نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/2013/farwardin-1392/ois-iran-6203-ahmad_salamatian-estebdad_ra.htm

پنجشنبه، ۱۵ فروردین ۱۳۹۲

استبداد را نشانه گرفت تا آخرین روز 

نویسنده :احمد سلامتیان

آشنائی من با مرحوم احمد صدرحاج سید جوادی همواره از دورا دور بوده است. آولین بار که نام ایشان را شنیده ام، وی دادستان تهران در زمان دولت علی امینی در سال 1340 بود و در ارتباط با اقدامات ایشان در مبارزه با فساد بوده است. در دورانهای اقامتم در خارج کشور در سالهای 1344 تا 1357 بکرات نام وی را بعنوان وکیلی که در تهران به امر دفاع از قربانیان سرکوب سیاسی حکومت می پرداخت شنیده بودم. نام و آدرس و شماره تلفن دفتر وی در این دوران در صدر لیست اسامی وکلائی بود که میدانستیم در تهران از قبول خطر برای ملاقات با روزنامه نگاران و هیات های بین المللی که برای رسیدگی به سرکوب به ایران میرفتند ابائی ندارد. و به همین علت در اغلب امور مطبوعاتی و دفاعی که در این سالها در چهار چوب سازمانهای سیاسی دانشجویی مانند کنفدراسیون جهانی دانشجوایان ایرانی و یا سازمانهای جبهه ملی ایران خارج کشور و یا کمیته برای دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران انجام میدادم اسم و مشخصات ایشان را به روزنامه نگاران و هیات های رسیدگی کننده عازم ایران میدادم و ایشان همواره با آغوش باز آنها را می پذیرفت و با آنها همکاریهای بسیار مفید و موثری داشت. وی به آنها در جهت کمک به قربانیان سرکوب از طریق بر ملا کرده تجاوزات به حقوق قانونی آنها از جانب ارگانهای سرکوب حکومت همکاری می کرد .

پس از بازگشت به ایران در سال1357 به دلیل همکاری تنگانگ و روزمره ای که با مرحوم دکتر کریم سنجابی داشتم و بویژه در زمان تعیین آقای مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر چندین بار موفق به زیارت ایشان شدم. خوب بیاد دارم که در زمان دریافت اولین پیش نویس حکم نخست وزیری برای آقای مهندس بازرگان, آقای دکتر سنجابی در جلساتی مشورتی که در این رابطه در منزل تاجری بنام معینی نجف آبادی در همسایگی مدرسه رفاه تشکیل میشد آقای دکتر سنجابی به اولین جمله این حکم معترض بود. در این حکم آقای خمینی نوشته بود که
متن حکم نخست وزیری دولت موقت که توسط آیت الله رفسنجانی قرائت گردید:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای مهندس مهدی بازرگان

بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.

مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.

آقای دکتر سنجابی کلمه «حق شرعی» مندرج در این حکم را زائد میدانست و میگفت حق ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است برای تبیین منشاء صدور حکم ایشان کافی است. و به همین جهت خواستار باز گردندان این متن به آقای خمینی و در خواست اصلاح آن بود. مرحوم مهندس بازرگان که ملاحظات مربوط به حقوق اساسی دکتر سنجابی را در این مورد صائب میدانست با تائید نظر دکتر سنجابی توسط آقای حاج سید جوادی ابتدا تصمیم به بر گرداندن حکم گرفت اما بالاخره مشورت بعدی با دیگران و از جمله مرحوم دکتر یدالله سحابی که دقت حقوقی آین دو حقوق دان را با خوش نیتی مصالحه جویانه و کاربردی بزرگوارانه اش ناسازگار میدانست این اقدام را مغایر با روحیه لازم برای همکاری و معاضدت بین همه در آن زمان تشخیص داد و بالاخره تصمیم به عدم باز گرداندن و در خواست تغییر حکم در این قسمت شد.

