نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/2013/shahriwar-1392/ois-iran-6327-daghi_ke_hamtchanan_edamah_darad-mohammad_bastahnegar.htm


  داغي كه همچنان تازه است

   نويسنده: محمد بسته نگار

اين ايام به مناسبت شصتمين سالگرد کودتاي 28مرداد سال 1332، اسناد جديدي توسط سازمان هاي امنيتي آمريکا در تکميل و تاييد آنچه در گذشته توسط آنها و ديگر سازمان هاي امنيتي کشور انگلستان منتشر شده بود، انتشار يافت که اين دولت ها با ساقط کردن حکومت ملي شادروان دکترمصدق نهال دموکراسي و آزادي را در ايران نابود کردند.
    در ادامه اين افشاگري ها، بار ديگر در اين روزها با اين موضوع مواجه هستيم که در جنگ عراق با ايران، دولت صدام حسين با حمايت و پشتيباني آمريکا، از سلاح هاي شيميايي استفاده کرده است.
    اينک بر دولت منتخب ايران جناب آقاي دکتر روحاني و وزير خارجه ايران جناب آقاي دکتر ظريف مي باشد که با مشورت صاحبنظران و حقوقدانان برجسته طرح شکايتي در مجامع بين المللي، هم در مورد کودتاي 28مرداد كنند و خواهان خساراتي باشد که در اين سال هاي طولاني بر ملت ايران رفته است و هم در مورد خسارت هاي ناشي از به کاربردن بمب هاي شيميايي.
    اينک نظرات و ديدگاه هاي خود را در چگونگي کودتاي 28مرداد با توجه به اسنادي که از گذشته و حال منتشر شده، بيان مي دارم.
    مبارزات ملت ايران و همه اقشار آگاه و شخصيت هاي برجسته جامعه با رهبري شادروان دکترمصدق عليه استبداد داخلي و استعمار خارجي بود که منجر به ملي شدن صنعت نفت و استقرار حاکميت ملي شد. پيامد اين اقدام، تباني سازمان هاي جاسوسي آمريکا و انگليسي با کمک ايادي داخلي آن منجر به کودتاي 28مرداد 1332 عليه دولت ملي دکتر مصدق و سقوط وي از نخست وزيري شد که پرداختن به اين موضوع، مقالات جداگانه اي مي طلبد که در اين 60سال کتاب ها، مقالات و رسالات فراواني نوشته و اسناد زيادي منتشر شده است.
    ليکن من در اينجا به موضوعي مي خواهم بپردازم که کمتر به آن پرداخته شده است و آن، اصلاحات دکتر مصدق بعد از قيام ملي 30تير 1331 است که مصدق به آن دست زد و باعث شد مالکان و فئودال ها و کسان ديگري که منافع خود را در خطر مي ديدند تمام تلاش خود را به کار بردند تا دولت ملي را ساقط کنند.
    بعد از قيام ملي 30تير بلافاصله بعد از اينکه دکترمصدق اختياراتي از مجلس مي گيرد و سعي در اصلاحات اجتماعي و اقتصادي در جهت رفاه عامه مردم و برقراري عدالت اجتماعي مي کند. از جمله در مرداد همان سال دکتر مصدق براي رعايت حال کشاورزان، قانوني وضع مي کند که مقدار 20درصد از درآمد مالکان گرفته که 10درصد آن به خود کشاورزان پرداخت شده و 10درصد بقيه صرف آباداني آن ده از قبيل تاسيس درمانگاه، ترميم مساجد، حمام، مدرسه و راه هاي آن و همچنين با وضع دو ماده قانوني ديگر، کشاورزان را از بيگاري يعني کار مجاني کردن براي مالکان منع مي کند و ديگر اينکه آنان مجبور نيستند در اعياد و... به عنوان پيش کش چيزي از قبيل روغن، کره، مرغ، تخم مرغ و... به مالکان تقديم کنند. در زمينه اجتماعي و مدني هم اداره ده را از دست مالکان گرفته و در اختيار شورايي مرکب از نماينده مالک، کدخداي ده و نماينده کشاورزان قرار مي دهد يعني روستايي و دهاتي که تا آن موقع در حقيقت برده مالک بودند يعني امثال علم ها، سردار فاخرها و... رعايا را برده و زيردست خود مي دانستند حال بايد خود آنها يا نماينده شان بايد در کنار همان رعايا به اضافه کدخداي محله نشسته و به صورت برابر و مشترک درباره سرنوشت آن ده و روستا تصميم گيري کنند و معلوم است که مالکان، چنين عملي را برنمي تابند و سعي مي کنند به هر نحو شده با آن برخورد شده و جلوي اينگونه اقدامات قانوني را بگيرند و در مجلس هجدهم بعد از کودتاي 28 مرداد، همين مالکان عليه دکتر مصدق داد سخن مي دهند تا اين قوانين لغو شود.
    دکترمصدق براي شهرنشينان نيز در بهبود وضع معيشتي آنان تلاش مي کند و براي اولين بار با ايجاد قوانين مترقي سعي مي کند که حقوق کارمندان جزء و معلمان ابتدايي از يک حداقلي کمتر نباشد. زمين هاي زيادي را براي کارمندان فاقد مسکن و خانه با قيمت بسيار ارزان در اختيار آنان قرار مي دهد. از همه مهم تر براي اولين بار قانون بيمه هاي اجتماعي را تدوين مي کند و کارگران و کارمندان مشاغل آزاد، در حمايت بيمه قرار مي گيرند و از مسايل مربوط به بيکاري، بيماري، ازدواج، فوت و کفن ودفن، زايمان، مرخصي هفتگي و سالانه از کارافتادگي و... بهره مند شوند و در حمايت همين حقوق از از حقوق بازنشستگي برخوردار شده؛ کاري که تا آن موقع سابقه نداشته است. در ادارات و وزارتخانه ها نيز تلاش مي شود که حق استخدام يا اخراج کارمند از دست يک نفر خارج شده در اختيار شورايي از آن وزارتخانه قرار گيرد.
