او هنوز دستگير نشده ولی به زودی او را پيدا می کنند. فاطمی، بيش ازهمه ناسزاگويی کرد. هم او بود که توده ايها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگيری، اعدام خواهد شد.» (٤)

اما جز آن «مشکل جمهوريخواهی » که آقای حجاريان در رابطه با اعدام دکتر سيد حسين فاطمی اشاره نمود ، مسائل ديگری، بخصوص مواضع قاطع دکتر فاطمی در دفاع از منافع ملی و حاکميت ملی (سوورينيتت) همچنين نقش بزرگی در آن جنايت داشتند

« ... در دادگاه تجدید نظر، نیزکه سری بود، حکم اعدام فاطمی تائید شد، محمد رضا شاه ، با تقاضای فرجام دکتر فاطمی موافقت نکرد. صبح روز ١٩ آبان ١٣٣٣ عده ای از افسران که در پیشایش آنها سرتیپ تیمور بختیار و سرتیپ آزموده قرار داشتند، بزندان دکتر فاطمی رفتند. آزموده به فاطمی گفت : " اعلیحضرت با تقاضای شما موافقت نفرمودند. وصیتی دارید بفرمائید. شماکه مکرر می فرمودید من از مرگ ابائی ندارم و مرگ حق است...."

دکتر فاطمی حرف آزموده را قطع کرد و گفت:" آری آقای آزموده ، مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم . آنهم چنین مرگ پر افتخاری . من می میرم تا نسل جوان ایران از این مرگ درس گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کند و نگذارد جاسوسان اجنبی براین کشورحکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم، غافل ازاینکه تا دربار هست، انگلستان سفارت لازم ندارد." (٥)

« در گزارش ٢١  اوت ٥٣ هندرسن، سفیر وقت امریکا درایران به وزارت امور خارجه تاکید میکند که:

"عامل دیگرکمک کننده به اظطراب و ناراحتی، آن است که خطرناکترین رهبران ملی هنوز آزادند. مصدق، فاطمی ، شایگان، حسیبی و دیگران، به آسانی ممکن است با رهبران حزب توده در صدد طرح توطئه باشند. این حقیقت که فاطمی هنوز زنده است، علی رغم شایعات روز ١٩ اوت در باره مرگ وی، بویژه دلسرد کننده است ، زیرا که وی حیله گرترین و بدون ملاحظه ترین فرد از اطرافیان مصدق محسوب می شود. این باور وجود داشت که وی با روحیه انتقام جویی تردید در کمک به پیوند اتحاد و همکاری میان ملیون و توده ای ها، علیه غرب را به خود راه نمی دهد." (٦)

و دکتر مصدق در باره ملی شدن صنعت نفت و نقش دکتر فاطمی  گفته است:

" اگر ملی شدن صنعـت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، بايد از آن کسی که اول اين پيشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس شهيد راه وطن دکتر حسين فاطمی است" (٧)

 حال چرا  و بچه دليل آقای دکتر سعيدحجاريان که بعنوان يکی از جوانان راديکال معروف به خط امام ، که در اوائل انقلاب در کنار ديگر «جوانان خط امامی » نقش بزرگی در « راديکال» کردن فضای سياسی جامعه و در آن رابطه سرکوب و تحت پيگرد قرار دادن و در نتيجه طرد بخش بسيار بزرگی از نيرو  های سياسی و در واقع نيروهای دگرانديش از جامعه داشته است ، خود را در مقايسه با دکتر فاطمی ،« مشروطه خواه»  می نامد و دکتر سيد حسين فاطمی را « جمهوريخواه»؟!

ونيز روشن نيست که چرا  آقای حجاريان در گفتگويش با آقای رضا خجسته رحيمی، سعی کرده است تا    به «جمهوريخواهی» بار منفی بدهد؟!

آقای دکتر حجاريان حتمأ می داند که « مشروطه خواهی » ، صفتی نيست که تنها مربوط به  نظام سلطنتی باشد. بلکه آن  «مقوله»  به معنی قبول روابط  حکومتی است که هيئت حاکمه خود را مقيد به  محترم شمردن روابط قانونی بداند، و شروط  و روابط قيد شده در قانون اساسی را در تمام امور حکومتی کاملا قبول داشته  و به آن عمل کند و مقام خود را، « فراقانونی» فرض ننمايد. در واقع با « استبداد » مخالف باشد. چون عملکرد « فراقانونی» چيزی جز « استبداد» نيست!

