ناصرخان قشقایی ـ دکتر محمد مصدق ـ خسروخان قشقایی ـ
شايد بتوان گفت كه ملك منصورخان در خاطرات خود جان كلام را ادا كرده است .ايشان در خاطرات خود چنين مي نويسد : ، ‹‹حمايت از نهضت و مصدق آخرين تيشه اي بود كه ما چهار نفر (برادران قشقايي) بر ريشه فاميل صولت الدوله و ايل قشقايي زديم›› البته وي در ارزيابي خود از اين اقدام و عواقب بعدي آن ، احساس رضايت مي كند
.".. حال كه به عقب نگاه مي كنم، مي بينم كه كار بسيار خوبي كرديم. خود ما ، ايل ما و املاك ما صدقه بر خاكي كه ايران ناميده مي شود، گرديد و پيش نفس خود شرمنده نيستم. من در آن زمان يك فرد دنيا ديده بودم و مي دانم عملي كه ما كرده ايم خودكشي و نابودي ايل و فاميل مان است." ...» ـ***********
کودتای 28 مرداد و قشقايي ها
دوستاني كه به ما لطف دارند همواره درخواست دارند كه مطالب مرتبط با جامعه قشقايي به رشته تحرير درآوريم. بايد گفت اين مطالب كه بيشتر صبغه تاريخي دارند از سوي افراد مختلف نوشته شده است و تكرار آنها شايد قدري ملالت آور باشد. با اين حال با توجه به سالگرد كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، اين نوشته كه قبلا در ‹‹ روزنامه اعتماد ملي›› مورخ ۳ مهر ۱۳۸۶ نيز چاپ شده است ، در اينجا قرار داده مي شود .
كودتای 28 مرداد 1332 رويداد مهمی است كه كتابها و مقالههای زيادی در داخل و خارج از ايران پيرامون آن نوشته شده است. اما موضوعی كه كمتر مورد توجه نويسندگان قرار گرفته است تحركات بعد از كودتا از سوی حاميان مصدق و از آن ميان محاصره شيراز از جانب ايل قشقايی به رهبری محمدناصرخان قشقايی و برادرانش است.
هدف مقاله حاضر بررسی بيشتر ابعاد موضوع، طرح پرسشهايی چند و ارائه پاسخهای احتمالی به آن است. اساسا ناصرخان با چه انگيزه و بر اساس كدام تحليل اقدام به محاصره شيراز نمود؟ واكنش دولت كودتا و ايالات متحده آمريكا به اين اقدام چه بود؟ چرا علیرغم شور و حرارت اوليه در نهايت حمله به شيراز منتفی و قشقايیها به طور كلی از درگيری با دولت زاهدی منصرف میشوند؟
برای ارزيابی بهتر از اين موضوع بايد گفت در هنگامه ملی شدن نفت و در طول دوره كوتاه نخستوزيری مصدق، ناصرخان و برادرانش در صف مليون قرار داشتند. ناصرخان هم در كسوت سناتور مجلس سنا و هم رئيس ايل همواره به دفاع از مصدق و برنامههای او میپرداخت. او مورد وثوق مصدق و آيتا... كاشانی بود و در رفع اختلاف ميان آن دو تلاش میكرد.
محمد حسين خان و خسرو خان (برادران قشقايی) نمايندگان مجلس 17 نيز در جرگه جبهههای حامی مصدق بودند. خسروخان در كميسيون 18 نفره نفت در مجلس 16 به رياست مصدق عضويت داشت. در جريان واقعه 30 تير 1331 ناصر خان به همراه خسروخان از جمله امضاكنندگان بيانيه حمايت از مصدق بودند.
خانواده قشقايی همچنين با تيمسار زاهدی (نخستوزير بعدي كودتا )نيز دوستی ديرينه داشتند و در جريان اشغال ايران سياست نزديكی با آلمان را پيگيری میكردند. آنها هيچگاه قلباً با شاه موافق نبودند. از كمونيسم بيزار بودند و در ماجرای فرقه دموكرات آذربايجان با راهاندازی نهضت جنوب آشكارا با كمونيسم مخالفت كرده بودند. بالاخره برادران قشقايی از انگليس متنفر و با آمريكا رابطه حسنهای داشتند.