در مجلس اول مرحوم احمد صدر حاج سید جوادی به عضویت فراکسیون اقلیت مجلس که بریاست مرحوم مهندس بازرگان تشکیل شد و بنده نیز افتخار عضویت در آن را داشتم در آمد و در جلسات این فراکسیون شرکت و در مذاکرات مجلس با دقت و ظرافت حقوقی ویژه خود شرکت می جست. آما عمده ترین خاطره ای که از ایشان در مجلس اول برایم باقیمانده است اولین صحبت قبل از دستور ایشان در جلسه 29 بهمن 1358 بود که طی آن نامه ای را که به احمد خمینی در ارتباط با نامه اش در اعتراض به تعرض به مرحوم لاهوتی نوشته بود در مجلس قرائت کرد.

شرح این صحبت قبل از دستور و آنهم در آن زمان و شرایط سنگین یکی از بهترین گواه های شجاعت صدر حاج سید جوادی در مبارزه با ظلم و حق طلبی است.

متن آن به این شرح است

بسم الله الرحمن الرحیم، خواهران و برادران ارجمند سلام علیکم

مقدمتاً در مورد حوزه انتخابیه خودم شهرستان قزوین چنانکه همیشه آقای شهریاری با آقایان شوخی میکنندکه راجع به حوزه انتخابیه هم چند کلمه ای بیان کند. عرض میکنم که شهرستان قزوین با وجود کمال نزدیکی که به تهران دارد از شهرستانهای محروم مملکت هست.

واقعاً دهات و قصباتی دارد که غالباً آب خوردن ندارند. از کمترین مزایای تمدن بی بهره هستند. مسأله ای که موجب گرفتاری زیادی برای اهالی قزوین شده است. موضوع وابستگی قزوین به زنجان است به دلیل وابستگی بعضی از اهالی زنجان به دربار فساد، زنجان را مرکز استان قرار دادند و قزوین را تابع استان بالنتیجه باعث شده است که تمام عتبارات و مسائل مشکله ای که بایستی حل بشود و در مرکز استان بایستی حل بشود، به هیچوجه حل شدنی نیست. اهالی قزوین از همشهری خودشان آقای رجایی تنها این تقاضا را دارند، هیچ بهانه ای هم نمیتوانند بیاورند. مثلا اینکه موقع جنگ است و بودجه نداریم وسیله و متخصص نداریم و غیره، این بهانه ها قابل پذیرفتن نیست. فقط تقاضای آنها این است که قزوین را یک فرمانداری مستقلی اعلام بکنند که ناچار این وابستگی قطع بشود. بنده قصد داشتم راجع به جنگ عراق و مسائل حقوقی که از این جنگ ناشی شده است، مطالبی بعرض آقایان برسانم ولی دیروز نامه برادر ارجمندمان آقای احمد آقا خمینی بنده را برآن داشت که دیشب مختصر چیزی تهیه کنم و بعرض آقایان برسانم اجازه بفرمایید برای اینکه از وقت استفاده کنم به سرعت این نامه ای که بنام ایشان تهیه کرده ام بخوانم .

بسمه تعالی

برادر عزیز حضرت حجت الاسلام آقای احمد آقا خمینی :

نامه سرگشاده آن برادر ارجمند خطاب به نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی دیروز در نامه ها منتشرگردید و مانند غالب شکوائیه هایی که از مردم به ما میرسد و چون سخنی که از دل برآید لاجرم بردل نشیند همة ما را متأثر و یا لااقل متوجه کرد. مردم هم نامه هایی از این قبیل و حتی دردناکتر از این به ما مینویسند و صدها گرفتاری و ناراحتی و مظالم چندی را بیان می کنند ولی ما که قادر به فریاد نیستیم. مسائل و مشکلات مردم را طی نامه های متعددی می نویسیم به اولیاء امور و مصادر کار مراجعه میکنیم یا راهی به آنها نداریم یا نامه های ما ناخوانده پاره شد و بی اثر میماند برادر عزیز چکاری ازدست ما نمایندگان جز گفتن باز هم گفتن برمی آید آنهم با جوی که بوجود آورده اند. گفتن چقدر مشکل و چقدر سخت است.

فؤاد کریمی ـ آقای صدر حاج سید جوادی شما از طرف خودتان حق دارید نامه بنویسید و از طرف نمایندگان حق ندارید.

رئیس ـ اصولاً هرچه که در نامه هست از طرف خود ایشان است و از طرف آقایان نمایندگان نیست .

