نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

آرشيو // توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

                 

آقای خاتمی ، اصلاحات ، مصلحت و انتخابات

نقدی بر گفتار و کردار آقای سید محمد خاتمی در انتخابات دوازده اسفند

حسین منتظر حقیقی

به نظر من فشارهائی را که بر آقای خاتمی وارد ساخته تا او را وادار به  شرکت در انداختن رأی به صندوق های رأی سازد ، همراه با القائات  امیدوار کننده در ایشان مبنی بر اینکه شرائط داخلی و خارجی که  در پی روز دوازده اسفند 1390  تغییر خواهد کرد ، همه نشان از دریافت پیام کمپین عدم مشارکت در انتخابات و بعضا" حصر خانه نشینی خود ساختۀ  مردم معترض ، بوسیلۀ مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی داشته و نشان از کوششی است که مقامات جمهوری اسلامی برای ازمیان بردن این« اجماع مردمی » ای که برای باز پس گیری حقوق پایمال شدۀ خود از راه های مسالمت آمیز و به دور از خشونت و غیر وابسته به سیاست های خارجی بوجود آمده است ، می باشد.

 

*******

روز دوازدهم اسفند ماه 1390 در تاریخ سی و سه سالۀ موجودیت جمهوری اسلامی ، روزی بسیار مهم  و فراموش نشدنی به ثبت رسید.

دوازدهم اسفند ماه  1390 ،  روزی که مقامات جمهوری اسلامی  ، پس از سرکوب ها و بگیر و ببند ها و اعدامها ی بعد از 22 خرداد 1388 تا آنروز، امید داشتند که این تلاشها بتواند ، کشورایران را بصورت  گورستانی بزرگ در آورده باشد و برای فریفتن افکار عمومی جهانیان ، با دست زدن به یک نمایش انتخاباتی،  بتوانند  برای بر پائی « حکومت اسلامی » با محوریت « ولایت و بصیرت »  در این گورستان ، رقص و پایکوبی  به راه اندازند .

از سوی دیگر آزادیخواهان و مبارزین سیاسی،علیرغم همۀ محرومیت ها، فشارها ، تحمل دوری ها ی اعضاء خانواده ها از یکدیگرو یا با تحمل از دست دادن عزیزانشان ، به کرات با ارسال « کد » های مختلف ، زنده و پویا بودن خود را به مرده پرستان حکومتی ابلاغ کرده بودند ، بر آن شدند تا  یکبار دیگر به دور از هر گونه خشونت  ، درحالی که همۀ ناظران داخلی و خارجی  ، شاهد آن بودند حکومتیان را به چالش بکشند.

مقامات حکومتی از تمام امکانات تبلیغاتی خود بهره جستند تا بتوانند در این نمایش ، همۀ رکورد های گذشته را بشکنند  وحتی به رکورد های  تازه ای نیز دست یابند اما آنان خود بهتر از مردم عادی کشور می دانستند که این امربطور طبیعی شدنی نیست زیرا که آگاه بودند که  در زیر پوست جامعۀ مدنی کشور چه تحرکاتی در جریان است. از اینرو آقای خامنه ای با مطرح کردن آنچه در«  تهجد!  »(1)  شبانه که از « عالم بالا  » به او الهام شده بود، حد نصاب مشارکت مردمی چنین رکوردی را بالای 60 در صد واجدین شرائط  اعلام کرد و در عین حال انتظارش  از دست اندرکاران این نمایش را بیان نمود.

شخصیت های سیاسی و مذهبی و نیروهای سیاسی طرفدار حقوق شهروندی ، حاکمیت قانون ، حاکمیت ملی ، حاکمیت ملت، وتمامیت ارضی کشور چه بصورت فردی و چه در قالب جنبش های سبز، اصلاحات و سازمانها واحزاب سیاسی ملی ، چپ و.. با طرح عدم شرکت در انتخابات و یا حصر خانگی خود ساختۀ  در روز 12 اسفند ماه 1390 با بنمایش گذاشتن نیروی یکپارچۀ خود ، تمام رؤیا های شیرین پیروان « ولایت و بصیرت » را  نقش بر آب کرده و آنها را به کابوسی علیه حاکمان مبدل ساختند .

در این میان اما آقای سید محمد خاتمی با شرکت خود در مراسم رأی گیری ،جدا از آنکه از این قافلۀ مردمی فاصله گرفت ، با طرح تعابیر و تفاسیر جدیدی از نظام ، حقوق ملت ، چگونگی مبارزۀ مدنی و عاری از خشونت ، اصلاحات و حفظ روزنهء اصلاحات با حاکمیت  و... در واقع فراخوان جدیدی برای  بازنگری در بارۀ  آن مقولات ارائه کردند که نیروهای وابسته به جنبش سبز و اصلاح طلبی و دیگر جریانهای همسو، بمنظور شفافیت راه و چاه خود باید آنها را مورد ارزیابی قرار داده و نتیجه بررسی های خود را در اختیار افکار عمومی قرار دهند.

