نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو //      توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

http://www.ois-iran.com/2012/farwardin-1391/ois-iran-5885-ahmad_salamatiyan-siye_tir_1331.htm

 

گفتگوی سایت مصدق با آقای احمد سلامتیان در رابطه با وقایع تیر ماه سال 1331

این خون زحمتکشان ملت ایران است، یا مرگ یا مصدق

گفتگو کننده: سهیلا ستاری
سه شنبه ١٥ تیر ١٣٨٤ خورشیدی
برابر با ٥ ژوئیه ٢٠٠٥ میلاد

آقای احمد سلامتیان دعوت سایت مصدق به مصاحبه را پذیرفته اند. ایشان دارای تحصیلات عالی تا حد دکترا در زمینه حقوق بین الملل خصوصی و علوم سیاسی از دانشگاه پاریس، استاد دانشگاه های ملی و دانشکده علوم سیاسی در تهران، عضو انترناسیونال سوسیالیست و روزنامه نگار در اوایل تیر سال 1331 هنگامی که دانش آموز بودند موفق به دیدار دکتر مصدق شدند، این دیدار تاثیری تعیین کننده در هواخواهی مستمر ایشان از مصدق داشت. ایشان بیش از 50 سال است که در چهارچوب نهضت ملی ایران به صور زیرین فعال هستند
توزیع نشریات راه مصدق و نبرد زندگی که توسط خلیل ملکی و دوستانش منتشر میشد، شرکت در جلسات نیمه مخفی پس از کودتا، گوینده در حوزه های مختلف جبهه ملی و نماینده سازمان جوانان در اولین کنگره جبهه ملی، فعالیت در زمینه فعالیتهای دفاعی و کمیته ایرانی برای دفاع از حقوق بشر و پیشرفت آن در ایران در چهارجوب سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور و کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی، همکاری با روزنامه ها و رسانه های فرانسه زبان و سازمانهای حقوق دفاع از حقوق بشر در ارتباط با مسائل ایران و همکار و سخنگوی جبهه ملی ایران در تهران قبل از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب در چهارچوبهای: معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مستعفی از این وزارتخانه در اردیبهشت سال 1358، نامزد نمایندگی منفرد برای مجلس بررسی نهائی قانون اساسی، مسئول بخش حقوقی روزنامه انقلاب اسلامی، همکار آقای بنی صدر سرپرست وقت وزارت امور خارجه جهت حل مساله گروگانها، تهیه کننده گزارشی بهمراه دیگر دوستانشان در مورد گروگانگیری با مضمون اشاره به خطرات این حا دثه که از نظر آقای احمد سلامتیان از جهت حقوقی و دیپلوماتیک هیچ توجیهی نداشت و میتوانست با عث فاجعه برای کشور شود و ارائه پیشنهاداتی دائر بر جستجوی را ه حلی برای این مساله، اعزامی ایران به شورای امنیت ملل متحد برای حل مسئله گروگانگیری با هدف شرکت در جلسه شورا و تهیه قطعنامه ای از جانب این شورا مبنی بر درخواست از ایران جهت فراهم آوردن هر چه زودتر شرائط برای ادامه فعالیت دیپلوماتهای آمریکائی در ایران و درخواست از آمریکا مبنی بر عدم مداخله در امور داخلی ایران و عدم ادامه تهدید ایران که با وجود پیشرفت این مذاکرات در شورای امنیت تا آستانه موفقیت پیش رفت ولی بدلیل انقلاب دوم نامیدن گروگانگیری و تغییر جو در ایران و نزد دانشجویان خط امام و نیز علاقه برخی محافل محافظه کار آمریکائی به ادامه گروگانگیری جهت بزانو در آوردن کارتر، در مراحل آخر نا کام گردید و منجر به ممنوعیت شرکت آقای بنی صدر از سفر به نیویورک برای شرکت در جلسه شورای امنیت و استعفای ایشان و آقای سلامتیان گردید، عضو ستاد انتخاباتی آقای بنی صدر برای ریاست جمهوری ایران، یکی از موسسین « دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور» و« کنگره بزرگ انقلاب» اسلامی جهت سازمان دادن کارزار انتخابات مجلس، مواجهه با تهمت پراکنی هایی نسبت به خود مانند «لیبرال آمریکائی» و «مائوئیست چینی» پس از آن در اصفهان، نماینده اولین مجلس پس از انقلاب در اسفند 1358 ، مسئول مدیریت اخبار و اطلاعات و دفتر مرکزی خبر در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اخراجی از صدا و سیما توسط دانشجویان ژث بدست خط امام بعنوان «لیبرال نوکر آمریکا» بدلیل مخالفت با پخش صحنه بازی اقای خلخالی با اجساد آمریکائیانی که در حادثه طبس سوخته بودند در تلویزیون، دبیر کنفرانس بررسی مداخلات آمریکا در ایران با حضور نزدیک به سیصد نفر از شخصیتهای معتبر جهانی در ابتدای خرداد 1359 ، مقابله با طرفداران بقائی، آیت و طرفدارانشان در مجلس جدید که ایشان آنرا تقابل میان خط مصدقی و خط بازسازندگان استبداد کهن ایرانی بنام ولایت مطلقه فقیه مینامند، سه بار نجات از برنامه طرح ریزی شده قتل ایشان پس از حوادث خرداد 1360 که منجر به عدم ادامه شرکت ایشان در جلسات مجلس و خروج از ایران شد. آقای احمد سلامتیان از سال 1363 تاکنون هیچگونه وابستگی گروهی و سازمانی ندارند و در حال حاضر در فرانسه اقامت گزیده اند

سایت مصدق : جناب آقای سلامتیان با تشکر از فرصتی که به من جهت انجام مصاحبه دادید، تقاضا میکنم شرایط سیاسی ماههای قبل از تیر ماه و بویژه روزهای آخر تیرماه 1331 را توضیح دهید؟

احمد سلامتیان: دولت مصدق بدنبال ترور رزم آرا و تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور , در هفتم اردیبهشت ماه 1330 بنا به پیشنهاد جمال امامی که از مرتبطین شناخته شده در بار بود با آرای 79 نفر از صد نماینده مجلس شانزدهم تشکیل شد. از همان ابتدا معلوم بود دولت مصدق از حمایت واقعی تعداد بسیار کمتری از نمایندگان این مجلس که انتخابات آن فرمایشی بر گزار شده بود بر خوردار است. جمال امامی هنگام ارائه پیشنهاد خود با توجه به این تناسب قوا هرگز تصور نمی کرد مصدقی که در دوران پهلوی چز نمایندگی مجلس تن به هیچ مقام و سمت رسمی نداده بود , پیشنهاد نخست وزیری را بپذیرد . هدف وی از این پیشنهاد تنها این بود که با رد آن توسط مصدق آبی به آسیاب تبلیغات علیه وی به عنوان « کسی که تنها اهل حرف است» بریزد. سید ضییاآ الدین طباطبائی خود را آماده نخست وزیری کرده بود و مصدق چون میدانست پیشنهاد را پذیرفت . قبول پیشنهادنخست وزیری توسط مصدق مجلس را ناگزیر به را ی گیری در مورد وی ساخت . مصدق نیک میدانست در این مجلس هیچ اکثریتی ندار د و تنها با اتکاِِِی به افکار عمومی ودر حرکتی تدریجی است که میتواند برنامه خود مشتمل بر دو ماده را به جلو ببرد
اول: اجرای قانون ملی کردن صنایع نفت در سراسر کشور بر طبق قانون
دوم: اصلاح قانون انتخابات مجلس شورایملی و شهرداریها