محاصره شيراز :
همانگونه كه از خاطرات روزانه ناصرخان قشقايی برمیآيد. قشقايیها در هيچ مرحلهای به طور قطعی در صدد حمله به شيراز نبودهاند و اين اقدام بيشتر يك قدرت نمايی نظامی بوده است. احتمالا مولفههايی چون محبوبيت گسترده شخص مصدق و جبهه ملی در ميان اقشار مختلف مردم- به ويژه نسل جوان- روحيه بيگانهستيزی همگانی و وجود چندين هزار نفر افراد ايلی مسلح قشقايی آنها را ترغيب كرده است تا با هدف اعاده قدرت به دولت مصدق و قرار دادن شاه و حاميانش در موضع ضعف ، دست به اين مانور نظامی بزنند.
قشقايیها تصور میكردند كه محاصره شيراز و تهديد به حمله و تصرف آنجا مقدمهای برای قيام تمام مردم در پايتخت و شهرهای ديگر میشود و ايلاتی چون خمسه ، بختياری به آنان خواهند پيوست . مليون كه تا آن زمان بيشترين نيروی اجتماعی يعنی مردم را در اختيار داشتند، مقاومت مردمی را سازماندهی و همچون 30 تير ، حاكميت مجددا به دولت ملی منتقلمیشود. عدم مشروعيت كودتا در نزد سازمان ملل و ساير نهادهای حقوقی و بينالمللی و محكوميتآن از سوی افكار عمومی جهانی، قدرتهای خارجی حامی كودتا را نيز در موضع انفعالی قرار میدهد . اعتقاد به روش و مرام مصدق دليل ديگری بود تا قشقايیها به هر قيمتی از دولت او حمايت نمايند. به علاوه مصدق دارای نفوذ و پايگاه مردمی بود. فراتر از اين هدف عمده رهبری نهضت ملي شدن نفت ، مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. بنابراين در جريان نهضت ملی شدن نفت قشقايیها نيز مانند اكثريت مردم ايران با نهضت و رهبری آن همدلی نشان داده بودند . شركت نفت انگليس و ايران از بدو تاسيس به صورت نماد سلطهطلبی، غارت منابع و نقض حقوق ملت ايران درآمده بود. مصدق كه از سياست جهانی شناخت كامل داشت ، بر اين باور بود تا وقتی كه بيگانگان صاحب امتياز در خاك ايران فعاليت میكنند هر گونه تلاش برای استقرار دموكراسی، آزادی، حكومت قانون و نيل به پيشرفتهای اجتماعی و اقتصادی به فرجام نخواهد رسيد. بنابراين حاميان نهضت ، مصدق را تجسم ايدههای خود و برجستهترين سخنگوی آزادی و استقلال كشور يافته بودند. بر اين اساس برادران قشقايی سقوط مصدق را به نوعی نابودی خود میدانستند.
متاسفانه آنها خيلی زود دريافتند كه اوضاع بر اساس تصور آنها پيش نمیرود. مردم بهتزده چندان ميلی به مقاومت نشان نمیداند شعار ‹‹جاويدشاه›› چه آسان جانشين شعار ‹‹ يا مرگ يا مصدق›› شده بود. به علت دستگيری رهبران موثرتر جبههملی از سوی دولت كودتا، رهبران درجه دوم از چنان وزن و پيكرهای برخوردار نبودند كه بتوانند مقاومتهای احتمالی را سازماندهی كنند. رهبران جبهه حتی آنها را از اتحاد احتمالی با حزب توده برحذر داشته بودند. زيرا حزب بدون صلاحديد مسكو خودسرانه دست به اقدامی نمیزد.