از همان زمانی که آقای خاتمی در دهاتی  دورافتاده در نزدیکی های تهران ، رأی خود را به صندوق انداختند وخبر آن به مردم رسید ، عکس العمل ها آغاز و با چنان سرعتی گسترش یافت که بنا بر گفتۀ برخی ، انتخابات مهندسی شدۀ مجلس نهم را تحت الشعاع قرار داد وابتدا نزدیکان آقای خاتمی و سپس شخص وی را ملزم به پاسخگوئی نمود. آقای خاتمی ابتدا طی یک بیانیۀ (2) کوتاه و سپس با شرکت در جمع عده ای از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران (3)، پیش زمینه های تصمیم فردی خود برای شرکت در مراسم رأی گیری را توضیح دادند که من (حسين منتظرحقيقی) سخنان ایشان در جمع دانشجویان را مبنای این تحلیل قرار داده ، کوشش می کنم پرتوی بر نکات آن بیاندازم به این امید که اندیشمندان وعلاقمندان به آزادی و استقلال کشور، بر مبنای « گذشته چراغ راه آینده است » ، بدون غلبۀ احساسات بر عقل عملی ، به روشنگری پرداخته ، اجازه داده نشود تلاشهائی که برای  آزادی و حق تعیین سرنوشت مردم به دست خود مردم صورت می گیرد فدای مصلحت اندیشی ها ی گذرا قرار گیرند .

آقای خاتمی در تبیین این پیش زمینه ها چنین آغاز می کند:

«... معتقدیم که اسلام و دین خدا محصور در چارچوب تعیین رفتار فردی و رابطه صرف انسان و خدا نیست، بلکه به جامعه و تنظیم زندگی این جهانی نیز توجه دارد، از جمله در سپهر سیاست و حیات سیاسی نیز دارای نظر، موضع و رهنمود است و از همین جا مرز میان معتقدان به این امور با سکولاریسم مشخص می‌شود و ما و شما موظفیم در این عرصه فکری کار زیادتری کنیم...».

طرح این نقطه نظر ، پس از تجربۀ عملی سی و سه سالۀ حکومت جمهوری اسلامی و برداشت های متفاوتی که ازاین قبیل آموزه های دینی وجود دارد بدون آنکه  مشخص شود که آیا رهنمود های اسلام در سپهر سیاست و حیات سیاسی فقط از طریق برقراری حکومت با محوریت « ولی فقیه » قابل پیاده شدن است و یا با « رأی آگاهانۀ مردم مسلمان » نیز عملی خواهد بود، مشکل آفرین است. ما می دانیم  ، همۀ آنهائی که به عنوان کارشناس مسائل اسلامی از گذشته تا حال زیسته و یا می زیند  در بارۀ  تحقق مسائلی که آقای خاتمی به آنها اشاره کرده اند ، هم نظر نبوده و نیستند ، بدون اینکه بتوان در علاقمندی آنان به اسلام تردید کرد.  و باز می دانیم که پسوند اسلامی به کلمۀ جمهوری و با توجه به اینکه یک شخصیت مذهبی باید در رأس این سیستم حکومتی قرار داشته باشد، در میان کسانی که خود را طلبۀ علوم دینی دانسته و یا مراتب مختلف از دانش دینی را پشت سر گذاشته و در پست های مختلف دینی ، اجتماعی و سیاسی قرار گرفته اند، یک سوء تفاهم گسترده ای بوجود آورده است بدینصورت که آنها چنین احساس می کنند که اجازه دارند در هر فازی و یا هر مرحله ای ، برداشت های فقهی ، اجتماعی و تاریخی خود را  بدون اینکه روند قانون شدن را طی نماید بر قوانین موجود تحمیل نموده و یا به عنوان یک راهکار پسندیده به اجرا در آورند . این امر تا کنون مشکلات زیادی را ایجاد کرده و مانع از حاکمیت قانون در کشور گردیده است .

بهترین مثال برای مورد فوق انتخاب ولی فقیه است که قانون اساسی کشور در اصل 109 ، ویژگیهای این شخص را چنین بیان می کند :

1.     صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.

2.     عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.

3.     بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.

در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و سیاسی قوی‏تر باشد مقدم است.

بنا بر اصل فوق در هر زمانی ممکن است بیش از یک نفر واجد شرائطی باشد که در آن اصل آمده است. اما اجتماع خبرگان که مسؤل اجرای این قانون و انتخاب ولی فقیه هستند ، بخصوص در هنگام ریاست آیة الله مشکینی  به این دلیل که احتمالا" در برخی از مقوله های فقهی تخصص هائی را دارا می باشند بخود اجازه می دهند که در بارۀ ویژگیهای ولی فقیه ، اصل 109 را نادیده گرفته  بجای مسألۀ « انتخاب ولی فقیه » از میان واجدین شرائط  به مسألۀ « کشف ولی فقیه » تمایل نشان دهند که اولا" در زمان واحد نمی تواند بیش از یک نفرواجد شرائط باشد . و ثانیا" پیامد این تغییر جهت ، تأثیرات عمیقی بر نظارت بر رفتار ولی فقیه ، سؤال از انگیزه های رفتاری او ، چگونگی برخورد با نظرات سیاسی او و یا عزل اواز مسند  نهاد حکومتی و.. بر جای گذاشته و یا می گذارد. 

اکنون آقای خاتمی به عنوان یک شخصیت اصلاح طلب که در یک مقطع حساس سیاسی به یک عمل سیاسی ای  جدا از دیگر اصلاح طلب ها و نیرو های آزادیخواه و غیر برانداز ، دست زده است باید روشن کنند که آیا منظورشان از طرح برداشت ها ئی که از اسلام و فقه آن ، و نقش آن در سپهر جامعه  ودر  روابط دولت – ملت  همانی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده ودر عمل و در شکل حاکمیت « ولی فقیه » بروز و ظهور یافته ، می باشد  و یا شیوه های دیگری نیز مورد توجه ایشان قرار گرفته است؟

مثلا" بجای آن نوعی که در قانون اساسی آمده ، از این نقطه آغاز کنیم که مردم ایران با شعورند و اکثر آنها مسلمانند و درهر انتخابی ، طبیعتا" با توجه به دریافت های خود ازتجربیات ، دانش و باور های دینی خود، دست به بهترین اتنخاب ها خواهند زد و مسؤلین و چگونگی ادارۀ جامعۀ خویش را معین خواهند کرد. شیوه ای که ضمن دارا بودن محتوای باور های دینی ، از شیوه های دموکراتیک نیز پیروی می نماید. البته باید توجه داشت که تغییر الگوی سیستم حکومتی نیازمند طی روندی است که ترتیبات آنرا قانون تعیین می کند.