از این رو برای گرفتن هرنوع بهانه ورای تمایل ندادن مجلس اعلام کرد « بدون هیچ قید و شرطی ریاست دولت را می پذیرد». در نظام حکومتی ایران و تناسب قوای درون آن در آن زمان این جمله به این معنی بود که در تعیین وزرای جنگ و کشور نظر در بار را ملحوظ میدارد. از این روی بود که سپهبد علی اصغر نقدی به وازارت جنگ و سر لشگر فضل الله زاهدی بوزارت کشور دولت مصدق منصوب شدند و این هر دو کاملا مورد وثوق و اعتماد شاه بودند. در بار و مجلسی که با مانور هشیارانه مصدق نا گزیر تن به دولت او که آنرا سخت مستعجل میخواستند داده بودند از همان روز اول انواع کارشکنی در کار وی را اغاز کردند. تنها دو هفته پس از تشکیل دولت , و کمتر از یک هفته پس از آنکه مجلسین شورا و سنا بدولت او رای اعتماد دهند , مصدق در جلسه علنی مجلس اظهار نمود« توطئه ای برای کشتن من چیده شده است و بنا بر این در مجلس اقامت خواهم نمود» درست سه روز پس از این تاریخ سرلشگر حجازی رئیس شهربانی از کار کنار رفت و سر لشگر زاهدی سرپرستی شهربانی را بعهده گرفت. در این شرائط در بار از یکسو و حزب توده از سوی دیگر به اتحاد عمل نا میمونی رسیده هر روز توطئه و مشگل جدیدی بر سر راه دولت مصدق می آفریدند. فقط بعنوان نمونه بگویم در ششم خرداد ایران به داد گاه لاهه برای ملی ساختن صنعت نفت در سراسر کشور شکایت برد و درست فردای آن روز یعنی هفتم خرداد جمعیت ملی مبارزه با شرکت های استعماری وابسته به حزب توده که شعار آن در برابر « ملی کردن صنایع نفت در سراسر کشور» « الغای امتیاز استعماری نفت جنوب بود» مثل اینکه تازه به صرافت افتاده باشد که هفده سال قبل چه گذشته است در سراسر کشور تحت عنوان سالگرد قرار داد 1313 تظاهرات عظیمی در تهران و شهرستانها و با بیان شدید ترین شعارها علیه مصدق ترتیب داد. در طول تظاهرات شعار هائی همراه با کاریکاتور های موهن علیه مصدق حمل میشد

در این زمان بازی اصلی مصدق در سطح جهانی کوشش برای بهره برداری از اختلاف نظر آمریکا و انگلستان در مورد نحوه حل مساله نفت ایران بود. و مهمترین مانع این سیاست ترساندن آمریکائی ها با بزرگ کردن خطر احتمال در غلطیدن ایران به اردوگاه بلوک شرق بود . دربار کنترل نیروهای نظامی را داشت که در کار مصدق اخلال میکردند اما خود توانائی بسیج مردم علیه مصدق را نداشت و این کار را تظاهرات حزب توده علیه دولت مصدق انجام میداد. در تاریخ 19 تیر سرلشگر زاهدی با حکم شاه سرلشگر حسن بقائی رئیس دادرسی ارتش را بریاست شهربانی کل کشور منصوب ساخت . روز بیست وسوم تیر اورل هریمن معاون رئیس جمهور آمریکا حامل پیامی از جانب ترومن برای فراهم ساختن زمینه مساعدی در جهت مذاکره بین ایران و انگلیس وارد تهران شد و در همان روز بیست هزار کارگر ظاهرا به عنوان سالروز اعتصاب کار گران نفت خوزستان و باطنا به نشانه اعتراض به ورود فرستاده رئیس جمهور آمریکا دست به تظاهرات زدند . مامورین انتظامی با تانک و مسلسل بروی تظاهر کنندگان آتش گشودند ودر نیتجه بیش از بیست نفر به قتل رسیدند. در بیست وهفتم تیر مصدق اولین بار در حوزه اختصاصی شاه دخالت کرد و سر لشگر بقائی را که از شخص شاه دستور شلیک را گرفته بود از کا ر بر کنار کرد . کشکمش و رودرئی شاه و مصدق از همین جا شروع شد و به رویاروئی سی ام تیر ماه انجامید

سایت مصدق : اقدامات دولت بریتانیا پیش از استعفای مصدق در تیرماه چه بودند؟

احمد سلامتیان: بنظر من بهترین توضیح در باره این اقدامات را خود مصدق در فصل دوم لایحه تنظیمی برای دیوان عالی کشور در صفحه 241 کتاب خاطرات و تالمات خود بیان کرده است و می نویسد« چون دولت انگلیس نمیخواست سیاستش در ایران دچار شکست بشود و ملل دیگر به تقلید از ایران خودرا برای مبارزه حاضر کنند و دول استعمار طلب را بزانو درآورند برای کسب توفیق از دو کار می بایست یکی را انتخاب کند , یا مبارزه خود را در ایران بشدت ادامه دهد و یا در مراجع بین المللی دولت را مستاصل نماید که خود دست از کار بکشد و مبارزه به نفع آن دولت خاتمه یابد . نظر به اینکه در ماههای اول ملی شدن صنعت نفت دولت غیر از عمال بیگانه مخالفی نداشت و برای مبارزه شدید هم در داخل کشور زمینه حاضر نبود، شق دوم را انتخاب کرد » و اضافه میکند نظر باینکه دیوان بین المللی دادگستری لاهه« به حقانیت دولت ایران رای داد و در مراجع بین المللی دیگر راهی برای دولت انگلیس باقی نمانده بود، مبارزه ای را همان ماههای اول تصدی من در ایران شروع شده بود از طریق مجلس و در بار به شدت ادامه داد». پس از لاهه انگلستان همه توان و عوامل خود را در داخل به کار برد تا دولت مصدق را توسط مجلس و دربار ساقط کند و مصدق به روشنی نسبت به این مساله آگاهی داشت و بهمین مناسبت برای مقابله با این توطئه ها بمحض باز گشت از لاهه خواستار اختیارات شش ماهه از مجلس و پست وزارت دفاع از شاه شد

سایت مصدق : افراد ایرانی که با مقامات دولتهای خارجی، بویژه انگلیس، همکاری میکردند که بودند و مشخصا چه هماهنگیهائی انجام میدادند؟ نقش برادران رشیدیان، احمد قوام، اسدالله اعلم، رضا حکمت و .... چه بود؟

احمد سلامتیان: در هر جریان تاریخی کسانی هستند که خواسته و یا ناخواسته بدل به ابزار و عوامل محافل نفوذ خارجی و داخلی در این و یا ان سوی تحول اجتماعی میشوند., قضاوت فردی نسبت به هر کدام در برابر نتیجه گیری تاریخی نسبت به واقعه اهمیتی جانبی و فرعی دارد . آنچه مسلم است اغلب افرادی که نامبرده اید به همراه بسیاری دیگر ره بر حرکت مردم ایران در راه آزادی و استقلال خود و دولت مصدق بستند . و در این مورد تاریخ قضاوت خود را کرده است . مصدق علیرغم ده ها سال سانسور و فحاشی و تهمت پراکنی دشمنانش بزرگترین و محبوب ترین مرد قرن بیستم ایران شناخته شده و هنوز بیشمار رهروان آزادی و استقلال این کشور و رها ئی در جهان از نام و یاد و عمل او سرمشق ونیرو میگیرند و این قضاوت سخت تاریخ برای هرکدام آنها که بمقابله با وی بر خواستند بس، که حتی اگر امروز من و شما هنور نامی از آنان می بریم یادآور خدمت و نیکی برای آنان نیست

سایت مصدق : مجلس چه نقشی در جریان وقایع روزهای پایانی تیر 1331 ایفا کرد؟ تقسیم بندی درونی مجلس چه بود؟