    مجموع اين اقدامات و کارهاي ديگر، منافع عده اي را به خطر مي اندازد و تمام کوشش آنان اين است که جلو اينگونه کارها گرفته شود. به طوري که بعد از شش ماه پس از قيام ملي 30 تير، دکتر مصدق تقاضاي تمديد اختيارات مي کند. آنها دکتر مصدق را به ديکتاتوري متهم و سعي مي کنند که برخي از ياران وي را از او جدا و با خود همراه کنند؛ از قبيل بقايي و مکي. با تمام احوال اين مخالفان از مخالفت خود دست برنداشته و سعي مي کنند نمايندگان مجلس را به مخالفت با مصدق و عزل وي از نخست وزيري وادار کنند، تا اين برکناري جنبه قانوني پيدا کند به طوري که در اسناد سازمان سيا که حدود 10 سال پيش منتشر شده چنين آمده است: «بايد به نمايندگان مجلس رشوه پرداخت شود به هدف اساسي کسب 41راي عليه مصدق و نيز تضمين حد نصاب راي جهت اقدام شبه قانوني مزبور از طريق اتکا به 53 نماينده و مجلس است از نظر سرويس اطلاعاتي بريتانيا بايد به 20 نماينده رشوه پرداخت شود. (اسناد سازمان سيا، ترجمه غلامرضا وطن دوست، ص 168)» دکتر مصدق که متوجه اين اقدام سازمان هاي جاسوسي خارجي و عوامل داخلي آنان شده بود به ملت ايران رو مي آورد و از آنان مي خواهد که نظر خود را در مورد انحلال مجلس بيان کنند اگر اين کار انجام نمي گرفت عزل و برکناري دولت دکتر مصدق عملي مشروع با يک وجهه قانوني صورت مي گرفت.
    از طرف ديگر دولت هاي آمريکا و انگليس که در مناقشات بر سر نفت به يک راه حلي که مستلزم در نظر گرفتن منافع ملي خودشان باشد با دولت ملي به توافق نرسيده و موفق نشده بودند - به خصوص بعد از روي کار آمدن حزب محافظه کار در انگليس و نخست وزيري چرچيل و روي کار آمدن حزب محافظه کار و رياست جمهوري آيزنهاور- هر دو به اين نتيجه مي رسند که به هر شکل شده دولت ملي مصدق را ساقط کنند که از جمله اقدامات آنان ايجاد رعب و وحشت در جامعه، قتل افشار طوسي، استيضاح دکتر مصدق در پارلمان و... در اينجاست که عوامل داخلي با عوامل خارجي از ماه ها قبل از کودتاي 28 مرداد متحد و دوست شده و زمينه ساز به وجودآوردن کودتاي 28 مرداد شدند.
    از جمله اقدامات آنها فضاسازي عليه حکومت ملي و شخص دکترمصدق بود که به طور کلي آنطور که از اسناد سيا برمي آيد انگشت روي دو موضوع گذاشتند: يکي اينکه مصدق فردي بي دين است و ديگر اينکه ديکتاتوري تمام عيار است که مي خواهد مملکت را به وادي ديکتاتوري بکشاند به اين جهت، عوامل داخلي به شدت روي اين دو موضوع کار مي کردند تا افکار عمومي را عليه مصدق بشورانند. در آن زمان ده ها نشريه، مجله و روزنامه عليه دکتر مصدق منتشر مي شد و او را متهم به بي ديني، ديکتاتوري، ضدمذهب بودن، ضداسلام، ضدايران، ضدروحانيت، هرج ومرج طلب، کمونيست، آدم ماليخوليايي و ديگر القاب رکيک مي خواندند و خواستار آن مي شدند که مصدق به چوبه دار سپرده شود. در صورتي که مصدق واجد هيچ گونه از اين ايرادها و تهمت ها نبود. آنان سعي مي کردند با اين روش ها روحانيت آن زمان به خصوص مرجعيت شيعه را در مقابل مصدق قرار دهند. در صورتي که روحانيت آن زمان که تابع مرجعيت وقت شيعه يعني آيت الله بروجردي بودند و آيت الله بروجردي نيز سعي مي کرد که در دام آنها نيفتد. همان طوري که گفته شد دکتر مصدق شخصيت فرهيخته اي بود که هيچ کدام از آن اتهامات به دامان پاکش نمي نشست. از جمله در ديانت و علاقه او به روحانيت همين بس که وقتي شنيده عده اي به قم رفته و عليه مرجع وقت شعار داده اند، ايشان با استفاده از اختيارات قانوني خود، قانوني را مي گذارند که اهانت به مرجع شيعه مستلزم يک تا سه سال حبس است در صورتي که اهانت به شخص اول مملکت حداقل سه ماه بود. در اينجا براي مرجع تقليد شيعيان حداقل يک سال حبس برقرار شده بود و اين امر موکول به شکايت شاکي خصوصي نبود.
    بالاخره چون از اين اقدامات عليه دکتر مصدق نتيجه نگرفتند، زمينه ساز کودتاي 28مرداد شدند که با اقدام نظامي او را از پاي درآوردند.
    مرحوم اللهيار صالح که در آن زمان سفير ايران در آمريکا بود بعد از کودتاي 28مرداد حاضر به ادامه سفارت نمي شود و استعفاي خود را تقديم مي کند. در خاطراتش مي گويد که روز آخر حضورش در آمريکا براي خداحافظي به ديدن آيزنهاور، رييس جمهور آمريکا، مي رود. آيزنهاور تجليل فوق العاده اي از دکتر مصدق مي کند و او را يکي از شخصيت هاي برجسته جهان مي نامد. در اينجا اللهيار صالح با چشماني اشک آلود مي پرسد پس براي چه عليه دکتر مصدق کودتا به راه انداختيد و چند هفته پيش او را از نخست وزيري ساقط کرديد. آيزنهاور مي گويد من براي منافع آمريکا دست به هر کاري مي زنم. اگر دکتر مصدق ده يک آنچه شاه به ما داد، به ما مي داد؛ ما هيچ وقت عليه او دست به کودتا نمي زديم.
    در پايان لازم مي دانم نظر شخصيت برجسته کشورمان را که خود شاهد عيني از کودتاي 28مرداد بودند نقل کنم که اين خود سند تاريخي است براي زمينه سازي کودتاي 28مرداد و از هر سندي گوياتر است.
    