آنچه مشخص است و ازمشاهدات اکثریت مردم جامعه و گزارشات منتشره حکایت می کند اینست  که برداشت حکام کنونی از چگونگی نقش اسلام در جامعه بدون اینکه به رشد آگاهی های دینی مردم یاری رسانده باشد به رشد بی تناسب قشر « متولی های دینی »  که خود ، خود را متولی کرده است ، منتهی گردیده و با اینکه بودجه های هنگفتی از بیت المال را صرف خود کرده اما با تأثیر گزاری و گسترش پذیرش آموزه های دینی در میان آحاد جامعه، رابطۀ معکوس یافته است  که گویای شکست آشکار چنین برداشت و یا قرائت از اسلام است.

آقای خاتمی در ادامه می گویند:

 « ... ما معتقدیم پایبندی به اسلام و قبول نقش آن در عرصه حیات اجتماعی و زندگی این جهانی نه تنها منافی با حقوق و حرمت مردم و آزادی‌های اساسی و حق تعیین سرنوشت نیست، بلکه به همه این امور مهم فراخوانده است و خدا محوری با اهتمام به حق و حرمت انسان منافات ندارد و منظورمان از انسان نیز فقط انسان مسلمان نیست. همه انسان‌ها دارای حق و حرمتند...»،

سؤال اینجاست که آیا این منظور، درشکل « حاکمیت ولی فقیه » در« نظام» جمهوری اسلامی تحقق یافته است یا نه؟

  اما آقای خاتمی به این پرسش اساسی  نیز پاسخ نمی دهند بلکه می افزایند:

 « ...مگر همین قانون اساسی ما «ملت » را  برسمیت نشناخته و مگر بخش مهمی از همین قانون از حقوق ملت صحبت نکرده است و برای ملت حقوق و حرمت قائل نشده است؛ ملت ایران هم فقط شیعیان یا مسلمانان نیستند همه کسانی که در این کشور می‌زیند و به آن دلبسته‌اند جزء ملت هستند هر چند که اکثریت با مسلمانان است...»

 و در برابر این سخن آقای خاتمی ، باز این سؤال مطرح می شود که در سی و سه سالی که از عمر جمهوری اسلامی گذشته است آیا واقعا" حقوق ملت رعایت شده است ؟ آیا ملت ایران به شهروند های درجه یک و دو و ..تقسیم نشده اند ؟ آیا شیعیان را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده اند ؟

ومیان آنان و دیگر مسلمانان تفاوتی نبوده است ؟ آیا دیگر آحاد ملت که علاقمند به پذیرش تفکرات دینی نبوده  و با  « التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی » زندگی می کنند ، از حقوق مساوی با دیگران برخوردار بوده اند؟ ووو.

بهر حال بخش زیادی از مردم این کشور بر این باورند که حقوق قانونی و شهروندی آنان بوسیلۀ حاکمیتی که زیر نظر مستقیم « ولی فقیه » فعالیت می کنند زیرپا گذاشته شده است و در پی کسب حقوق پایمال شده خود هستند . چگونه باید حقوق پایمال شده خود را بدست آورند ؟ این بخش از ملت بارها کوشش کرده از طریق مراجعه به صندوق های رأی حقوق پایمال شدۀ خود را باز پس گیرند ، اما نتوانسته اند . چرا نتوانسته اند ؟ زیرا حاکمیت ، با رأی مردم سر سازگاری ندارد .چرا حاکمیت با رأی مردم سر سازگاری ندارد ؟ زیرا بر خلاف گفتۀ آقای خاتمی  بلحاظ شعور انسانی و مسؤلیت پذیری، آنان  خود را با دیگر آحاد ملت در یک سطح نمی بینند. چرا آن بخش از قانون اساسی که به حقوق ملت مربوط است مورد توجه قرار نمی گیرد؟ زیرا قدرت آنان را محدود می کند و در برخی موارد شاید قدرت را بطور کامل از چنگ آنان خارج نماید . در هر نظام استبدادی این چنین است  وهر مستبدی از « مردم » هراس دارد و تا توان دارد می خواهد از بروز قدرت « مردم » جلوگیری نماید. ومی توان سؤالات دیگری از این قبیل را مطرح ساخت  و پاسخش را در برابر آن قرار داد. بهرحال  بسیاری از مردم ما به این نتیجۀ محتوم رسیده اند که حاکمیت موجود خود را نیازمند مشارکت مردم در مراسم رأی گیری می داند ، اما به آراء آنها  فقط بصورت یک امر « تزئینی » نگاه می کند و نه بیشتر.

 متأسفانه آقای خاتمی  بجای آنکه حاکمیتی که حقوق  و رأی مردم را نا دیده می گیرد، مورد عتاب قرار داده ، گوشزد کند که نادیده گرفتن حقوق و رأی مردم بوسیلۀ حاکمیت ، آنهم زیر نظر ولی فقیه ، سرنوشتی بهتر از سرنوشت نظام شاهنشاهی برای جمهوری اسلامی متصور نخواهد بود و ثمرۀ تلاشها و خونهائی که ریخته شده تا بساط  پادشاهی را برچیند ، به هدر خواهد داد چنین می گویند:

 «  .. انجمن و ما و بخش عظیمی از جامعه که خود را اصلاح طلب می‌داند خود را در درون نظام تعریف می‌کند، ...بنابراین با براندازی آن مخالف است،..»