قشقايیها فكر میكردند روحيه بيگانهستيزی مردم اجازه نخواهد داد تا آنها ننگ استيلای بيگانه بر مقدرات و سرنوشت خود را تحمل كنند . ناصرخان يك رهبر با نفوذ ايلی بود كه ورودش به حلقه سياست و مشاهده چهره كريه و پلشت آن هيچگاه باعث نشده بود تا سلامت اخلاقی و شرافت ايلی خود را يكسره وانهد. او نيز در كمال ناباوری میديد كه نهال نوپای دولت ملی كه از خون شهدای 30 تير سيراب شده بود در يك چشم به هم زدن از سوی دار و دسته شعبان بیمخ و مشتی رجاله و فاحشه از بيخ و بن كنده میشود و همه با سكوت نظارهگر هستند. بنابراين تصور میكرد به مجرد محاصره شيراز نخبگان و مردم بهتزده با مشاهده حركتی هر چند كوچك به جنبش درخواهند آمد. اما از اين نكته باريك غافل بود كه به حركت درآوردن چنين مردمی محتاج رهبری فرهمند همچون مصدق است كه اكنون در زندان بود.
حتی كودتاچيان كه از محاصره شيراز سخت به هراس افتاده بودند به زودی فهميدند كه قشقايیها سنگينی بار يك جنگ احتمالی را بايد تنهايی به دوش بكشند.
واكنش دولت كودتا و آمريكا
شواهد نشان میدهد كه رژيم كودتا و حاميان آن روی قدرت قشقايیها خيلی حساب میكردهاند. شاه و زاهدی كه هنوز از موقعت خود و اوضاع جاری بيمناك بودند در آغاز واكنش محتاطانهای نشان دادند در پيامی كه از سوی ستاد مشترك ارتش به توسط فرمانده لشكر فارس به ناصرخان ابلاغ میشود. به وی اطمينان میدهند كه در امان خواهد بود ‹‹ برحسب امر جناب نخستوزير به جناب محمد ناصر قشقايی اطلاع بدهيد كه هيچگونه نگرانی نداشته باشند . خانواده قشقايی خانواده من است.›› البته در تلگرافی كه زاهدی خود به ناصرخان ارسال میكند به طور ضمنی وی را به همكاری میخواند. ‹‹ ... اطمينان داشته باشيد كه در حكومت اينجانب جز رفاه حال عموم و بالابردن سطح زندگی مردم منظور ديگری نداشته و يقين دارم با سوابقی كه به اخلاق اينجانب داريد با كمال اطمينان در پيشرفت كار دولت و رفاه عموم مجاهدت خواهيد فرمود...››
اما ناصرخان كه در تصميمخود جدی است در تلگراف مورخ 29 مرداد 1332 به زاهدی خاطرنشان میسازد ‹‹... بدبختانه قسمی شده است كه بايد از هم فاصله بگيريم، موضوع مالی و مادی نيست كه شخص بتواند غمض عين كند، موضوع عقيده است و آن هم چيزی نيست كه بشود تغيير داد... ›› . در ادامه به زاهدی توصيه میكند كه ... همكاری با مومن (شاه) و مومنين (انگليسیها) بديمن است.
ناصرخان كه چشم اميد به قيام مردم دارد در 30 مرداد اعلاميهای خطاب به ملت ايران صادر میكند، در بخشهايی از آن میخوانيم ‹‹... ما تا آخرين قطره خون خود با نوكران اجنبی و دشمنان ايران میجنگيم و از شما ملت وطنخواه و بيدار در ايران میخواهيم كه دليرانه با ما در راه استقلال ميهن عزيز همكاری و با لب خندان شربت شهادت بنوشيم... مرگ شرافتمندانه هزار بار بر زندگی ننگين ترجیح دارد... ››
ناصر خان كه خود را در موضع قدرت میبيند ، حتی تلگراف سيدحسن تقیزاده رئيس مجلس سنا جهت شركت در جلسه مجلس را بدون پاسخ میگذارد. اما زاهدی كه كماكان از قدرت دوست قديمی خود بيمناك است مقامهای كشوری و لشكری را يكی پس از ديگری روانه اردوی خان میكند. مضمون پيامهای ارسالی دعوت از وی جهت عزيمت به تهران يا حداقل ارسال تلگراف به شاه يا زاهدی است. البته وعده وعيدهای وسوسه انگيز وزارت ، وكالت و استانداری نيز چاشنی برخی از پيامهاست.