احمد سلامتیان: در بهمن ماه 1330 انتخابات مجلس هفدهم آزادترین واما ناکامترین انتخابات تاریخ پارلمانی ایران شروع شد. در شهر تهران که دوازده نماینده به مجلس میفرستاد هیچیک از نامزدهای مورد حمایت در بار و همچنین مورد حمایت حزب توده حائز اکثریت نشدند و هر دوازده کرسی نصیب نامزدهای جبهه ملی شد . در بسیاری شهر های بزرگ دیگر مانند اصفهان که قطعا انتخابات آن همین سرنوشت را می یافت , توطئه های در بار و نیروهای نظامی مانع بر گزاری انتخابات شدند. در اغلب شهر های کوچک و مناطق روستائی با کمک ارتشیان ونیرو های انتظامی و ملاکین بزرگ و حتی بسیاری روحانیون متنفذ نمایندگان نزدیک به دربار انتخاب شدند. در هفتم اردیبهشت سال 1331 مجلس هفدهم بدون حضور مصدق با هفتاد نماینده افتتاح شد. در عمل مجلس جدید اکثریتی متزلزل داشت . در هفتم خرداد مصدق برای دفاع از حقوق ایران عازم لاهه شد . دهم تیرماه، درست فردای بازگشت مصدق از سفر خود به خارج کشور، مجلس هفدهم با سی و نه رای از هفتاد شش نفر عده حاضر برای ریاست مجلس به سید حسن امامی امام جمعه تهران، که مورد حمایت دربار و انگلستان بود، رای داد . نامزد طرفداران مصدق عبدالله معظمی تنها سی و یک رای داشت . این زنگ خطری بود برای ادامه حیات دولت مصدق که باید از مجلس جدید رای تمایل و اعتماد میگرفت. مصدق بنا بر سنت پارلمانی از سمت خود کناره گیری کرد و بدنبال تظاهرات مردم در پشتبانی از وی پنجاه و دو نماینده از شصت و پنج نماینده حاضر مجلس بوی رای تمایل دادند. اما مجلس سنا از دادن رای تمایل بوی سرباززد . در شانزدهم تیر مصدق به همین دلیل از قبول نخست وزیری خودداری کرد . از سراسر کشور سیل تومار و تلگراف به حمایت از مصدق راهی مجلس شد. حزب توده همه ی این اعلام پشیبانی های عمومی را جنگ زرگری و بازی عوامفریبانه تلقی میکرد و همواره به مصدق می تاخت . بدنبال فشار افکار عمومی در تاریخ نوزدهم تیر شاه بار دیگر فرمان نخست و زیری مصدق را صادر کرد . روزنامه های طرفدار حزب توده این را دلیل بر تبانی مصدق و شاه قلمداد کردند . در بیست و دوم تیر ماه مصدق در جلسه خصوصی مجلس شرکت کرد و شرط قبول نخست وزیری خود را قبول اختیارات شش ماهه توسط مجلس گذارد. بیست و پنجم تیر ماه مصدق با شاه ملاقات کرد و از وی خواست که قبول کند تا وی شخصا وزارت جنگ را عهده دار شود . شاه نپذیرفت و مصدق نامه زیر را برای شاه فرستادو متن آنرا به رادیو و مطبوعات داد

« چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده بود پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب می کند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصا عهده دار شود و مورد تصویب شاهانه واقع نشده , البته بهتر آن است دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کلا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزاتی را ملت ایران شروع کرده پیروز مندانه خاتمه داد . در جلسه سری مجلس با حضور چهل و دو نماینده چهل نفر به قوام السلطنه رای تمایل دادند و شاه فرمان نخست وزیری بنام وی صادر کرد . قوام اعلامیه شدید لحنی منتشر ساخت که به «کشتبان را سیاستی دگر آمد » مشهور شد

روزنامه های حزب توده در ابتدا نسبت به دولت جدید که دو تن از معاونین آن، عباس اسکندری و حسن ارسنجانی، نیز یعنوان نزدیک به آن شناخته شده بودند، عکس العمل شدیدی نشان نداد و نسبت به هر دو دولت اظها ر بی تفاوتی کرد . با این وجود بمحض انتشار خبر استعفای مصدق در روز بیست و ششم تیر موج اعتصاب و تظاهرات و اعتراض سراسر کشور را فرا گرفت . حزب توده تا روز بیست ونهم نمی خواست وارد دعوی شود , روز بیست ونهم تحت فشار اعضا و بخصوص بعضی افسران عضو سازمان افسری که بعنوان مامورین حکومت نظامی شاهد شدت ووسعت مقاومت و تظاهرات مردم بودند. حزب توده در قالب جمعیت مبارزه با استعمار برای ائتلاف با جبهه ملی سخن گفت . البته در متن همین پیشنهاد نیز بجای حمله به قوام و دولت وی لبه تیز حمله متوجه دولت مصدق شده بود . خلیل ملکی عضو انشعابی حزب توده و از رهبران آن زمان حزب زحمتکشان که نسبت به شیوه های نفوذی احزاب استالینیستی آگاهی و حساسیت فراوان داشت مقاله ای شدید الحن در رد این پیشنهاد منتشر ساخت . و به این ترتیب بنا بر شهادت هائی که من همواره از سازمان دهندگان اصلی تظاهرات سی ام تیر در تهران شنیده ام حزب توده و سازمان های وابسته به آن نقشی در بسیج مردم و تظاهرات آنان نداشتند، گرچه بعضی اعضای ساده و از جمله افسران حزب در تظاهرات به نفع مردم اقدام کردند. بطور کلی تظاهرات این چند روز در سراسر کشور بیشتر خود جوش و مردمی بود در تهران شعاری که دانش آموز ی بنام امیر بیجار که گلوله خورده بودو در حال جان دادن با خون خو د نوشت « این خون زحمتکشان ملت ایران است , یا مرگ یا مصدق » بهترین نماد و گویا ی شور و فداکاری بزرگ ملت ایران وزحمتکشان آن در این روز تاریخی است

سایت مصدق : موضع دربار و افراد خانواده سلطنتی چه بود؟

احمد سلامتیان: به نظرمن مواضع شخصی هرکدام از انها اهمیت چندانی از جهت تاریخ ندارد گرچه برای حکایت نویسی میتواند سر گرم کننده باشد . در بار پهلوی در مجموع از راس تا ذیل تحت سیادت شاهانه با مصدق مخالف بود ودر این مسیر تا خیانت کودتای بیست وهشتم مرداد پیش رفت که خود بدل به پیروزی ظاهری کوتاه مدتی برای وی شد اما مآلا چنان ضربه سنگینی به مشروعیت تاریخی آن زد که منجر به سرنگونی کامل سلسله پهلوی و شاهنشاهی ایرانی به همراه آ ن شد

سایت مصدق : چرا مصدق خواهان سپردن مسئولیت وزارت دفاع (وزارت جنگ) و نظارت بر امور نیروهای مسلح و انتظامی به هیئت دولت بجای تمرکز آنها در دست شاه بود؟

احمد سلامتیان: اصل پنجاهم متمم قانون اساسی مشروطه مقرر داشته بود « فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است» مصدق بعنوان یک مشروطه خواه اصیل از همان ابتدای مشروطه از این اصل تفسیری دموکراتیک داشت و معتقد بود از آنجا که پادشاه مشروطه مقامی غیر مسئول شناخته شده است مانند همه کشور های مشروطه سلطنتی فرماندهی او بر نیرو های نظامی نیز تنها نمادین است و مسئولیت این نیرو ها باید در دست وزرای مسئول در برابر مجلس و مردم باشد. شاید یکی از مهمترین نطق های تاریخی مصدق سخنان وی در مجلس چهارم بر علیه تفویض فر ماندهی کل قوا به سردار سپه باشد که متاسفانه کارگر واقع نشد و برای چندین دهه ارتش ایران را با آن همه سر مایه گزاری ملی و فداکاری اعضای آن بدل به ملک شخصی رضا خان و پسرش کرد و با عث شد این ارتش چنان از مشروعیت مردمی تهی شود که در روز حادثه چه در سوم شهریور1320 و چه در زمان انقلاب به کار کشور نیاید و حتی با فروپاشی پهلوی در آستانه اضمحلال قرار گیرد