آقای خاتمی که در توجیه مشارکت خود در مراسم  رای دادن به نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخن می راند بر تعبیر غیر حقوقی و تبعیض آمیز خود تکیه کرده و می گویند ایشان و انجمن اسلامی ها و بخش وسیعی از جامعه که خود را اصلاح طلب می دانند خود را در درون نظام تعریف می کند  اما نتیجۀ منطقی چنین تعبیر های بی اساسی را بیان نمی کنند .قاعدتا" باید بگویند آن بخش که در تعریف ایشان نمی گنجند از نظر حقوقی در کجا قرار دارند و دیگر اینکه با تعبیری که می کنند باید بپذیرند جزء نظام بودن یعنی شریک بودن در تمامی عملکرد حاکمیت از قتل های متعدد و کشتارتا تجاوز به حقوق شهروندی و قانونی مردم تا شریک بودن در اختلاسهای کوچک و بزرگ و دست کردن نا  روا و غیر قانونی  به بیت المال مردم و ... این مهم نیست که ایشان شخصا" از این اختلاس ها منتفع شده یانه ، در قتل ها مستقیم شرکت داشته اند و یا مباشرت در قتل ها  ، مهم اما اینست که آقای خاتمی این تعبیر و تبعات آنرا می پذیرند یا نه ، شاید ایشان ، جزء نظام بودن را اینطورتعریف نکنند .آیا منظور ایشان از جزء نظام بودن اینست که فقط کسانی در درون نظام  تعریف می شوند که به تمام اجزاء قانون اساسی صد در صد باورو اعتقاد داشته باشند .ولی فقیه را بالاتر از قانون و فعال مایشاء بدانند. ولی فقیهی که بوسیلۀ عده ای از روحانیون  به عنوان خبرگان که برای حقوق مردم پشیزی ارزش قائل نیستند انتخاب شده است  را جانشین ائمۀ معصومین  و پیامبر بدانند .  این عده جزء نظام محسوب می شوند.  به عبارت دیگر همین گروه هستند که  ازهمه گونه حقوق برخوردارند. می توانند  فعالیت سیاسی سازمان یافته داشته باشند .همین گروه هستند که اجازۀ تجمعات صنفی دارند .همین گروه هستند که حق هرگونه راهپیمائی و تظاهرات خیابانی دارند ، همین گروه است که می توانند بر حمایت قوۀ قضائیه و سایر نهاد های امنیتی و مالی از خود حساب کند وووو. اما آنها که با قید التزام به قانون در کشور خود زندگی می کنند از هیچ یک ازاین حقوق  و دیگر حقوق مصرح در قانون اساسی برخوردار نیستند . آقای خاتمی با تاکید بر این‌که اگر انتقاد و اعتراضی هست در درون نظام است نه علیه آن، ادامه داد:

 

« کسانی که خود را در درون نظام می‌دانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت می‌دانند.»

 

 از آقای خاتمی باید سؤال شود آیا آنانی که به اعلام نتایج انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری اعتراض داشتند و اعتراض خود را در یک راهپیمائی  « سکوت » برگزار کردند که با تیر اندازی مأمورین مسلح ، این راهپیمائی با شکوه خونین شد ، برانداز هستند ؟ آیا آنانی که سراغ رأی خود را می گرفتند اقدامی علیه « نظام » مرتکب شدند؟ آیا آنهائی که « اجرای بی تنازل قانون اساسی » را خواستند ، علیه نظام بودند و اگر اینطور است مقامات جمهوری اسلامی بر اساس کدام قانون تمام ما یملک ملت ایران را در اختیار گرفته اند؟ .آیا درخواست اجرای بی تنازل قانون اساسی ، براندازی است ؟  اینها که در آن هنگام جزء نظام بودند  پس چرا در حبس خانگی گرفتارند ؟ دلیل چیست ؟.

برای اینکه روشن گردد فقط همان گروهی که دربالا به آن اشاره شد جزء نظام هستند و از حقوقی که برای ملت در قانون اساسی تعریف شده ، فقط آن گروه بهره مند است ،  نگاهی هر چند ملال آور به پرونده های احزاب و سازمانهای سیاسی در کشور و فعالین سیاسی ای که  التزام به قانون اساسی را پذیرفته اند بیاندازیم و ببینیم آیا از حقوقی که درقانون اساسی برای ملت در نظر گرفته شده چیزی جز محرومیت ، تهدید و زندان نصیب آنان بوده است یا نه . از حزب مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نمی گویم زیرا اکثرا" از وضعیت آنان آگاهند و می دانند که تا همین اواخر از همکاران مقامات حکومتی و آقای خاتمی بوده اند اما  دو مورد  نهضت آزادی ایران و جبهۀ ملی ایران که  نه برای سرنگونی جمهوری اسلامی برنامه ای داشته و نه برای بدست آوردن حقوق خود که در قانون آمده است ، اسلحه بدست گرفته اند و نه به این قانون اساسی باور مندند بلکه  فقط خود را ملتزم به آن می دانند ، مؤید سخنان فوق می باشد .

آقای خاتمی با تاکید بر این‌که اگر انتقاد و اعتراضی هست در درون نظام است نه علیه آن، ادامه داد:

« کسانی که خود را در درون نظام می‌دانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت می‌دانند.»