پذيرش هر كدام از اين درخواستها وجهه خان و ايل قشقايی را مخدوش و در مقابل زاهدی را به هدف نزديكتر میسازد. اگر ناصرخان سازش كند مخالفانِِ ديگر حساب كار خود را میكنند. پاسخ خان نموداری از شجاعت ايلياتی و حس وطندوستی او را به نمايش میگذارد. او به چيزی كمتر از آزادی مصدق رضايت نمیدهد. در ملاقات با علی هيئت استاندار فارس و همچنين فرمانده لشكر فارس و درخواست آنها مبنی بر ارسال تلگراف ... میگويد:
‹‹... عرض كردم نخستوزيری كه از سفارت آمريكا بيرون بيايد من به رسميت نمیشناسم . هم شاه و هم نخست وزير شما هر دو نوكری آمريكا را قبول كردهاند. چنين اشخاصی داخل آدم نيستند. بعد میفرماييد بيايم طهران كه را ملاقات كنم؟ مردم چه خواهند گفت؟... البته در خاتمه میگويد اگر مصدق و ساير رفقا را آزاد كنيد ممكن است از در صلح دربيايم.
در ملاقات تيمسار جهانبانی با ناصرخان( 21 شهريور) حتی قول آزادی مصدق نيز داده میشود، به شرط آنكه ناصرخان به تهران برود. عزيمت به تهران در واقع تاييد حكومت كودتاست. زاهدی ناچار دست ياری به سوی دوستان آمريكايی خود دراز میكند. مستر گودوين كارمند سفارت آمريكا در ديدار با ناصرخان( 31 شهريور) با يادآوری خطر كمونيسم ، قشقايیها را به اتحاد با شاه و زاهدی فرا میخواند و وعدههای ديگر. مي دهد.. ‹‹... هزاران نوع وعده داد منجمله گفت وزارت عشاير تشكيل شود و به نظر من هر كس را بخواهم وزير شود ، يا خودم وزير شوم و ... آخر صريح گفتم غير از مصدق چيزی نمیخواهيم .... ما طالب جاه و مقام نيستيم....››
حكومت كه از سياست ملايم خود طرفی نمیبندد ، به حربه تهديد و سياست سنتی ايجاد تفرقه در ميان رهبران ايل متوسل میشود. علی هئت اين بار در نامه خود (16مهر) پس از تعارفات مرسوم مینويسد: ‹‹ ... اگر شما به شيراز نياييد ، ناچارم با كمال خجلت و سرشكستگی به تهران مراجعت كنم.››
اعلاميه سرلشكر باتمانقليچ، رئيس ستاد ارتش كه آن روزها در منطقه كامفيروز از هواپيما پخش میشود، رنگ و بوی تهديد دارد ‹‹ بنا به اراده سنيه اعليحضرت شاهنشاهی... ارتش با افراد غيور عشاير با نظر برادری و احترام رفتار نموده است... خدمتگزاران مورد كمال رحمت شاهانه میباشند. البته اگر خدای نخواسته اشخاص ناراحت و حادثهجويی در بين شما پيدا شوند و عمل ناشايست انجام دهند با سختترین و بدترین وضعی سركوب خواهند شد.›› بهوضوح پيداست كه حكومت در اعمال سياست خشونت و سركوب موافقت دوستان آمريكايی خود را جلب كرده است. حسين مكی در خاطرات خود با اشاره به ملاقات با زاهدی (چند روز بعد از كودتا) از تصميم وی به بمباران قشقايیها پرده برمیدارد. ‹‹ ... دولت ناچار است با تمام قوا آنها را سركوب سازد. آمريكايیها حاضرند تعدادی هواپيمای بمبافكن مدرن در اختيار دولت بگذارند تا بتوانيم ايل قشقايی را بمباران و نابود كنيم ››
بهتدريج آثار سياست ارعاب و تشويش و ايجاد شكاف در صفوف قشقايیها نمايان میشود. قشقايیها در جلسه شورای ايلی (8 مهر) به جمعبندی واحدی پيرامون جنگ يا صلح با حكومت نمیرسند. در آن زمان كه در محافل از اختلاف ميان شاه و زاهدی سخن به ميان میآيد، قشقاييها پیشنهاد تعجببرانگيز خود را به زاهدی عرضه میكنند. ‹‹ ... ما حاضريم با تو همكاری كنيم و هر مقامی بخواهی برايت فراهم میكنيم، به شرطی كه تو هم از تهران شروع كنی تا كار نسل پهلوی را يكسره كنيم. تا كی بایي نوكری كنی مثل مرد قيام كن...›› اين پيشنهاد احتمالا از سر نوميدی است ، وگرنه شخصيت باتجربهای مثل ناصرخان حتما میدانست كه نخست وزيری زاهدی حاصل توافق آمريكا و انگليس است. اين نوميدی با خبر عزيمت الياس خان كشكولی و زيادخان درهشوری از رهبران برجسته ايل به تهران و بيعت با زاهدی حتی تقويت هم میشود. اين اقدام باعث شكاف در اتحاد يكپارچه ايلی و مغاير قول و قرارهای قبلی بود و لاجرم تاثيرات منفی در روحيه افراد به جا میگذاشت. آنها قبلا هم اشتياق خود برای صلح با حكومت را پنهان نكرده بودند.