صدرحاج سیدجوادی ـ این نامه از طرف خود بنده هست خطاب به آقای حاج احمدآقا خمینی است به هیچوقت امضاء آقای فؤاد کریمی یا آقایان دیگر را ندارد این جوابی است که بنده برای آقای حاج احمد آقا خمینی تهیه کرده ام
.
رئیس ـ بلی، این مطلب آقای حاج سیدجوادی روشن است شما مطلبتان را ادامه بدهید.

صدرحاج سیدجوادی ـ ملاحظه کنید آقای استاندار گیلان بجای اینکه نامه شما در دل سنگش اثر کند و چاره ای بیندیشد شنیده ام که چگونه پاسخی به شما داده است. آیا این است وظیفه استانداری که امنیت استانی را بدست او داده اند بجای اینکه چماقدار را از هر طرف که باشد دستگیر و تسلیم مقامات قضایی کند و برای جلوگیری از درگیری و زد و خورد تدابیری اتخاذ نماید ببینید امروز چه جور جوابی به شما داده است و فردا چه پاسخی به من خواهد داد.

برادر ارجمندم آقای احمدآقا من نمیدانم در نامه خود چرا تنها از چماق داری و اهانت به برادر عزیزمان لاهوتی نام برده اید آیا مسائل دیگری را که به لاهوتی و لاهوتی ها میگذارد و دل آنها را به درد می آورد و فریاد وای اسلامای همه سوختگان برای اسلام را برای اسلام را بلند کرده است. نشنیده و ندیده اید؟ قبلاً به شما عرض می کنم که لاهوتی را سالها است که می شناسم و ازمبارزات ارزشمند او با خبرم همچنانکه او مرا و پدران مرا میشناسد و از مختصر مبارزات من مطلع میباشد. چنان که خود ایشان میگفتند که در شکنجه آنقدر طافتم طاق شده بود که اگر دو سه شلاق دیگر به من میزدند ناچار اسم تراهم لومی دادم. شهامت و شجاعت آقای لاهوتی همین بس که در سال
۱۳۵۳پس از آن همه ناراحتی و شکنجه ای که در زندان کشیده بود بلافاصله پس از آزادی دعوت بنده را بوسیله همیت آقای هاشمی رفسنجانی پذیرفتند. و با مخبر فرانسوی به وساطت بنده ملاقات کرده و کلیه مسائل و شکنجه هایی که در زندان آریامهری به ایشان و فرزند عزیزشان و سایر زندانیان وارد شده بود بازگو کردند و آن شخص را روشن نمود که در روزنامه های فرانسه منتشر گردید و اثرات غیرقابل انکاری بجای گذاشت. پس شخصیت لاهوتی برای همه ما بسی عزیز و پرارزش است ولی برادرم مردمی هستند که سوابق فعالیت و ارزش مبارزاتی لاهوتی را ندارند، اما به اندازه لاهوتی مظلوم واقع شده و حتی زندگی و حیات آنها از هم پاشیده است. از حال آنها یا خبر نداریم و یا مطلع هستیم، اما کاری از دستمان برنمیاید.