آقای خاتمی  با تکرار این تعبیر غیر حقوقی و تبعیض آمیز خود به انتقاد هائی که بخش های مختلف مردم ایران دارند که صد در صد به قانون اساسی باور ندارند و فقط خود را ملتزم به آن می دانند بی توجه می ماند  و نمی گوید که این بخش از ملت چنانچه انتقادی داشته باشند چگونه باید انتقاد خود را بیان کنند  بلکه مکررا" تأکید می کنند :

 «... کسانی که خود را در درون نظام می‌دانند انتقادهایی دارند و راه و رسم بیان انتقادات را نیز راه و رسم مدنی و دوری از خشونت است.»،

 و باز معلوم نیست منظور آقای خاتمی از راه و رسمی که مدنی و به دور از خشونت است  و برای بیان انتقادات باید مورد استفاده قرار گیرند ،چیست .

آیا منظور ایشان اینست که برای بیان انتقادها از طریق روزنه هائی که باید باز نگهداشته شود و در پشت در های بسته  موضوع گفتگو قرار گیرند ، می باشد ؟

آیا منظور ایشان از راه و رسم مدنی اینست که انتقاد ها  باید براساس و ضوابط قانونی باشد و منشأ تطبیق راه و رسم ها با ضوابط  قانونی هم برخی ازسازمان های حکومتی مثل وزارت کشور و یا اداره هائی هستند که زیر مجموعۀ آن وزارتخانه می باشند ؟

 حال برای اینکه راه و رسم مدنی رعایت گردد ، برای تشکیل یک اجتماع کوچک  به آن وزارتخانه و یا زیر مجموعه های آن مراجعه کرده واز آنها می خواهیم هم مجوز بدهند و هم بنا یر وظیفۀ ذاتی نیروهای انتظامی است امنیت و حفاظت این اجتماع را بعهده بگیرند آیا تا کنون چنین اتفاقی افتاده است در حالی که آنها بدون هیچ مستند قانونی و برپایۀ یک سری مسائل غیر قانونی و واهی از صدور هر مجوزی خودداری می کنند  ، چه باید کرد ؟ چه باید کرد در حالی که مصلحت اندیشی در بارۀ  تجمع عده ای که انتقاد داشته و می خواهند آنرا بیان نمایند ، را کارمند آن ادره در حیطۀ اختیار خود می دانند.

 یکبار مراجعه شد ، پاسخ منفی بود . دو بار مراجعه شد و نه تنها مجوزی صادر نشد بلکه پای تهدید نیز بمیان آمد و الی آخر که نمونه های بسیار زیاد آن هر روزه در نقاط مختلف کشور اتفاق می افتد .در این صورت از نظر آقای خاتمی  آیا باید از بیان انتقاد صرفنظر کرد ؟

 و یا اینکه اصولا"  باید مبنای کار را بر این پایه قرار داد که  ما اشتباه می کنیم که می گوئیم انتقاد داریم ، نه ،هر کاری که از ناحیۀ حاکمیت زیر نظر ولی فقیه انجام می شود ، بی عیب و غیر قابل انتقاد و لازم الاتباع است زیرا بنا بر گفتۀ آقای جنتی در حکومت جمهوری اسلامی ، در هیچ کجای کشور، هیچ کار خلاف شرعی انجام نمی شود وو.. و کسانی که خود را در درون نظام تعریف می کنند چاره ای جز این ندارند که زبانی و یا عملی آنها را تأئید نمایند.

همین کاری که آقای خاتمی با صندوق رأی کردند . حاضر شدند پای همۀ قانون شکنی های مقامات جمهوری اسلامی راکه خود قبلا" به آنها اعتراف کرده بودند و اعتراض داشتند،  مهر« صحیح است » بزنند و رأی خود را که  برروی آن نوشتند « جمهوری اسلامی » به صندوق بیاندازند.

 آیا این همان مردمسالاری دینی مورد نظر است وشیوۀ مرضیه ای از ادارۀ جامعه است که نسخۀ آنرا برای دیگر ملت ها پیچیده اند و یا می خواهند بپیچند؟

 و يا روش های دیگری برای انتقاد کردن  وجود دارد ،که اگر وجود داشته باشد، متأسفانه آقای خاتمی تا کنون آنها را ارائه نکرده اند ؟

 

برای روشن تر شدن مسأله ،بیائیم در بارۀ یک موضوع مشخص تر صحبت کنیم. سخنان آقای خاتمی در توجیه شرکت خود در مراسم رأی اندازی به صندوق رأی برای انتخاب نمایندگان نهمین دورۀ مجلس اسلامی بوده است. به عبارت دیگر از آنجائی که طبق گفته های قبلی شخص آقای خاتمی ، شرائط مقدماتی یک انتخابات آزاد ، عادلانه و منصفانه فراهم نبوده ، و هیچ یک از تلاشهای گروههای سیاسی و افراد صاحب نفوذ در درون حاکمیت  نیز نتوانست نظر صاحبان قدرت را تغییر دهد و شرائط مناسب برای یک انتخابات آزاد ، عادلانه و رقابتی را فراهم آورد ،بر اساس چنین زمینه ای، نیروهای سیاسی ایران با یک « اجماع » نانوشته ، تصمیم گرفتند دست به عمل اعتراضی غیر خشونت آمیز بزنند.

بدین منظورابتدا عده ای (4) از زندانیان سیاسی از آزادیخواهان و طیف های  اصلاح طلب و جنبش سبز که هیچیک از آنان اقدام براندازانه ای را مرتکب نشده بودند اعلام کردند به عنوان اعتراض در انتخابات شرکت نخواهند کرد .