خوشبختانه در فردای انقلاب علیرغم همه افراطی گری ها ارتش باقی ماند و توانست با شجاعت و قهرمانی خود بوظیفه اصلی اش که دفاع از سرزمین ومیهن است در طی جنگ هشت ساله عمل کند . در دوران پهلوی ها، پدر و پسر، همه امور ارتش در دست شاه متمرکز شده بود و در جزئیات امور آن مداخله میکرد. با این همه مصدق در ابتدای نخست وزیری خود با توجه به تناسب قوای آن روز و احتراز از گشودن جبهه جدید برخوردی با شاه بنا بر رویه متداول تمام نخست وزیران ان دوران به انتخاب وزیر جنگ از جانب شاه تن داد و در انتصاب فرماندهان و روسای نیرو های نظامی و انتظامی دخالتی نکرد. اما همراه با گسترش یافتن توطئه های در بار و فرماندهان نظامی علیه دولت وی و بویژه مداخلات نابجای نظامیان در انتخابات مجلس هفدهم پس از بازگشت از دیوان لاهه با توجه به این امر که میدانست در این مرحله استعمار کهنه کار انگلیس همه تو طئه را متوجه داخل نمود و مصدق چون تناسب قوای جدید را نیز به نفع خود می دید خواستار عهده داری مستقیم وزارت جنگ که نام آن را بوزارت دفاع ملی تغییر داد، شد و اما شاید بزرگترین ناکامی مصدق این شد که نتوانست ارتش و نیروهای نظامی ایران را کاملا تحت کنترل دولت ملی در آورد. ,علت اصلی آن این مساله بود که در آن زمان نیروهای فعال و قدرتمند ارتش بخشی بدلائل گوناگون , جاه و مقام و قدرت ویا حتی سر سپردگی در اختیار شاه مانده بودند و بخش عمده و با قدرت دیگری در زندان تشکیلاتی و ذهنی که حزب توده برای آنان در سازمان نظامی این حزب ساخته بود گرفتا ر آمده بودند و از کمک به دولت ملی باز ماندند. ودر واقع مصدق از وفاداری و همکاری انگشت شماری از افسرا ن خدمتگذار ارتش بهره ور شد که در راس آنها باید یاد سرلشگر شهید افشار طوس را گرامی داشت که بعنوان یک نظامی مطیع قانون و وفادار به دولتی که مردم بر وی گماشته بودند تا پای جان ایستاد

سایت مصدق : علت استعفای مصدق در 25 تیر ماه از سمت نخست وزیری خود از نظر شما چه بود؟ حاصل این استعفا چه شد؟

احمد سلامتیان: استعفای مصدق دراین زمان اصلا یک استعفای انفعالی نبود و با محاسبه دقیق وضعییت بین المللی پس از اطمینان به رای مساعد دیوان داد گستری لاهه بنفع ایران و اشراف بر روحیه شاه و امادگی مردم برای مقاومت بدنبال ا ستعفای خودش و تنها به قصد قرار دادن اراده ملت در برابر سر سختی شاه استعفا کرد . ونتیجه این استعفا هم همانطور که پیش بینی کرده بود با قیام ملی سی ام تیر توانست اقتدار دولت ملی را اضافه نموده وعمر آن را دو باره کند. اما صد افسوس که هجوم حوادث داخلی و بین المللی سهمگین تر از آن بود و در بیست هشتم مرداد به دلائلی که شرح آن موضوع بحث فعلی ما نیست تکرار سی ام تیر میسر نشد

سایت مصدق : احمد قوام (قوام السلطنه) که بود؟ میزان ناسیونالیسم وی چقدر بود؟ آیا وی ضدیت یا پیوستگی با شوروی و یا دولت انگلیس داشت؟ به چه میزان؟ در کل از چه سیاستهائی پشتیبانی میکرد؟ رابطه اش با شخص شاه در چه حد بود؟

احمد سلامتیان: در تاریخ سه قوام السلطنه داریم قوام قبل از پهلوی که دولتش جانشین دولت کودتای سید ضییاء طباطبائی شد, قوام بیست ویکم آذر که موجب پایان اشغال کشور توسط ارتش سرخ و حفظ تما میت ارضی ایران شد، و قوام سی ام تیر. با فاصله تاریخ و ضرورت قضاوت عادلانه باید گفت قوام نیز از زمره آن دسته معدود از رجال قاجار بود که دغدغه حفظ ایران و موقعیت آنرا در دوره های مختلف اما با شیوه ای اقتدار گرایانه و بکار گیری تعادل مثبت در روابط خارجی پیچیده این دوره ایران داشت . متاسفانه آخرین چهره ای که از قوام باقی ماند قوام سی ام تیر است. حال آنکه با دقت بیشتر در گردش چرخ تاریخ و بویژه با روشن شدن طبیعت توسعه طلب نظام استالینیستی و برنامه های آن در باره ایران پس از جنگ دوم نباید سیاست نبوغ آسای قوام را در راه کسب تخلیه ایران از نیروهای ارتش سرخ فراموش کرد. تخلیه ای که توانست ایران را از دچار شدن بسرنوشت آلمان و کره و ویتنام و تقسیم و تجزیه در این دوران مصون نگاهدارد. شاید به همین علت هم بود که در واقع مصدق هرگز قوام السلطنه را به عنوان مسبب اصلی کشتار سی ام تیر تعقیب جدی نکرد و معتقد بود که مسبب و آمر اصلی کشتار مردم شخص شاه بوده است. علاوه بر این وی از آخرین رجال این دوران بود که هنوز میتوانست در برابر قدرت مطلقه شاه در درون حاکمیت ایران وزنه ای باشد و از همین روهم شاه هرگز به او اعتماد نمیکرد

سایت مصدق : آیا اولین اعلامیه قوام موجب خشم و تظاهرات عموم گردید؟ چرا؟

احمد سلامتیان: این درست نیست که آعلامیه قوام موجب خشم و تظاهرات عموم گردید . کسانی به این اعلامیه اهمیت تعیین کننده میدهند که نمیخواهند به دلبستگی و هشیاری مردم در دفاع از دولت مصدق اذعان کنند. خبر استعفای مصدق بدنبال چندین روز بلا تکلیفی در باره رای تمایل و اعتماد مجلس بوی سراسر کشور را در التهاب و بسیج برده بود. حد اکثر میتوان گفت که اعلامیه قوام تهدیدی بود که نتوانست جسارت و احساسات مردم مردم را که چون سیلی خروشان از سراسر کشور شروع شده بود سد کند. البته این اعلامیه صرفنظر از لحن شدید آن که ناشیانه بود و نتوانست رعب مورد نظر خود را برای منصرف کردن مردم از شرکت در تظاهرات کارساز سازد از جهت تاریخی یکی از اسناد مهم تاریخ ایران است. معلوم نیست نویسنده آن ارسنجانی بوده و یا کس دیگری. اما بد نیست پنجاه دو سال پس از سی ام تیر لااقل یادی از این بخش این اعلامیه تاریخی بکنیم « من بهمان اندازه که از عوام فریبی در امور سیاسی بیزارم , در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته و زحمات بانیان مشرو طیت را ازنیم قرن به این طرف به هدر داده اند. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام, دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقائد قهقرائی جلوگیری » خواهم نمود

سایت مصدق : از تظاهرات و حرکات مردم در بازگرداندن مصدق به نخست وزیری در فاصله 25 - 30 تیر چه خاطراتی دارید؟ از تعطیل بازارها و اعتصاب های سراسری و پیوستن ارتش به مردم و کنترل شهر به وسیله نیروهای مردمی چه خاطراتی دارید؟

