نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

غزه مي رود در خون آرام بگيرد

به نقل از سايت روز

مليحه محمدي - پنجشنبه 19 دی 1387 [2009.01.08]

malihemohammadi.jpg

هان، کجاست ‏
پايتخت اين بي آزرم و بي آيين قرن؟
کاندران بي گونه ئي مهلت‏
هر شکوفه ي تازه رو بازيچه ي باد ست ‏
همچنان که حرمت پيران ِميوه ي خويش بخشيده
عرصه ي انکار ووهم وغدر وبيداد ست

اخوان ثالث اين را که مي سرود گمان ميکرد آيا که قرن آينده بازهم بي آزرم و بي آيين تر باشد؟‎ ‎‏ پاره اي وقتها، يکي از آن ‏وقت ها که حقيقت دلخراش و طاقت فرساست، فرار از آن ممکن است. مي تواني روي بگرداني وتمام! ديگر نمي بيني. ‏

اما به کجا؟ و چگونه روي بگرداني وقتي در هر صفحه کاغذ و بر هر پرده تصوير بند بند غزه در رگهاي نازک کودکان ‏فلسظيني پاره مي شود!‏

کودکان فلسطيني؟ آري! اما اسرائيلي ها مي گويند که تقصير مردان فلسطيني است! آنها در ميان زنان و کودکان پناه مي ‏گيرند!‏

عجب حکايتي هستند اين مردان فلسطيني! ‏‎ ‎مرد عرب را بخاطر بياورو آن همه سختي ها و سخت سري ها و...سپس پناه ‏گرفتنش را ميان کودکانش در زمان بمباران!‏

تنها فاقد قلب نيستند، مسخره هم هستند قاتلان سنگدل! از ما هم مي خواهند که مسخرگي شان را جدي بگيريم و باور کنيم که ‏زير بمباران دائمي هواپيماهاي اسرائيلي، در اين ‏‎360‎‏ کيلومتر مساحت گويا امنيتي برقرار است و آنچنان خوش مي گذرد که ‏کودکان شان در کودکستان و دبستان به کسب علم و دانش مشغولند و البته رزمنده هاي حماس هم لايلاي ميز و نيمکت ها …‏

از اين ادعاها آمريکائي ها در تاريخ بمباران هاي شبانه روزي شان برويتنام بسيار داشته اند. اما چه باک! حقيقت در جهان ‏امروز نيز همچون همان روزها گزيدني است؛ انتخاب کردني! و خوشبختانه پذيرفتن اين فراز از افاضات آمريکايي ها و ‏اسرائيلي ها انتخاب بخش بزرگي از مردم دنيا نيست و همين است که در تمام جهان بي اعتنا به اين ياوه، و بي اعتنا به ‏محاسبات مقدس حکومت ها مردم در اعتراض به صهيونيست هاي وحشي به خيابانها مي ريزند.‏

‏ غزه سرزميني است با ‏‎360‎‏ کيلومتر مربع مساحت و يک ميليون و نيم نفر سکنه. سرزميني که يکي ازبالاترين تراکم جمعيت ‏ها را درجهان دارد. در هر کيلومتر تعدادي نزديک به چهارهزار نفرزندگي مي کنند و با نرخ رشد جمعيتي نزديک به ‏‎5‎‏%، هر ‏هوش متوسطي مي تواند به سرعت دريابد که در بمباران هاي هوايي اولين و بيشترين قربانيان کودکان اند. اين حقيقت ساده را ‏مردم جهان برمي گزينند و مدعاي جنايتکاران حاکم بر اسرائيل را مي گذارند براي همتا هايشان درحکومت هاي ديگر تا تأييد ‏يا تکذيب کنند.‏