 شورای هماهنگی راه سبز امید (5) که بارها برنامۀ مبارزاتی خود را مسالمت آمیز و به دور از خشونت تبیین کرده است با جمعبندی تجربیات گذشته ، ضمن دعوت برای عدم شرکت در انتخابات ، از مردم خواست در روز انتخابات در حصر خانگی خودساخته ، از منازل خود خارج نشوند ، هواداران نهضت آزادی(6) اعلام کردند که در رأی گیری شرکت نخواهند کرد . برخی از رهبران جبهۀ ملی ایران مانند آقای ادیب برومند(7) اعلام کردند کما کان شرائط انتخابات را قانونی نمی دانند و از شرکت در آن خودداری می کنند. اکثر شخصیت های مذهبی در ایران وبرخی شخصیت ها و سازمانهای سیاسی  خارج از کشور که نمونه هائی از آنها را در پانویس (8) ملاحظه خواهید کرد یا شرکت نکرده و یا اعلام نمودند که از شرکت در انتخابات خود داری خواهند کرد و در این میان برخی نیز از کلمۀ تحریم استفاده کرده و از مردم خواستند که در انتخابات شرکت نکنند .

کدام یک از این دعوت ها براندازانه بوده است که آقای خاتمی اقدام یک پارچه این بخش وسیع از مردم ایران را « براندازانه » توصیف می کنند.؟

 

 آیا حاکمیت ، شرائط شرکت در انتخابات را فراهم ساخت و این سازمانها این شرائط را نا دیده گرفته از شرکت درآن خودداری کردند ؟ که متهم به براندازی می شوند ؟ آقای خاتمی که خود به فراهم نبودن شرائط یک انتخابات آزاد ، رقابتی وو .. اعتراف دارند ،  پس از چه چیزی نگرانند که کوشش می کنند تا حرکت اعتراضی عدم مشارکت در رأی گیری را ، حرکتی بر اندازانه جلوه دهند  ؟

آقای خاتمی می گوید: « .. ولی از دو سو این طور القاء شد که اصلاح طلبان تحریم کننده انتخابات هستند بخصوص از سوی بعضی محافل تندرو و انحصار طلب در درون کشور که می‌خواستند بهانه‌ای پیدا کنند و مدعی شوند که اصلاح‌طلبان براندازند و از این راه تنگناهای جدیدی را ایجاد کنند...»

 

نگرانی ازفعالیت کانونهای توطئه ای که به آن اشاره می کنند که این امر تازه ای نیست . این کانونها  از ابتدای تولد جمهوری اسلامی بوده و اکنون هم هست و بعید می دانم  بعد ها هم ، این کانونها تعطیل شوند.  و یا نگرانی آقای خاتمی ازنا دیده گرفتن قانون است  که اولا" شرکت نکردن در مراسم رأی گیری خلاف قانون نیست در حالیکه یک عمل سیاسی است .ثانیا" بهتر است تاریخچه جمهوری اسلامی را بررسی کنیم و ببنیم که در این کشور اصولا" در چه زمانی قانون حکومت کرده و یا قانون حاکمیت داشته است ! می ماند نگرانی ازتشکیل و ایجاد یک جبهۀ گسترده از منتقدین و مخالفین سیاسی که برای کسب حقوق قانونی خود در خارج از نظام در حال  شکل گیری است که از ویژگیهای آن اینست که این بار سر نخ آن نه در درست مقامات « نظام » و نه در« بیت رهبری » است . اعتراضی که صورت گرفته نه براندازانه بوده ونه خشونت آمیز و نه بر خلاف ضوابط قانونی ، همچنین که برای رسیدن به حقوق خود نه وابستگی به بیگانه را پذیرفته اند و نه رفتار خشونت آمیز را .

آقای خاتمی چنین می گویند:

 «.. ما هیچگاه انتخابات را تحریم نکردیم بلکه به صراحت گفته شد که ندادن لیست و عدم معرفی نامزد به معنی تحریم انتخابات نیست ولی از دو سو این طور القاء شد که اصلاح طلبان تحریم کننده انتخابات هستند بخصوص از سوی بعضی محافل تندرو و انحصار طلب در درون کشور که می‌خواستند بهانه‌ای پیدا کنند و مدعی شوند که اصلاح‌طلبان براندازند و از این راه تنگناهای جدیدی را ایجاد کنند. وی ادامه داد: من اطلاع دارم که خط تحریم از درون القاء می‌شد و جریان‌هائی قصد داشتند با جا انداختن این دروغ، نظام را به رویارویی مجدد با همه افراد و جریان‌ها و نهادهائی بکشانند که انتقاد و اعتراض دارند...»

شاید این بخش از گفتۀ آقای خاتمی صحیح باشد که اصلاح طلبان از کلمۀ تحریم استفاده نکرده اند و هر کس می توانسته رأسا" نیز تصمیم بگیرد که در مراسم رأی دادن شرکت کند.

اما شرکت آقای خاتمی در انتخاباتی که به قول خود ایشان هیچ یک از مقدمات لازم و ضروری آن فراهم نیست  چه معنائی دارد ؟

 آیا این مشارکت مؤید آن نیست که آقای خاتمی هم  به آراء خود و مردم نگاهی « تزئینی » دارند؟ که می خواهند به تقویت قانون شکنان کمک کنند. آیا این مشارکت به این جهت صورت نگرفت که از بوجود آمدن یک جبهۀ سیاسی یکپارچه از مخالفین و منتقدین درون و برون کشور ، که نه به بیگانگان وابسته اند و نه به راههای خشونت آمیز اعتقادی دارند، جلوگیری نماید ؟

آقای خاتمی برای توجیه کاری که به اجماع نانوشتۀ بخش های مختلف سیاسی ایران خلل وارد ساخت ، بر روی کلمۀ تحریم تکیه کرده ، آنرا پر رنگ می نمایند و نمی خواهند به این مسأله توجه نمایند که بخشی از همین گروه ها که در انتخابات شرکت نکردند در بسیاری از انتخابات های گذشته شرکت کرده و چه بسا در آینده اگر شرائط مناسبی  فراهم آید باز شرکت خواهند کرد .