احمد سلامتیان: من در آن زمان کودکی دهساله بوده ام خاطرات شخصی من احساسی است. در اصفهان عمده ترین تظاهرات روز بیست ونهم تیر ماه اتفاق افتاد. خوب بیاد دارم تظاهرات در دو قسمت شهر سازمان داده میشد. بازار و محلات از محل میدان نقش جهان بسوی میدان دروازه دولت که مرکز شهر بود و تلگرافخانه مرکزی در آن قرار داشت حرکت میکردند.و کار گران کار خانجات بزرگ اصفهان که در جنوب شهر قرارداشتند نیز بنا بود سراسر چهار باغ را پیموده و به همان دروازه دولت بیایند. متاسفانه نیروهای نظامی روی پل های زاینده رود را در برابر کارگران زنجیر بسته و بسوی آنان تیر اندازی کرده بودند و در این جریا ن یکی از کارگران کارخانه پشمباف اصفهان بنام ابراهیم چهار شکن توط یک افسر فرماندار نظامی بنام سرهنگ نادری هدف گلوله قرار گرفته شهید شد. من بعنوان دانش آموزی که بعلت حافظه مستعد خود متنی را استادان برایم نوشته بودندو من از حفظ بدون آنکه حتی معنای دقیق اصطلاحات قلنبه سلمبه آن را بدانم طوطی وار میخواندم، بنا بود در این تظاهرات بنمایندگی خردسالان متنی را بیان کنم . جمعیت ما از میدان نقش جهان بین سه تا چهار هزار نفر وارد خیابان سپه اصفهان شد . من هم همراه استادانم که بخصوص از آنان نام بزرگانی چون بدرالدین کتابی، محمد مهریار، حسن نیلفروشان، وهاب طالقانی و مسعود برجیان را بیاد دارم و بسیاری از روحانیون اصفهان که از آنان بویژه چهره های حاج آقا حسین خادمی که بعد ها رئیس سنی مجلس بر رسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی شد واقایان صهری سدهی، زند کرمانی و سید محمد حسینی بهشتی که بعدها در انقلاب ایران نائب رئیس همین مجلس و رئیس دیوانعالی کشور شد، در نظرم هست. راهی دروازه دولت شدیم اما در مقابل خیابان استانداری اصفهان نیروی های نظامی که در این خیابان سنگر گرفته بودند به صف تظاهر کنندگان حمله ور شدند . بااین همه راهپیمائی تا محل تلگرافخانه ادامه یافت و در روی بام این ساختمان پس از از حفظ خوانی من دانش آموز دیگری بنام احمد بدیعی نیز متن دیگری را خواند. نماینده کاگران کارخانه پشمباف اصفهان بنام آقای خزائی پیام کارگران اصفهان را به حمایت از دولت ملی قرائت کرد, اقای بهشتی که سرش در حمله نظامیان مجروح شده بود نیز سخنرانی کرد و علاوه بر آنها آقای حسن نیلفروشان که بعد ها معلم فیزیک من در دبیرستان سعدی اصفهان بود نیز از سخنرانان دیگر بود, یاد همه آنان گرامی و روح از دست رفتگانشان شاد باد

سایت مصدق : برمیگردم به موضع احزاب در آن زمان، موضع حزب توده و روزنامه های جوانان دموکرات و بسوی آینده تا سی تیر 1331 نسبت به مصدق چه بود؟

احمد سلامتیان: حزب توده در این دوران به عنوان مخالف اصلی دولت مصدق در خیابان و کارخانه و دانشگاه، یعنی محلها ئی که دربار و انگلیس نفوذ و حضور فراوانی نداشتند، جای خالی آنها را پر کرده و در تحریک و آشوب علیه دولت وی فعال بودند. این وضعیت در تمام دوران حکومت ملی ادامه یافت هر گاه که مصدق در صحنه بین المللی احتیاج به اجرای مانوری داشت , مانند سفر به شورای امنیت , سفر به دیوان داوری لاهه و مسافرت نمایندگان کشور های معتبر جهان به ایران، حزب توده وظیفه دمیدن در کوره آشوب و نیروهای نظامی وظیفه تشدید سرکوب آنها را بعهده گرفته بودند تا سیاست دربار و انگلیس در بی ثباتی، غیر قابل اعتماد بودن و متزلزل نشان دادن دولت مصدق زمینه پذیرش بیابد. از جمله اند حوادث بیست و سوم تیر . چهاردهم آذر 1330 و هشتم فروردین 1331.برای تبیین این سیاست حزب توده تنها به چند نمونه از مطالبی که روزنامه های این حزب پس از آشوب چهاردهم آذر سال 1330علیه مصدق نوشتند از کتاب قلم و سیاست برای شما نقل میکنم: « ما فریاد تنفر و اعتراض خود را بر ضد رژیم ترور، آدم کشی، غارت و دزدی اوباش و اراذل دولت دکت مصدق و مظالم پلیس قانون شکن او بلند میکنیم... کین ونفرت بر حکومت مردم کش و غارتگر مصدق السلطنه» به نقل از بیانیه هیات تحریریه روزنامه« آخرین نبرد» هفدهم آذر که به جای روزنامه« بسوی آینده» منتشر می شد. « به مصدق السلطنه و دار و دسته حزب آدمکش آمریکائیش بگوئید مبارزه ادامه دارد , مصدق یکبار دیگر قیافه کریه خود را نشان داد» در باره همین حوادث روز نوزدهم آذر در مجلس سخن گوی شناخته شده در بار و انگلیس اقای پیراسته میگفت: ما باید امروز اعلام کنیم تا دنیا بداند که در حکومت مصدق امنیت نیست، آئین نامه در این مملکت رعایت نشده، قانون رعایت نشده، آزادی رعایت نشده، حقوق بشر رعایت نشده و اکنون میخواهند ما را بفروشند

سایت مصدق : موضع آیت الله کاشانی تا سی تیر 1331 نسبت به مصدق چه بود؟

احمد سلامتیان: تا سی ام تیر ماه 1330 علیرغم بسیاری اقدامات دارودسته فدائیان اسلام برهبری نواب صفوی و مجاهدین اسلام برهبری شمس قنات آبادی که هردو دسته دم از نزدیکی با آیت الله کاشانی نیز میزدند علیه مصدق, روابط مصدق و کاشانی حسنه بود و بیانات و اعلامیه های آقای کاشانی در تهییج مردم و تشویق آنان به نفع مصدق بسیار کارساز بود . هنوز شکاف بعدی بین آنها بروز نکرده بود گرچه تفاوتی کیفی بین طرفداران این دو وجود داشت. در اصفهان طرفداران مصدق اغلب معلمین، اساتید و نخبگان تحصیلکرده بودند و طرفداران ایت الله کاشانی اغلب طلاب جوان. اما روحانیون معنون و اصناف و بازار طرفدار هردو بودند

سایت مصدق : از موضع خلیل ملکی و نیروی سوم تا سی تیر 1331 نسبت به مصدق چه در خاطرتان هست؟

احمد سلامتیان: فکر نمی کنم تا این زمان هنوز خلیل ملکی نیروی سوم را بنا نهاده بود. هنوز در چهار چوب حزب زحمتکشان ملت ایران فعالیت میکرد. اما مرحوم ملکی و همراهانش مانند جلال آل احمد، , خنجی و بسیاری دیگر که سابقه چپ و حتی عضویت در حزب توده را داشتند و از این حزب جدا شده به مصدقی ها پیوسته بودند، روزنامه شاهد ار گان این حزب را بدل به ابزار اصلی مبارزه سیاسی و فکری هم علیه در بار و ارتجاع و هم علیه حزب توده وانحرافات شوروی که خود آنها از پیشگامان نقد و رد آن در ایران بودند، کردند. در سالیان بعد در دوران دانشجوئی در سالهای 1340 ببعد مبارزه سیاسی بمن امکان داد از محضر درس و تجربه این سروران کسب فیض کنم. و هنوز با اینکه سالیان داراز است در فرانسه روشنفکران و صاحبنظران و سیاستمداران فراوانی را با شهرت جهانی شناخته ام، اما هنوز یاد و آموزش آنها را در آن دوران آموزش ملی از گرانبها ترین سرمایه های خود میدانم