در آن نظام جمهوری که هيئت حاکمه حاضر به محترم شمردن اصول قانون اساسی نباشد و در جهت  متحقق کردن آن نکوشد و برای خود حقوقی « فرا قانونی» طلب کند، باوجود اينکه واژه «جمهوری » بخشی از نامش را تشکيل می دهد، چنان نظامی  چيزی جز يک رژيم استبدادی بيشتر نخواهد بود. پس در رژيم جمهوری ، اگر هيئت حاکمه نخواهد همچون پادشاه مستبد عمل کند، حتمأ بايد در چارچوب قانون اساسی عمل نمايد  و برای حاکميت ملت ، انتخابات آزاد و دمکراتيک احترام قائل شود و در واقع « مشروطه خواه» باشد!

درود بر مصدق،

گرامی باد خاطره دکتر حسين فاطمی،

زنده باد « راه مصدق».

 

دکتر منصور بيات زاده

١٩ آبان ماه ١٣٨۶ برابر با ١٠ نوامبر ٢٠٠٧

مصادف با ٥٣ امين سالگرد اعدام دکتر حسين فاطمی

 

Dr.bayatzadeh@ois-iran.com

www.ois-iran.com

 

پانويس:

 

(١) ـ آن مطلب همچنين از سوی برخی از سايت های اينترنتی مجددأ منتشر شده است.

به نقل از سايت امروز

http://emruz.biz/ShowItem.aspx?ID=10833&p=1

ــ به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايران

www.ois-iran.com/ois-iran-3285-dr-said-hadjariyan-fatemie-jomhorikhah-bod-man-mashrotahkhah-hastam-1386.htm

(٢) ـ نطق دکتر مصدق در مخالفت با پايمال کردن اصول قانون اساسی مشروطيت و پادشاه شدن رضاخان سردارسپه در مجلس شورايملی دوره پنجم قانونگذاری ـ نهم آبان ماه ١٣٠٤ .

به نقل از سايت سازمان سوسياليست های ايران:

http://www.tvpn.de/ois/ois-iran-notghe-dr-mossadegh-dar-majlese-panjom.htm

(٣) ـ دکتر حسين فاطمی بعد از شکست کودتای اول (٢٥ مرداد  ١٣٣٢) و مطلع شدن از رفتار ناشايست مأمورين ستاد کودتا با همسر و فرزندش در شب ٢٤ مرداد و فرار شاه به خارج از کشور، عليه شاه ، دربار و سلطنت و دفاع از نظام جمهوری مقالاتی در روزنامه باختر امروز به نگارش درآورد،  « اين دربار شاهنشاهی روی دربار سياه فاروق را سفيد کرد » (٢٥ مرداد ١٣٣٢ ).  « خائنی که می خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد » (٢٦ مرداد ١٣٣٢).  « شرکت سابق (نفت) و روزنامه های محافظه کار لندن ديروز عزادار بودند».(٢٧ مرداد ١٣٣٢)

 (٤) ـ کرميت روزولت، کتاب ضد کودتا ، صفحات  ۲۰۰ و ۲۰۱ .

(٥) ـ حميد رضا مسيبيان ، زندگينامه دکتر حسين فاطمی ،

به نقل از نشريه اينترنتی « باختر امروز»

http://www.geocities.com/bakhtar_emrooz/fatemi.htm

(٦) ـ اسناد سخن می گویند -  برگردان و به کوشش احمد علی رجائی و مهین سروری ( رجایی ) - تهران ، انتشارات قلم ، ١٣٨٣ -  جلد دوم -  ص ١٢٠٠ -  گزارش از سوی هندرسن سفیر امریکا در ایران به وزارت امور خارجه -  تهران ٢١ اوت ١٩٥٣ ، ١ بعد از ظهر( سند شماره ٣٥٠ تلگر اف ٢١٥٣- ٨  / ٧٨٨٠٠ )

ـــ  چرا آمریکا و انگلیس و شاه بر اعدام فاطمی اصرار داشتند؟ انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ٦٠٦ از ٢٤ مهر تا ٧  آبان ـ بمناسبت پنجاهمين سالروز شهادت دکتر حسين فاطمی.بمناسبت پنجاهمین

به نقل از سايت انقلاب اسلامی در هجرت،

http://goto.glocalnet.net/banisadr_arkiv/magh3-606.htm

(٧) ـ يادداشت دکتر مصدق راجع به شهيد سيد حسين فاطمی.، نامه های دکتر مصدق ـ  گردآورنده: محمد ترکمان ـ صفحه ٣٧٦  ـ جلد اول ـ  چاپ دوم : ١٣٧٥ـ نشر هزاران.

 

تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق در آبان ١٣٨۶

درهمین رابطه

ـــ  مجموعه ای از مقالات  در باره سالگرد اعدام دکتر سيد حسين فاطمی

http://www.ois-iran.com/ois-iran-3300-A-majmuahe-magalat-bemonasebate-salgarde-eedame-dr.hossin-fattem-1386.htm