به عبارت دیگر عدم شرکت  و یا تحریم آنها  یک استراتژی سیاسی  نیست بلکه فقط احترام خود را لحاظ کرده اند و برای اینکه مورد سوء استفاده یک مشت انحصار طلب قرار  نگیرند از حق قانونی خود چشم پوشی کرده اند. بنابراین پر رنگ کردن خط تحریم با اشاره به تبعات آن بیشتر معطوف به انحراف از مسألۀ اصلی و محوری  یعنی جلوگیری از تشکیل جبهۀ گسترده ای است که در بالا به آن اشاره کردم ،تا خود موضوع تحریم .

آقای خاتمی بر روی کلمۀ تحریم تکیه کرده ، چنین  وانمود می کنند که کلمۀ تحریم از ناحیۀ گروه های تند روی داخلی مطرح و قصد جا انداختن آنرا داشتند  تا بهانه ای گردد که محدودیت های بیشتری برای اصلاح طلبان فراهم نمایند . در اینجا جا دارد از ایشان سؤال شود که این محدودیت هائی که شخص ایشان و دیگر اصلاح طلبان ، تا قبل از رأی دادن به  مجلس نهم ، در آن گرفتار بوده اند، عده ای از آنان  را به زندانهای طویل المدة محکوم کرده اند ،عده ای را بدون برگزاری هیچ دادگاهی در حصر خانگی نگهداشته اند ، برخی از آنها که در زندان ها بسر می برند در حالی که گرفتار انواع و اقسام بیماری ها هستند ، از خدمات پزشکی محرومند همۀ اینها  به این خاطر بوده است که عنوان تحریم انتخابات و اقدام  براندازی را در پرونده داشته اند ؟

آقای خاتمی واقعا" چگونه می اندیشند ؟

 آیا  بر این باورند اقداماتی  که علیه وی انجام داده اند  درست بوده و ایشان مستحق این فشار ها و محدودیت ها  بوده وهستند ؟

 آیا بر این باورند که محرومیتی که به دوستان اصلاح طلبشان تحمیل کرده اند ، حق این انسانها است و یا اینکه قبول می فرمایند که دستگاه های عریض و طویلی در این نظامی که  مورد تأئید ایشان می باشد ، درست شده که کارشان پرونده سازی علیه افراد و سازمانها است ، کارشان اینست که در این جامعه حق را نا حق و ناحق را حق جلوه دهند ؟

 آیا آقای خاتمی تصور می کنند که با انداختن کاغذ رأی در صندوق ، تمام دستگاهای دروغ و تهمت و پرونده سازی هائی که هر روزه برای هر آزاده ای پرونده می سازند ، دستگیر می کنند ، شکنجه می کنند ، بر خانواده های آنان فشار های غیر قانونی و غیر اخلاقی وارد می کنند ، برچیده شده و یا خواهد شد و دیگر به کسی به ناروا برچسبی و اتهامی وارد نخواهد شد و اگر این اقدام قبیح و غیر قانونی و غیر اخلاقی صورت گرفت  ملجأ و پناهی برای شکایت یافت خواهد شد؟

 

آقای خاتمی «... با بیان‌این‌که همچنان باید روزنه‌های اصلاح را بازگذاشت و تندروی را از سوی هر کس که باشد محکوم کرد، افزود: امیدوارم بعد از انتخابات به یاری خداوند جلو بسیاری از توطئه هائی که علیه کشور و مردم بخصوص از بیرون وجود دارد گرفته شود....»

من نمی دانم « امیدواری » آقای خاتمی برای جلوگیری از توطئه ها ، حاصل گفتگوهای پشت در های بسته با مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی است یا اینکه جدا از هر واقعۀ دیگری آنرا پیامد انداختن رأی خود به صندوق رأی ارزیابی می کنند ، من نمی دانم.

 اما آقای خاتمی به عنوان یک «اصلاح طلب » باید بپذیرند که کسب حقوق قانونی و مدنی ملت از راه « گدائی » قابل حصول نیست. قدرتی باید در جامعه وجود داشته باشد که از حقوق مردم صیانت کرده از تعدی به آنان جلوگیری نماید. مقامات جمهوری اسلامی و نهاد های اخته شدۀ آن نشان داده اند که تصمیمی برای صیانت از حقوق مردم ندارند وبنا براین خود مردم و فعالین و سازمانهای سیاسی دموکرات و غیر حکومتی  و غیر وابسته به سیاست ها بیگانه هستند که برای تضمین آزادی ، استقلال، حقوق قانونی و شهروندی خود باید به « اجماعی » دست یابند و برنامه های مشترکی تدارک دیده و با انجام آنها به انحصار گران و دست اندر کاران تجاوز به حقوق ملت فشار های سیاسی -اجتماعی وارد کرده آنها  را « مجبور » به عقب نشینی ودست کشیدن از تجاوز بنمایند .