سایت مصدق : موضع حزب زحمتکشان و روزنامه شاهد تا سی تیر 1331 نسبت به مصدق چه بود؟

احمد سلامتیان: حزب زحمتکشان به اشتباه و بدنبال تبلیغ شدید حزب توده از یک طرف و طرفداران ویژه بقائی از سوی دیگر به عنوان حزب شخصی بقائی شناخته شده است. درست است که بعنوان دبیر حزب او شهرت بیشتری داشت اما در این دوره تاریخی ایران بخش اعظم نخبگان صحنه مبارزاتی مردم ایران که در دام تنگ دگم و وابستگی حزب توده گرفتار نیامده و یا از آن رسته بودند باضافه صدها نخبه دیگر که از افق های فکری دیگر آمده بودند ستون نیروی اصلی بسج اجتماعی و سیاسی و روشنفکری همراهان و پشتیبانان مصدق را تشکیل دادندو روز نامه شاهد هم لا اقل تا سی ام تیر ار گان اصلی این گونه افراد بود. اختلافات و تنازعات متاسفانه پس از سی ام تیر ماه اغاز شده و یا سرعت وشدت گرفتند.

سایت مصدق : رای دیوان دادگستری لاهه در شامگاه سی تیر مبنی بر عدم صلاحیت این دیوان در رسیدگی به شکایات انگلیس چه تاثیری در افکار عمومی داشت؟

احمد سلامتیان: فکر میکنم عصر روز سی ام تیر که همزمان شور پیروزی بر استبداد داخلی و بازگشت مصدق به مسند نخست وزیری و موفقیت در دیوان دادگستری لاهه به مردم ایران بدنبال چهار روز مبارزه ای خونین بر همگان آشکار شد یکی از شور انگیز ترین لحظات تاریخی ملت ما است. من با آنکه در اصفهان بودم هنوز پنجاه دو سال پس از آن تاریخ الان که این کلمات را در پاریس برای شما مینویسم , با آنکه حوادث خوش وناخوش زندگی بسیار دیده ام و شاهد شسکت و پیروزی بسیاری از حرکت های تاریخی مردم ایران و یا سایر نقاط جهان بوده ام، فکر میکنم آن عصر و شب تاریخی نسبت به همه آنان حال و شور دیگری داشت

سایت مصدق : چگونه و از جانب چه ارگانی سی تیر روز ملی اعلام شد؟ از انسانهائی که جان خود را در این روز از دست دادند چگونه قدردانی گردید؟

احمد سلامتیان: فکر میکنم بموجب قانون مجلس سی ام تیر روز ملی اعلام شد. برای من مقبره شهدای سی ام تیر در ابن بابویه در سالهای بعد از سال 1338 که بعنوان دانشجو به تهران آمدم، بدل به زیارتگه عشق در تهران شد. در آن سالها سنگ شکسته مزار فاطمی که بر روی آن جمله «هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق       ثبت است بر جریده عالم دوام ما» را کنده بودند پائین این مقبره اضافه شده بود و هر سی ام تیر غلیرغم محاصره وهجوم مامورین ساواک در این محل گرد میآمدیم

اما پر هیجان ترین خاطره را از یاد بود سی ام تیر از جای دیگری دارم. سی ام تیر 1340 در زندان قزل قلعه بودم، زندان بنحو بی سا بقه ای از بازداشتی های تازه و زندانیان قدیم مملو بود. بعد از ظهر سی ام تیر بزر گان ما در بندها تصمیم گرفتند حتما در زندان مراسمی بر قرار کنیم. من دانشجوی جوانی بودم بیست ساله و پر شر و شور. قرعه فال را بنام من زدند که وقت عصر هنگامی که همه زندانیان را بصف میکردند که در شامگاهی شرکت کنند من بر نامه را اعلام کنم. سر صف پس از آنکه مراسم شامگاهی که ما در مدت آن ساکت میماندیم تمام شد، جمعیت بجای متفرق شدن بر سر جای خود ماند. من بنا بر متنی که جمع بدستم داده بود با یاد شهدای سی ام تیر و قیام ملی مردم ایران در آنروز اعلام یکدقیقه سکوت کردم و پس از پایان آن دسته جمعی سرود ای ایران و سرود سی ام تیر را خواندیم. نگهبانان زندان ساقی و قابلی و تیموری دیوانه شده بودند و فریاذ ساکت شو ساکت شو آنها در همهه سرود ما گم میشد. شلاقها در هوا صفیر میکشید سربازان پشت بام نوک تفنگ ها را بداخل حیاط زندان نشانه گرفته بودند. اما همگی در برابر صدا و صف یکپارچه جمعی زندانی که در آن زمان اراده و جرات تاریخی ملتی در رگ و پیوندشان جاری شده بود مات و مبهوت مانده بودند. سرود ما تمام شد و حین پراکنده شدن بسوی بند ها همگی بنا بر عادت شوخی که در زندان برای سبک کردن فضا داشتیم ناگهان فریاد کشیدیم « عالی شد !! آلبالو شد !!!» و قهقه زندانیانی که توانسته بودند چند لحظه نفس بکشند فضا را پر کرد، قبل از آنکه زدن و بستن ها و به انفرادی بردن ها و بازجوئی ها شروع شود که چه شد ؟و کی کرد؟

سایت مصدق : آقای سلامتیان از این فرصت نیز استفاده میکنم و تقاضا میکنم کمی هم در باره دیدار حضوریتان با زنده یاد مصدق برای خوانندگان ما توضیح دهید

احمد سلامتیان: در اوایل تیر سال 1331 هنگامی که دانش آموز بودم موفق به دیدار مصدق شدم. پدر من نماینده صنف گز فروش اصفهان بود و درست در اوائل تیر1331 همراه تعدادی از نمایندگان اصناف و تجار اصفهان برای اعلام حمایت از مصدف بمنزل وی رفتند. من بعنوان دامش آموزی خرد سال که با توجه به اقدامات نمایشی قبلی خود را علاقمند به مصدق می انگاشتم با اصرار همراه پدر شدم . در ورودی خانه 109 خیابان کاخ , منزل مصدق نگهبانان مرا در نزد خود نگاهداشتند تا پدر و همراهان بدیدار نخست وزیر بروند. مدتی نگذشته بود که نگهبانی از درون آمد و مرا همراه خود برد . معلوم شد در ابتدای ملاقات و معرفی مصدق که پدر من رااز راه گزهایش میشناخت و بوی گفته بود که در سفر لاهه حتی گز تولید وی را به پرفسور رولن هدیه کرده است . پدر من پاسخ گفته بود که پسر خردسال من عاشق شما است و از اصفهان تا اینجا برای دیدار شما آمده و نگهبانان مانع شده اند. دستور داده بود بدنبال من بیایند و باین ترتیب این سعادت که تمام مسیر زندگی مرا تغییر داد نصیبم شد

سایت مصدق : آقای سلامتیان سپاسگزارم، بسیار محبت کردید که وقتتان را در اختیار سایت مصدق نهادید