    الف) نظر مرحوم آيت الله طالقاني
    آيت الله طالقاني در يکي از سخنراني هاي خود بعد از آزادي از آخرين زندان، در مورد اينکه چگونه در 28مرداد مردم را کوبيدند و نهضت را درهم شکستند، مي گويد: «من در 28مرداد در ده بودم، آنجا وسيله روزنامه، راديو و اينها آن وقت نبود، شنيدم که کودتا شده و دکتر مصدق و دولتش سقوط کرده و به سرعت آمدم تهران، وقتي آمدم در همين محراب و همين مسجد، همين حاج ابراهيم خودمان، آن وقت مشهدي ابراهيم بود و حالاحاجي ابراهيم شده اما آن وقت جوان تر بود از توي قفسه شايد 40 تا، 50 تا، صد تا پاکت براي من آورد و ديدم همه اش تزها و شعارهاي کمونيستي است، همين حرف هاي خلق، کارگر، دموکراتي و اگر شما مخالفت کرديد به دارتان مي زنيم؛ خانه تان را آتش مي زنيم؛ زن و بچه تان را از بين مي بريم؛ چنين و چنان مي کنيم، من در ابتدا يک مقداري احساس کردم عجب خطري پيش آمده بود. دکتر مصدق اين مملکت را کجا مي خواسته ببرد؟ و بعد فهميدم که نه براي من، براي تمام مراجع دين، براي مرحوم آيت الله بروجردي آنقدر نامه تهديدآميز نوشته اند... بعدها فهميدم منشا آن از کجاست. ولي به اين اسم، هم روحانيت و هم توده مردم را ترساندند... . در اين ميان يک مشت اوباش را راه انداختند، با يک مشت قزاق و قلدرهايي که الان هم هنوز ته مانده اش هستند و سروصدا مي کنند. اينجور مردم را کوبيدند و اين نهضت را درهم شکستند. (تبيين رسالت براي قيام به قسط، سخنراني هاي آيت الله طالقاني بعد از آزادي در مسجد هدايت، از انتشارات شرکت سهامي انتشار، چاپ اول؛ سال 1361؛ صص 90 و 91).
    