البته حکام جمهوری اسلامی  در هنگامی که فشار ناشی از نارضایتی های داخلی با فشار های بین المللی علیه ایران که خود حاکمیت مسبب بخشی از آنها می باشد ،همزمان می گردد ، ممکن است  برای رهائی خود از فشار های فزاینده ، با پیروی از سیاست « از این ستون تا آن ستون  فرج است » استفاده کرده و با نشان دادن در باغ سبزی موقتا" فشار های وارده بر ملت را قدری کاهش دهند و پس از اینکه از گردنه های سهمگین فشار ها گذشتند ، بار دیگر چنگ و دندان نشان بدهند که درب سیاست برروی همان پاشنه های قبلی می چرخد. این سیاست ها تجربه شده است و دوباره تجربه کردن آن از عقلانیت به دور است. تجربۀ هشت سال ریاست جمهوری شخص آقای خاتمی  که حاوی دستاورد هائی نیز بوده است ملاک ارزنده ای است که ببینیم چقدر از آثار آن دوران در زمان حاضرباقی است .

حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است  همچنان که تاکنون به حقوق مردم تجاوز کرده اند و با دست زدن به سرکوب وحشیانه، دستگیری ، شکنجه ، زندان و اعدام ، جلو راه هرگونه اعتراض قانونی و مسالمت آمیز را مسدود ساخته اند به راه خود ادامه خواهد داد و اکنون آقای خاتمی باید پاسخ دهند ، مردم معترض از چه راه و یا راه های قانونی وبه دور از خشونت و عملی  که شرافتمدانه نیز باشد  می توانند استفاده کنند که صدای خود را بگوش دست اندر کاران برسانند و به نتیجه برسند .

این یک امر مسلم است و در سراسر تاریخ و در سراسر دنیا مشهود بوده وهست ، تا زمانی که نیروئی اجتماعی و آگاه به حقوق خود در برابر حکام قانون شکن بوجود نیاید هیچ چرخش و هیچ نرمشی در سیاست های آنان دیده نخواهد شد و برای ما که به استقلال و حاکمیت ملی اذعان داریم و خواهان کسب دموکراسی با تکیه بر نیروی مردم خود هستیم  آیا چاره ای جز بسیج مردم حول خواسته های قانونی و شهروندی  باقی می ماند که آقای خاتمی آنرا براندزانه ننامند؟

تجربۀ عدم مشارکت مردم در رأی گیری و حصر خانگی خود ساختۀ بمنظور رسوا کردن تلاشهای انتصاباتی بجای انتخابات  و استقبال گسترده از این طرح به ایجاد انگیزه ها وافزایش  خودباوری مردم در این شرائط یأس آورکمک شایان توجهی کرد و پیام چنین حرکتی که حکایت از بهم ریختن تعادل نیروهای اجتماعی به نفع گرایش آزادیخواهی و حقوق شهروندی  بود نیز توسط مقامات بالای جمهوری اسلامی دریافت شد.

به نظر من فشارهائی را که بر آقای خاتمی وارد ساخته تا او را وادار به  شرکت در انداختن رأی به صندوق های رأی سازد ، همراه با القائات  امیدوار کننده در ایشان مبنی بر اینکه شرائط داخلی و خارجی که  در پی روز دوازده اسفند 1390  تغییر خواهد کرد ، همه نشان از دریافت پیام کمپین عدم مشارکت در انتخابات و بعضا" حصر خانه نشینی خود ساختۀ  مردم معترض ، بوسیلۀ مقامات تصمیم گیرندۀ جمهوری اسلامی داشته و نشان از کوششی است که مقامات جمهوری اسلامی برای ازمیان بردن این« اجماع مردمی » ای که برای باز پس گیری حقوق پایمال شدۀ خود از راه های مسالمت آمیز و به دور از خشونت و غیر وابسته به سیاست های خارجی بوجود آمده است ، می باشد.

 

حسین منتظر حقیقی

16.0302012 برابر با 26. 12. 1390

Fm-jmi@gmx.net

 

پانویس:

1 – تهجد به ترتیباتی گفته می شود که نماز مستحبی شب را به نماز واجب صبحگاهی متصل می سازد.

2 - اقدام من از منش و بینش سیاسی ام ریشه می گیرد

http://www.irangreenvoice.com/article/2012/mar/05/20174

3 - سيد محمد خاتمي : خواستار اصلاح امور به شیوه مدنی هستیم

http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=249812

4- بیانیه 39 زندانی سیاسی

http://www.emruznews.com/2012/01/-39-1.php

 5– شورای هماهنگی: ۱۱ اسفند روز آگاهی و ۱۲ اسفند خانه نشینی در اعتراض به حبس خانگی موسوی و کروبی

http://www.kaleme.com/1390/12/04/klm-92130

6 - اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور دعوت به عدم شرکت در انتخابات

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=19611

7 – ادیب برومند، رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در این انتخابات هم شرکت نمی کنم

http://ehterameazadi.blogspot.com/2012/02/blog-post_4395.html

8 عدم حضور هشت تن از مراجع تقلید در انتخابات فرمایشی مجلس نهم

http://www.rahesabz.net/story/50043/

ـــــ  پيام آقای بنی صدر درباره  انتخابات اسفند۱۳۹۰ و خطر حمله نظامی

http://www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-5859-payame_agaye_banisadr_darbarahe_tahrime_entekhabate_1390.htm

ـــــ  بیانیه تعدادی از نمایندگان سابق مجلس: شرکت در انتخابات هیج فایده‌ای برای ملت ایران ندارد.

http://hamidemokrasi.com/?p=482

 

ـــــ  سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق در انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی شرکت نمی کند،

 http://www.ois-iran.com/2012/esfand-1390/ois-iran-1165-bayaniyahe_OIS_entekhabate_esfand_1390.htm

ــــ  بیانیه بیش از 280 فعال سیاسی-مدنی پیرامون تحریم فعال انتخابات نمایشی اسفند ماه

http://www.emruznews.com/2012/02/-280--.php

ووو

تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران در  روز شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۷ مارس ۲۰۱۲