جهت آشنائی بیشتر با آقای احمد سلامتیان به توضیحات خود ایشان توجه کنید

از دوران دبستان ناخودآ گاه وارد مسائل و فعالیتهای سیاسی شدم. در سال 1329 هنگامیکه مبارزه برای ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور شروع شده بود، با توجه با حافظه مستعدی که داشتم متنی را که توسط یکی از آموزگارانم نوشته شده بود در دفاع از این موضوع حفظ کرده و بعنوان نماینده دانش آموزان در اجتماعاتی که بدین منظور در اصفهان بر گزار میشد طوطی وار میخواندم. در سال 1331 موفق به دیدار مصدق شدم. پدر من نماینده صنف گز فروش اصفهان بود و درست در اوائل تیر1331 همراه تعدادی از نمایندگان اصناف و تجار اصفهان برای اعلام حمایت از مصدف بمنزل وی رفتند. من بعنوان دامش آموزی خرد سال که با توجه به اقدامات نمایشی قبلی خود را علاقمند به مصدق می انگاشتم با اصرار همراه پدر شدم . در ورودی خانه 109 خیابان کاخ , منزل مصدق نگهبانان مرا در نزد خود نگاهداشتند تا پدر و همراهان بدیدار نخست وزیر بروند. مدتی نگذشته بود که نگهبانی از درون آمد و مرا همراه خود برد . معلوم شد در ابتدای ملاقات و معرفی مصدق که پدر من رااز راه گزهایش میشناخت و بوی گفته بود که در سفر لاهه حتی گز تولید وی را به پرفسور رولن هدیه کرده است . پدر من پاسخ گفته بود که پسر خردسال من عاشق شما است و از اصفهان تا اینجا برای دیدار شما آمده و نگهبانان مانع شده اند. دستور داده بود بدنبال من بیایند و باین ترتیب این سعادت که تمام مسیر زندگی مرا تغییر داد نصیبم شد. از آن پس همزبان با دهخدا شده ام که سالیان دراز بعد خواندم که در بستر مرگ با یاد مصدق زمزمه میکرده است که دلبری بر گزیده ام که مپرس

از این روز دیگر مصدقی شده بودم. در اولین اعتصاب پس از کودتای بیست و هشتم مرداد که دانش آموز سال دوم دبیرستان سعدی اصفهان بودم اولین بار بازداشت شدم شبی را در زندان آماده گاه دژبانی اصفهان که خرابه ای از دوره صفویه بود بعد ها نوسازی و بدل به هتل عباسی اصفهان شد کتک خوردم، تهدید شدم و بالاخره با تعهد « دیگر شکر زیادی نخوردن» آزاد شدم. در دوران نهضت مقاومت ملی در دبیرستان های اصفهان نشریات این نهضت مانند راه مصدق و گروههای وابسته به آن از جمله نشریه « نبرد زندگی » که بعدها علم وزندگی » نام گرفت را و توسط خلیل ملکی و دوستانش منتشر میشد توزیع میکردم . در سال های 1336 و 1337 در جلساتی که بصورت نیمه مخفی در جلفای اصفهان در منزل یکی از کارکنان شرکت نفت بنام آقای اکبری تشکیل میشد شرکت میکردم. در همین سالها یکبار در تهران در نزدیکی راه آهن در یکی از جلسات نیمه مخفی نهضت مقاومت ملی شرکت کردم که از افراد حاضر در آن جلسه دو نفر بیادم مانده اند صادق قطب زاده و غلامرضا تختی. در دوران دانشجوئی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران در سازمان دانشجویان وسپس جوانان جبهه ملی ایران و بعنوان گوینده در حوزه های گارگری، اصناف، کارمندان و ورزشکاران جبهه ملی بصورت علنی و قانونی فعال بودم. در همین ارتباط دوبار هم آقای خمینی را در قم دیدم. در اولین کنگره جبهه ملی بعنوان نماینده سازمان جوانان شرکت جستم. در سال 1343 از رشته قضائی دانشکده حقوق لیسانس گرفتم. ساواک اجازه ادامه تحصیلم در دانشگاه را نداد. حتی از گذراندن کنکور برای مشاغل دولتی نیز محروم شده بودم . در این سالها چندین بار بزندان افتادم و حتی پس از حوادث اول بهمن 1341 دادستانی ارتش با پرونده ای سنگین که در آن متهم به « تحریک مردم به قتل و قتال وآشوب » شده بودم برایم قرار مجرمیت صادر کرد و به همین علت ممنوع الخروج از کشور شدم . پس از مدتی دادستانی ارتش که هیچ دلیل و توجیهی برای این پرونده سازی نداشت منع تعقیب صادر کرد و پس از مدتها دوندگی توانستم ممنوعیت خروج از کشور را نیز لغو نموده برای ادامه تحصیل بفرانسه بروم و تحصیلات خود را در رشته های حقوق بین الملل خصوصی، حقوق خصوصی و بالاخره علوم سیاسی ادامه دهم. در این کشورطی سیزده سال در سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور تا زمانی که به خود مهر ایدئولوژیک نزده بودند و کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی تا زمانی که با منازعات ایدئولوژیک تکه تکه نشده بود و بویژه فعالیتهای دفاعی آن و کمیته ایرانی برای دفاع از حقوق بشر و پیشرفت آن در ایران فعال بودم و در این دوران نیز طی دو سفر به عراق دوبار اقای خمینی و بعضی از همراهانش را ملاقات کردم. در تمام این دوران به جز بعضی تب های کوتاه مدت ناشی از جوانی و بی تجربگی کوشنده ای میانه رو و عملگرا بوده ازتعصبات و ایدئو لوژی های گوناگون مانند « جن از بسم الله» فراری بوده ام . وبا این همه خود و خانواده ام بعلت فعالیتهای ام مورد انواع فشار ها وتضییقات بوده ایم. در این مدت در فرانسه نیز بویژه در ارتباط با مسائل ایران با روزنامجات و رسانه های فرانسه زبان و سازمانهای حقوق دفاع از حقوق بشر فعالیت کرده ام . در ارتباط با مسائل فرانسه و جهانی نیز قبل و بعد از سال 1371 با حزب سوسیالیست فرانسه که تازه بدست فرانسوا میتران باز سازی شد همگامی داشته ام و ایشان و دبیر امور بین الملل این حزب در آن سالها, لیونل ژوسپن که بعد ها نخست وزیر فرانسه شد مرا به انتر ناسیونال سوسیالیت معرفی کردند و این آشنائی سبب شد که انتر ناسیونال درمهر ماه 1357 از سنجابی بعنوان دبیر کل جبهه ملی برای شرکت در اجلاس خودش دعوت کند. متاسفانه سفر سنجابی به خارج کشور که ابتدا به این منظور تدارک شده بود بعلت اصرار بعضی از رهبران جبهه که بعد ها نیز مدعی موضعی درست عکس آن در این زمان و این مورد شدند به امور دیگری انجامید و ایشان از شرکت در اجلاس بین الملل سوسیالیست منصرف شد و پس از ملاقات با آقای خمینی و مهندس بازرگان در پاریس عازم تهران شد و من نیز د رنهم ابان 1357 همراه استادم کریم سنجابی دبیر کل جبهه ملی ایران که از گذشته ارادت فراوانی بوی , میهن پرستی , انسان دوستی , میانه روی و عدالت پروریش داشتم راهی ایران شدم . و بعنوان همکار و سخنگوی او در مبارزات و فعالیتهائی که سه ماه و ده روز بعد منجر به پیروزی انقلاب شد شرکت جستم