    ب ) نظر مرحوم آيت الله منتظري
    ايشان نيز درباره اينکه چگونه به نام کمونيست سعي مي کردند مردم را عليه دکتر مصدق بشورانند در خاطرات خود راجع به نقش توده اي هاي نفتي در سقوط دولت دکتر مصدق مي گويد: «براساس سياستي که عرض کردم بعدا معلوم شد به اسم کمونيست ها و به تحريک دربار، نامه هايي به علما و آخوندها نوشته مي شود آنها را تهديد مي کردند که مثلاشما را مي کشيم و چنين و چنان مي کنيم.
    يکي از آقايان براي من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقاي ابوالقاسم پاينده، صاحب امتياز و موسس مجله صبا که نجف آبادي بود و سابقه طلبگي داشت و گاهي در مجله اش به پروپاي آخوندها هم مي پيچيد و يک چيزهايي راجع به آخوندها مي نوشت گفت من ديدم ابوالقاسم پاينده در يک صفحه بزرگ اسامي بسياري از روحانيون را نوشته، بعد منشي اش را صدا زد و متني به او داد و گفت بيا اين متن را براي اين آدم ها بفرست، گفت من آن وقت نفهميدم که آن متن چه بود. بعد که مصدق سقوط کرد شنيديم به علما نامه هاي تهديدآميز نوشته شده... به ابوالقاسم پاينده گفتم آن متن که تو آن روز به منشي ات دادي و گفتي براي آخوندها بفرست تهديد آخوندها نبود؟ خنده اش گرفت، گفت بله.
    ابوالقاسم پاينده به دربار مربوط بود، معلوم شد او را مامور کرده اند که چون آخوندها را مي شناسد يک متن را به اسم کمونيست ها تنظيم کند و بفرستد و با اين کار آنان را مرعوب کند. «توده» نفتي با پول انگلستان و حمايت هاي دربار تحريک مي شدند تا مردم را از دولت دکتر مصدق و چپ روي بترسانند و مردم متوسل به دربار و شاه بشوند.» (متن کامل خاطرات آيت الله حسينعلي منتظري، اتحاد ناشران ايراني؛ صص 82 و 83)
    
 روزنامه شرق ، شماره 1820 به تاريخ 9/6/92، صفحه 8 (سياست)

تاريخ انتشار  در سايت سازمان سوسياليستهای ايران روز  جمعه ۱۵ شهريور ۱۳۹۲ - ۶ سپتامبر ۲۰۱۳