همچنین محترم شمردن  «  حقوق طبیعی  »  و  «  حقوق قانونی  »  ایرانیان از  قبیل آزادی عقیده ، بیان ، قلم ، اجتماعات ، تشکیل سازمان و حزب و در نهایت  حق  شرکت در تعیین سرنوشت ملت ، ارزشهائی هستند که  بود و نبود  آنها در جامعه  نقش بزرگی در چگونگی روند روزمره  و حتی  تکامل  و ادامه حیات  و یا گسست و داغان شدن جامعه  ایفا می کنند .

یکی از مسائلی که کمک به  سقوط  رژیم محمد رضا شاه نمود  و در واقع  پیروزی انقلاب بهمن 1357  را سبب شد ،  نبودن  «  تفاهم ملی  »  و  «  وفاق ملی  »  در جامعه  بود .

مسلم است که فاکتورهای دیگری نیز در سقوط رژیم شاه  نقش داشتند . از جمله می توان از

بهم خوردن نسبت تعادل قدرت نیروها در جامعه ،  عدم کارآئی سرکوب  سازمان امنیت   و دیگر نیروهای سرکوبگر و بالا گرفتن اعتراض و قدرت مردم و همچنین تغییر جوّ  فضای سیاسی جهان در اثر افشاگریهای  نیروهای سیاسی اپوزیسیون آن مقطع تاریخی ، بخصوص سازمان های کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی ....نام برد .

 

در بالا به یکسری  از  ارزشها که  بحقوق  قانونی  ملت  مربوط  میشوند اشاره شد .  در آن مورد ضروریست توجه  داشت که  «  وفاق ملی  »   بهیچوجه  بمعنی  یکی شدن  محتوی نظرات و عقاید و  ایدئولوژیها  و مکتب های  موجود در بین ایرانیان  نباید  تصور شود  . بلکه اگر بنا باشد ملت در رابطه با این ارزشها که اشاره رفت  به  «  وفاق ملی  »  دست یابد . هدفش از دست یابی به این  «  وفاق ملی  » ،  ایجاد فضای باز سیاسی باید   باشد تا مردم ایران و سازمانها و احزاب و جبهه ها و دیگر  تشکلات سیاسی  بتوانند  بدون  هیچ  گونه  پیگرد و محد ودیتی  نظرات  و  عقاید  خود  را  مطرح کنند و آزادانه  به  تبلیغ  آن  همت گمارند  و همچنین این حق  را داشته باشند  که  به  نقد  و  مخالفت با دیگر نظرات و عقاید  موجود  در جامعه از جمله نظرات و عقاید جناح های مختلف هیئت حاکمه بپردازند . که در واقع  این چیزی نیست جز د ست یابی  به یک  جامعه  پلورا لیستی .

 

برقراری  حاکمیت قانون  و مخالفت با عملکردهای فراقانونی  و خلاف قانون ،  بسیار مفید و مؤثر در پاسخ دادن به چنین خواستی می تواند باشد . آنان که در مقابل اعمال  فراقانونی و بر خلاف قانون  جناحهای وابسته به هیئت حاکمه  سکوت اختیار میکنند نا خواسته  علیه   «  وفاق ملی  »  عمل  میکنند .

 

                                                                                            

 تا زمانیکه جناحی  از هیئت حاکمه ایران ،  بخش بزرگی از ملت ایران را «  غیر خودی» تلقی می کند و بر پایه  این تقسیم بندی   ـ   «  خودی  »   و  «  غیر خودی  »  ،  که   در مغایرت کامل با روح قانون اساسی جمهوری اسلامی قرار دارد  ـ ، و  با کمک  گرفتن از  قوه  قضائیه  و نهاد های امنیتی  حاضر نمی شود  «  هویت سیاسی و سازمانی  »  بخش بزرگی از نیروهای  سیاسی مخالف هیئت حاکمه را برسمت بشناسد و در این  رابطه است که حاضر نیست  به   «  حقوقی  »   که در قانون اساسی بنام  «  حقوق ملت  »   در نظرگرفته شده است  ـ  اگر چه ناقص و محدود ـ    ،  پایبند  باشد .  در چنین جامعه ای ،  تا زمانیکه این  بی عدا لتی  و بی  قانونی  بر طرف نشود و تمام  احاد ملت  ،  صرفنظر از  وابستگی گروهی و مسلگی شان  در مقابل قانون  بطور عملی  و نه  حرفی دارای حقوق برابر  نشوند  و هیچ مقامی  و هیچ  نهادی  حق ویژه  و حقوق فراقانونی  برای  خود قایل  نشود ،  نمی توان صحبت  از  «  وفاق ملی  »  نمود .

 

کنار آمدن و همراهی کردن و سازش جناح های مختلف هیئت  حاکمه  با یکدیگر در رابطه با بعضی از مسایل سیاسی از جمله   حفظ  قدرت حکومتی   و یا  کنار آمدن و  وحد ت   نیروهای اپوزیسیون با هم و تشکیل یک  جبهه بزرگ  مبارزاتی بخاطر کسب   قدرت حکومتی  ،  هیچ یک  از این دو   بیانگر  «  وفاق ملی  »   نیستند . در مورد  نزدیکی  این نیروها با هم ، می توان از  «  وفاق  »  جناح های   هیئت  حاکمه  و یا    «  وفاق »  گروهای مختلف اپوزیسیون ،  صحبت کرد .

نباید از خاطر بدور داشت که  هیچ یک از این نیروها به تنهائی ملت نیستند . و  حتی هر دو با هم نیز ملت ایران را تشکیل نمی دهند .

 

یکسری از مسایل سیاسی و اجتماعی در جامعه وجود دارند که شامل حال کل ملت می شوند  و بهیچوجه به تنهائی به یک جناح و  یا  گروه  مشخص سیاسی  ربط  ندارند  و  در واقع  این مسایل بخشی از  هویت ملی  مشترک  یک یک  احاد ملت  بشمار می آیند .  «  وفاق ملی »  بر  روی این  چنین مسایلی  که  در رابطه مستقیم  با  «  ملت  »  قرار دارند ،  برای ادامه حیات هر جامعه  ای ،  امری ضروریست . ولی این  « امر »  زمانی میتواند عملی شود که توافق  ملت   در کل وجود داشته باشد و یا حد اقل مورد مخالفت بخشهائی از جامعه  قرار نگیرد .

 

 

صفحه بعد