اگرچه ترديد و دودلی در حمله به شيراز از قبل هم وجود داشت، اما مجموعه اتفاقات حادثشده اين شك و ترديد را بيشتر هم میكند. در خاطرات ناصرخان (13 مهرماه) میخوانيم يك عده از شهر پيغام میدهند كه شما حمله كنيد... در اين عقيده همه متحد هستند، آيا راست است يا دروغ؟ آيا اگر زديم، بعد چه میشود؛ آيا شيراز را تصرف كرديم، بعد چه كنيم؛ آيا میشود همه مملكت را گرفت؟ با اين پشتيبانی كه آمريكا از دولت زاهدی مینمايد، تكليف چه هست؟ چون با اين عمل طبعا به سوی كمونيسم میرويم. تقريبا 30 سال بعد ناصرخان در مصاحبه با حبيب لاجوردی با جزئيات بيشتری میگويد:
.‹‹.. به فرض اينكه ما شيراز، اصفهان و تهران را بگيريم، چون ايلياتی هستیم و به فوت و فن حكومت چندان آشنايی نداريم. اين تودهایها از قدرت ما استفاده كرده و به حكومت میرسند و همه كارها را به دست میگيرند و در ظرف مدت كوتاهی ما را هم از بين میبرند... اين ننگ است، نبايد زير بار برويم و اگر حمله نكنيم و آرام باشيم، پسر رضاشاه سلطنت را میبرد و مال و هستی ما را نابود میكند. بنابراين اگر همه زندگی ما برود و نابود شويم، بهتر است كه بگويند مملكت را به روسها فروختند. . ››
با توجه به آنچه كه گفته شد سلسله عواملی چون عدم تصميم قطعی و جدی خود ناصرخان، عدم همراهی رهبران جبهه ملی، احتمال سوءاستفاده حزب توده، جدايی تعدادی از كلانتران ايل، آسيب رسيدن به جان و مال مردم عادی و مهمتر از همه حمايت آمريكا از حكومت كودتا باعث شد تا مساله جنگ و درگيری با دولت منتفی شود.
در خاطرات ناصرخان (13 آبان 1332) نيز آمده است: ‹‹.. ما هم روی اصل اينكه جنگ نشود، برادركشی نشود... املاك مردم و رعايای بيچاره غارت نشود، از جنگ خودداری ورزيديم... تصميم گرفتم آقای محمدحسين خان قشقايی را بفرستم شيراز با سرلشكر گرزن فرمانده نيروهای جنوب مذاكره كنند و صريحا اعلام كنند كه ما جنگ نداريم...››
در ایيجا بیمناسبت نخواهد بود كه به موضع آمریكاییها درخصوص مقاومت قشقاییها بهطور مختصر اشاره شود. واقعيت این است كه آمریكايیها قبل از كودتا احتمال مخالفت قشقايیها را میدادهاند. بنابراين رئيس پايگاه سيا و دو آمريكايی ديگر در ملاقات با برادران قشقايی (محمدحسين و خسروقشقايی) آنها را از تصمیي آمريكا مبنی بر نخست وزيری زاهدی و عزل مصدق باخبر میسازند. آمريكايیها با وعده وعيدهای فراوان پيشنهاد میكنند كه زاهدی در مقر ايل به قشقاييها تحويل شود تا نخست وزيری وی از سوی آنها اعلام گردد. برادران قشقايی نهايتا شرط همكاری با كودتا را بركناری شاه و بر سر كارآمدن زاهدی عنوان میكنند ، اما به آنها گوشزد میشود كه تصميم مشترك لندن و واشنگتن است كه زاهدی با شاه همكاری كند.