پس از پیروزی بدعوت او بعنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه به این وزارتخانه رفتم. چند روز پس از استعفای سنجابی من نیز در اردیبهشت سال 1358 از این وزارتخانه مستعفی شدم. تا چند ماه بعد بصورت تمام وقت در تشکیلات جبهه ملی تهران فعال بودم . متاسفانه بنا به دلائلی که توضیح آن از حوصله این مختصر خارج است در آن تب و تاب متوجه شدم نه جبهه ملی آنزمان توان ساخت تشکیلاتی خود برای مقابله با حوادث پس از انقلاب را دارد و نه جامعه و جوانان آن دیگرتوجهی به ا ین جبهه دارند، لذا بصورت منفرد در اصفهان نامزد نمایندگی مجلس بررسی نهائی قانون اساسی شدم . در شهر بین نامزدهای دیگر اکثریت داشتم اما در حد استانی ناشناخته بوده و شکست خوردم. در این مدت برای امرار معاش هم در دانشگاه ملی و دانشکده علوم اجتماعی تدریس جامعه شناسی سیاسی و تاریخ عقائد سیاسی کرده و هم روزنامه نگار شدم و بعنوان مسئول بخش حقوقی روزنامه انقلاب اسلامی مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی را دنبال میکردم. پس از گروگانگیری بدعوت آقای ابوالحس بنی صدر سرپرست وزارت امور خارجه برای همکاری جهت حل مساله گروگانها دعوت شدم . از همان روز اول با همکاری سرورانی از وزارت خارجه که در راس آنها آقای عزالدین کاظمی قرار داشت گزارشی در باره خطرات این حا دثه که بنظر ما از جهت حقوقی و دیپلوماتیک هیچ توجیهی نداشت و میتوانست باعث فاجعه برای کشور شود تهیه کردیم و پیشنهاداتی دائر بر جستجوی را ه حلی برای این مساله به اقای بنی صدر دادیم که مورد قبول ایشان و سپس شورای انقلاب اقای منتظری و شخص اقای خمینی واقع شد و از این رو من بعنوان نماینده ایران عازم شورای امنیت ملل متحد شدم و در جلسه آن شرکت جستم تا از شورا بخواهیم قطعنامه ای صادر کند که هم از ایران بخواهد هر چه زودتر شرائط برای ادامه فعالیت دیپلوماتهای آمریکائی را بر قرار کند و هم از آمریکا بخواهد در امور داخلی ایران مداخله ننموده و دست از تهدید این کشور بردارد. متاسفانه با اینکه این مذاکرات در شورای امنیت تا آستانه موفقیت پیشرفت بعلت زمینه سازی حزب توده و همفکران او که تئوریسین تند روی عده جوان خام و بی تجربه بعنوان «دانشجویان خط امام» شده بودند و شخص آقای خمینی برخی دیگر از اطرافیان وی که گروگانگیری را انقلاب دوم می نامیدند و حتی بعضی محافل محافظه کار آمریکائی که متوجه شده بودند ادامه گروگانگیری بهترین وسیله بزانو در آورد کارتر است، نا کام شد. آقای بنی صدر نا گزیر ازسفر به نیویورک برای شرکت در جلسه شورای امنیت ممنوع شد و در نتیجه استعفا کرد و من نیز بلافا صله مستعفی شده به تهران باز گشتم. در این دوران در ستادی برای انتخاب آقای بنی صدر بریاست جمهوری ایران فعال شدم . آقای بنی صدر فاتح انتخابات ریاست جمهوری شد اما موفق به تشکیل و اعلام دولت خود بلافاصله پس از این انتخابات نشد. برای کمک به ایشان همراه عده دیگر « دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور » را ایجاد کردم و« کنگره بزرگ انقلاب » اسلامی را برای سازمان دادن کارزار انتخابات مجلس تشکیل دادیم . متاسفانه این دفتر و این کنگره بعللی که باز تشریح آنان فرصت دیگر و زمان دیگر می طلبد در انتخابات مجلس شکست خوردند وبا اینکار حتی پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری را نیر به خطر انداختند. مایوس از طهران به اصفهان باز گشتم و در این شهر علیرغم شدید ترین صف آرائی های حزب جمهوری اسلامی که تحت شاگردی تهمت پراکنی های تودهای مرا هم متهم به « لیبرال آمریکائی » بودن و هم «مائو ئیست چینی» بودن میکرد حال آنکه هر گز نه این ونه آن بوده ام موفق به کسب اکثریت در اولین مرحله انتخابات در اسفند 1358 و راه یافتن به اولین مجلس پس از انقلاب شدم. در فروردین و اردیبهشت 1359 در انتظار افتتاح مجلس بدعوت آقای بنی صدر مسئولیت مدیریت اخبار و اطلاعات و دفتر مرکزی خبر را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی بعهده گرفتم تا آنجا که پس از مخالفت با پخش صحنه مشمئز کننده بازی اقای خلخالی با اجساد آمریکائیانی که در حادثه طبس سوخته بودند در تلویزیون، توسط دانشجویان ژث بدست خط امام بعنوان « لیبرال نوکر آمریکا» از آنجا اخراج شدم. در ابتدای خرداد 1359 بعنوان دبیر کنفرانس بررسی مداخلات آمریکا در ایران را باحضور نزدیک به سیصد نفر از شخصیتهای معتبر جهانی بر گزار کردم .و پس از افتتاح مجلس همه کارم متوجه آن شد . در مجلس جدید هدف اصلی باند آیت و بقائی چی هائی که این مجلس را محل انتقام کشی از هرچه مصدقی بود کرده بودند شدم. رسیدگی به اعتراض فواد کریمی دست نشانده حسن آیت به اعتبارنامه من و رسیدگی به اعتراض من به اعتبار نامه حسن آیت بدل به یکی از مسائل عمده مجلس شد و این مساله بخصوص وجود دو خط فکری کاملا متضاد و مخالف یکدیگر در انقلاب ایران را بر ملا ساخت. خط مصدق یعنی دفاع از حاکمیت ملی، دموکراسی خواهی، استقلال طلبی، اجتناب از افراط در آشفتگی فراوان بین دیانت وسیاست که مد روز شده بود. و خطی که تحت عناوین دهن پرکن « حگومت جهانی اسلام و لایت فقیه و مبارزه و جنگ با کفر واستکبار تا رفع فتنه در جهان » در راه باز سازی استبداد کهن ایرانی بنام ولایت مطلقه فقیه بود . متاسفانه خط دوم بر ما چیره شد . پس از حوادث خرداد 1360 و سه بار نجات معجزه آسا از برنامه قتل که برایم چیده شده بود ناگزیر دیگر تنوانستم در جلسات مجلس شرکت کنم و باز خلاف میل خود فقط برای حفظ جان فراری و راهی غربت شدم . تنها سه ماه ونیم پس آنکه درهمدان از نیش چاقو و گلوله گزمه های ولایت فقیه جان بدر برده بودم در برلن عمال ولایت دیگری که به آن ایدئولوژی نام میداند بر سرم صندلی شکستند. دوران دردناک و سختی را گذراندم که بخصوص به خود نمی بخشیدم که چگونه طعمه خام طبعی و نا آشنائی با کشورم و پیچیدگی های آن بدام رمانتیسم احمقانه انلابی افتاده و عاجز از مقابله با فرآیند استبداد و جنگ خانمانسوز داخلی و خارجی که آتش آن سراسر کشورم را در خود میسوزانید شده ام. زود به سترون بودن فعالیتهای پرمدعی و کم محتوای انواع « اپوزیسیون های خارج کشور» پی بردم و فهمیدم که ادامه کنکاش با این وآن در زندان گتوی خارج کشور عبث و بیهموده است و از این رو از سال 1363 تاکنون بدون هیچ وابستگی گروهی و سازمانی در خارج و داخل کشور یعنوان محصل علوم سیاسی و مدافع همیشه آماده حقوق و آزادیهای مردم ایران در این کار بزرگ بصورت انفرادی به عملگی و جاشوئی مشغولم که خود افتخار آمیز ترین و غرور آفرین ترین دویدنها است. شغلم هم کتابفروشی و گاهی روزنامه نگاری است و سر بر آسمان میسایم که به گفته داعی قبادیانی
 

نه چو خر به زیر بارم     نه بر اشتری سوارم    نه خداوند رعیت    نه غلام شهریارم


منبع: سايت مصدق

http://mossadeq.com/farsi/mos-salamatian.html

 

تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران در  روز   شنبه ١٢ فروردين  ١٣٩١ - ٣١  مارس ۲۰۱۲