آقای احمدآقا چرا در مورد این همه تهمت و افترا و دروغ و فریب و نیرنگی که به خورد جامعه داده میشود و جامعه رابه فساد میکشد سخن نگفته و نپرسیدید که چرا عده ای که در زمان رژیم فاسد گذشته درکافه های کنار رود سن به خوردن قهوه و گشت و گذار مشغول بوده اند از دولت سرخون شهدای مظلوم این ملت به ایران برگشته، کلماتی از قبیل لیبرالیسم و امثال آنرا که در زباله دان تاریخ قرون وسطی مدفون بودند، بیرون کشیده برای لجن مال کردن عده ای مسلمان و متعهد و مبارز به سر صورت این و آن می پاشند. و به هواخواهان خود که به زیرجامه علامت داس و چکش دارند، دستور دادند که به هر لباس درآمده و بهرصورتی در نهادهای مختلف ظاهر شوند و مردم را گرفتار و عاصی کنند به حدی که از روحانیت و اسلام بیزار بشوند و آخر همانند بعد از
۲۸مرداد سال ۱۳۳۲مملکت را بدست امپریالیزم آمریکا و روس و انگلیس بسپارند. و مجدداً برای خوشگذرانی به خارج عزیمت کنند. و ما متأسفانه از نقش خائنانه این افراد غافل هستیم و آنها همچنان هشیارانه به تخریب مملکت و مخصوصاً به تشبیه اسلام مشغول هستند. برادر عزیز مسائل و مشکلات یکی دو تا نیست. مگر نمیدانید که این پاکسازیها چه به روز مردم آورده است چه افرادی بیگناه یا با گناه مختصری را که به هیچوجه مستحق مجازات سنگین و حتی متوسط نبوده اند، به روز سیاه نشانیده است و این انقلابیون بعد از انقلاب که متظاهر به اسلام هم شده اند چه اعصابی از مردم خرد کرده و چه خانواده ها را که به نیستی و نابودی کشانیده اند. شما میدانید که فلسفه مجازات عبرت جامعه و تنبیه مجرم و مباشر جرم است. آقایان از این همه پاکسازی آخر چه نتیجه ای گرفته اند. جز اینکه عده ای قادر به کار و نافع به حال جامعه را از کار بیکار کرد. خود آنها را بعد از مدتی خدمت به دولت محتاج و سرگردان خیابانها نموده و جامعه را از استفاده از وجود آنها بازداشته اند. من به شما نشان میدهم افرادی که رئیس حزب رستاخیز و یا عضو دائمی آن بوده اند، اینک کار می کنند. و افراد بیچاره که فقط چند ماه عضویت آن داشته پاکسازی شده و مثال از این قبیل مثالها فراوان است. چرا از گرفت و گیرها یی که منجر به محکومیت بیگناهان و مصادره اموال آنها میشود، سخن نگفتید. چه افرادی که بیگناه یا باگناه مختصر به زندان های دراز مدت و مصادره اموال محکوم گردیده اند و اگر بیگناهی کسی محرز گردید دیگر اموالی نمانده است که به او پس بدهند. چرا ریختن به منازل مردم و بردن اموال و ناراحت کردن زن وبچه مردم را نمیگوییدکه متوالیاً اتفاق میافتد.( همهمه نمایندگان).

رئیس ـ آقابگذاریدصحبتشان را بکنند.

صدرحاج سیدجوادی ـ چرا وضع گرانی و رکود اقتصادی که فقرا و مستضعفین را بجان آورده یادآوری نکرده اید و خلاصه چرا نفرمودید مردم احتیاج به امنیت قضایی و سیاسی و اجتماعی دارند؟ و پیوسته نگران حیثیت اجتماعی و آبروی خود هستندکه مختصر چیزی از بین میبرد. برادر عزیز نشان عدم وجود امنیت قضائی همین که این چوب و چماق دیروز بر سر مردم عادی فرود میامد امروزبا اسلحه به سینه لاهوتی نشانه میروند. فردا معلوم نیست با تیربار و تانک سراغ کدام عزیزی خواهند رفت. چرا مسئولین امر با وجود تذکرات فراوان و نامه های متعدد ما ریشه چماق داری را معرفی نکرده اند اگر بگویند ریشه و حقیقت آنرا پیدا نکرده اند که قطعاً باور کردنی نیست .

رئیس ـ شما دو دقیقه دیگر وقت دارید.

صاحب الزمانی ـ
۹ ماه شما وزیر بودید هیچ کاری نکردید.

رئیس ـ آقای صاحب الزمانی خواهش میکنم شلوغ نکنید.

صدرحاج سیدجوادی ـ برادر عزیز آقای احمد آقا کرم کردید جلو افتادید و فریاد کشیدید و به نمایندگان مجلس شورای اسلامی هشدار دادید راستی گرم کردید و بقول اعراب بأبه اقتدی عدی فی الکرم ومن یشا به ابه فما ظلم. اما برادر تنها به حرف هرچند یکبار داد کشیدن نباشد بیایید و عمل کنیم شما به پدربزرگوارتان رهبر عالیقدر ما اقتدا کرده جلو افتادید. میدانید که مردم مسلمان ایران در رژیم فاسد پهلوی تحت رهبری پدر بزرگوارتان تنها به گفتن الله اکبر در تاریکی شب اکتفا نمیکردند بلکه در روشنایی روز با مشت خالی و سینه باز به جنگ تانک و سر نیزه و تفنگ میرفتند و شهید میدادند. امروز هم شب ها الله اکبر میگویند و روزها به جنگ سختی ها و گرانی ها و مشقت ها و صدام ها میروند و شهید فراوان میدهند.