نقشه سركوب قشقايیها در صورت عدم حصول توافق با حكومت كودتا احتمالا از همان زمان مطرح میشود. گاز يوروسكی ، استاد دانشگاه لوئيزيانای آمريكا در كتاب ‹‹سياست خارجی آمريكا و شاه›› مدعی است كه ملاقات رئيس پايگاه سيا با خانهای قشقايی و تهديد آنها باعث شكستن محاصره شيراز میشود. محمدحسينخان قشقايی نيز در خاطراتش موضوع ملاقات و تهديد به حمله با بمبافكنهای آمريكايی را تأ ييد مي كند . البته همانطوري كه ذكر شد، ناصر خان در خاطرات خود از ديدار با گودوين سخنی از تهديد به ميان نمیآورد.
نكته جالب اينجاست كه نورالدين كيانوری، رهبر حزب توده در خاطرات خود، رابطه قشقاییها با آمريكايیها و جبهه ملی را علت انصراف از حمله به شيراز ذكر میكند. احتمالا كيانوری آگاهانه فراموش كرده است كه بعد از كودتای 28 مرداد حزب متبوع او اصرار داشت كه با همين طرفداران آمريكا عليه حكومت دست نشانده آمريكا ائتلاف كند كه قشقايیها و جبهه ملی به آنها اعتماد نكردند. البته برخی از رهبران بعدی حزب توده كه اكنون در قيد حيات هستند ، اظهارات آقای كيانوری را با دليل و برهان مردود دانستهاند.
آنچه مسلم است ‹‹ برادران قشقايی›› در آن برهه تاريخی از جمله خدمتگزاران راستين ميهن خويش بودهاند و برخلاف برخی افراد بوقلمون صفت محكم و استوار تا آخر بر سر پيمان خود ايستادند و برگ زرين ديگری بر افتخارات ايل قشقايی افزودند. آنها قدرت ، ثروت و شهرت را به خاطر ‹‹دوست›› از كف دادند تا دوست و دشمن زبان به تحسينشان بگشايند!
شايد بتوان گفت كه ملك منصورخان در خاطرات خود جان كلام را ادا كرده است .ايشان در خاطرات خود چنين مي نويسد : ، ‹‹حمايت از نهضت و مصدق آخرين تيشه اي بود كه ما چهار نفر (برادران قشقايي) بر ريشه فاميل صولت الدوله و ايل قشقايي زديم›› البته وي در ارزيابي خود از اين اقدام و عواقب بعدي آن ، احساس رضايت مي كند.".. حال كه به عقب نگاه مي كنم، مي بينم كه كار بسيار خوبي كرديم. خود ما ، ايل ما و املاك ما صدقه بر خاكي كه ايران ناميده مي شود، گرديد و پيش نفس خود شرمنده نيستم. من در آن زمان يك فرد دنيا ديده بودم و مي دانم عملي كه ما كرده ايم خودكشي و نابودي ايل و فاميل مان است."
نوشته شده در چهارشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۳ ساعت 13:22 توسط حاضر جواب
به نقل از بلوگفا زبان دراز
http://zabanderaz.blogfa.com/post/40
تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق، درروز سهشنبه ٣١ مرداد ۱٣۹۶ / ۲۲ اوت ۲۰۱۷
درهمین رابطه
ــ درنگی بر کودتای 28 مرداد و قشقایی ها ـ [*]
www.ois-iran.com/2016/mehr-1395/ois-iran-7464-kodetaye-28-mordad-wa-ghashghayieha.htm
ــ ويژه نامه کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ــ مجموعه ای از مقالات، بيانيه ها و اعلاميه ها در باره کودتای سازمانهای جاسوسی سيا و اينتليجنت سرويس عليه حکومت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ) ـ
http://www.tvpn.de/ois/ois-iran-wizahnamahe-%2028-mordad-1386.htm
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