شما کرم کردید و فریاد بجایی زدید و چه خوب که قبل ازبرخاستن فریاد تا بجائیکه مردم را مضطرب کند و به گمراهی بکشاند. فریاد شما به موقع بلند شده است. برادر عزیز من پیشنهاد میکنم که از امام امت بخواهیم که هفت نفر شخص مورد اطمینان که خود از مجلس انتخاب میکنند زیرا همه نمایندگان مجلس دلسوخته و دلسوز اسلام می باشند. یکنفر هم شما باشید این جمع به قدرت قانونی ولایت فقیه مشکلات و مسائل کشور را از اختلافات سران کشور گرفته تا مشکلات و مسائل و ناراحتی های مردم رسیدگی کرده و به عرض امام و مجلس برسانند. و راه چاره بیندیشند. اگر این پیشنهاد را نمی پذیرید چند نفر از آقایان و خانمهای مجلس را شما دعوت کنید و از آنها راه چاره بخواهید شاید پیشنهاد بهتری مطرح نمایند. اما زودتر تا فاجعه ای ببار نیامده باید هرچه زودتر اقدام کنیم. دو صفحه هم از این نوشته ام مانده است که بعد تقدیم برای انتشار خواهد شد.

عده ای از نمایندگان ـ آقای حاج سیدجوادی چه کسانی این نامه را امضاء کرده اند؟

صدرحاج سیدجوادی ـ خودم امضاء کرده ام اول هم عرض کردم که کس دیگری امضاء نکرده است.

گذشته از این سابقه تاریخی من بیش از هر کار دیگر از نامه آخر مرحوم احمد صدر حاج سید جوادی متاثرم نامه ای که اوج شرف فروتنی در خدمت به خدا و خلق بود و در آن نوشت.

آنچه در اين لحظات برای راقم اين سطور تاسف‌انگيز بوده و جای عذرخواهی دارد، نه مبارزه با نظام خودکامه‌ پهلوی يا همکاری با روحانيت يا پذيرش مسئوليت يا واگذاری قدرت به تشنگان آن است، که اگر يک بار ديگر نيز خداوند حيات دوباره عطا فرمايد، سرنوشتی را جز مبارزه با ظلم، تلاش برای آزادی و حاکميت ملت ايران و رشد و تعالی اخلاق برنخواهم گزيد. تاسف اينجانب از اين حقيقت مايه می‌گيرد که تمامی روشنفکران در برهه‌ انقلاب
۱۳۵۷، از دستيابی به وحدت و بسط و گسترش نهادهای مدنی و سياسی مدرن در مقابل شبکه‌های سنتی اجتماعی درک درستی نداشتند. اگر ما پس از پيروزی انقلاب، همچنان شانه به شانه ايستاده و دست در دست هم، استبداد را نشانه گرفته بوديم و مشکلات را در سقوط شاه خلاصه نمی‌ديديم، امکان بازتوليد استبداد و فرو افتادن از استبداد سياسی به استبداد دينی به اين سان راحت و کم‌هزينه صورت نمی‌پذيرفت.

آن سالار قافله در آن سن و به آن قلم منصفترین مدعی و مدافع نسل ما شد. نسلی که با غفلت نسبت به ضروریت ساختن بن مایه های اساسی در تناسب قوای اجتماعی برای مقابله با باز سازی استبداد از هرنوع آن , از ضرورت وحدت نیرو های متکثر و متنوع آزادیخواه غفلت جست و به دام خوش نیتی و خوش باوری رومانتیک تاریخی افتاد و گوهر انقلاب بزرگ ضد استبدادی خود را به تاراج مدعیان زهد و معنویت اما در واقع شیفتگان قدرت مطلقه داد که بوعده بهشت آسمانها زمین کشور ما را بدل به جهنمی کردن که هنوز خشگ و تر به آتش آن میسوزند.

به نقل از ندای آزادی

تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران در روز دوشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۲ - ۸ آپريل ۲۰۱۳