‏ تأييدش را براي متحدان تاريخي و فلسفي صهيونيست ها که اولين وظيفه شان در سازمان ملل همواره وتو کردن هر قطع نامه ‏عليه جنايات اسرائيل بوده و تکذيب و انکارش را براي حاکمان جمهوري اسلامي تا با ادعاهاي بي ماليات، از جاي گرم و نرم ‏شان، فلسطيني ها را در استقبال از شهادت و خود نسل کشي تشويق کنند.‏‎ ‎حاکماني که دانشجو و نويسنده و روزنامه نگار را به ‏جرم هر مخالفتي با آنچه خود حقيقت پنداشته اند به غل و زنجير مي کشند. و در زندانهاشان دانشجويان و پزشکان خودکشي مي ‏کنند! نه تنها با آنچه بر سر آزاديخواهان سرزمين خود مي آورند، بلکه مراودات جهاني شان هم نشان مي دهد که اگر اين فاجعه ‏بشري در هر کجاي جهان و عليه هر مردمي غير از مسلمانان انجام مي شد، گريبان چاک نمي کردند. در تمام مويه ها و نعره ‏هاي بي پشتوانه اي که مي کشند، فقط مردم مسلماني را مي بينند که به دست غيرمسلمانان کشته مي شوند! ‏‎ ‎وگرنه، مگر نبود و ‏نيست فاجعه جنوب سودان و قصه موحش دارفور و نسل کشي "عمر البشير" به اصطلاح مسلمان؟ تنها رئيس جمهوري که در ‏زمان زمامداري خود حکم جنايتکار جنگي گرفته است؟ عامل قتل صدها هزار انسان و آوارگي يک و نيم ميليون نفر! ولي ‏بلافاصله پس از صدور حکم دادگاه لاهه، همان دادگاهي که پس از نطق تاريخي دکتر مصدق رأي به محکوميت بريتانياي کبير ‏صادر کرد، فرستاده اين مجرم جنايات جنگي به ايران آمد و به حضور احمدي نژاد رسيد و ايشان خطاب به فرستاده افاضه ‏فرمودند که: "اقدام دادگاه لاهه در اتهام افكني به رئيس جمهور سودان زشت بود!"‏

جمهوري اسلامي با همين موضعگيري هاي سخيف و دور از کرامت واقعي انسان، با غفلتش از مشکلات و دردهاي واقعي ‏جامعه جوان ايران، کار را به جايي رسانده است که مردم اين سرزمين را از هر ندايي که از سمت ايشان بيايد بيزار کرده و ‏بسياري از ارزش هاي انساني را زير سوال برده است! آنها با شعارهاي دائمي و بي محتواي شان که با سرکوب و پايمال کردن ‏ابتدايي ترين آزادي هاي مردم خودشان توأم بوده است، کار را به جايي رسانده اند که در حاليکه در سراسر جهان انسانهاي ‏صلحدوست و فرهيخته به حمايت از مردم غزه در کوچه و خيابان فرياد مي زنند، بخش وسيعي از مردم ايران حتا جوانان که ‏هميشه وجدان هشيار بشريت بوده اند، زنان، مادران! بي تفاوت و گاه خشمگين از مدافعات نمايشي حکومتي، با اين تراژدي ‏تاريخ روبرو مي شوند؛ در سرزميني که مبارزانش همواره همدرد و همراه مردم فلسطين بودند. شاعران و نويسندگانش، در ‏سراسر عمر از رنج مردم فلسطين سروده و نوشته اند!‏

اما به قول اسماعيل خويي:‏
اينک آن لحظه که بايد
گفت
اينک آن لحظه که بايد عريان گفت

‏ با نسل جوان ايران بايد گفت همچناني که عليه تضييع حقوق بشر در ايران انسانهاي صلح دوست و آزاده در سراسر جهان ‏مبارزه مي کنند؛ در مبارزه براي آزادي هر زنداني سياسي و براي رفع توقيف و تهديد هر نشريه و محکمه و کانوني در ايران ‏از آنچه در توان دارند، فرو گذار نمي کنند، ما نيز به معناي ملت ايران و اتفاقاً ملتي که رنج و سختي و جنگ را مي شناسد بايد ‏حامي مردمي باشيم که سنگدلانه تحقيرشدند؛ سرزمين شان را اشغال کردند و صدها هزار نفر را به سادگي از زادگاه خود ‏بيرون کردند و هرگز حق بازگشت ندادند. تکه زميني را نيز که به آنها واگذاشتند هر روز تنگ و تنگ ترمي کنند. اين حقيقت ‏عرياني است که اينجا، در غرب، همانهايي که براي آزادي گنجي و باطبي و زرافشان و....فرياد مي کشيدند، همانها که جنبش ‏دانشجويي ايران را حمايت مي کنند، به حمايت از مردم فلسطين فرياد مي زنند، از رنج طاقت فرسايشان در رنجند و براي ‏کودکان غزه سوگوارند.‏

آري حماس آتش بس را شکست! آتش بسي را که تنها سرپوشي بود براي مرگ خاموش و ارام کودکان غزه بر اثر گرسنگي و ‏بي دوايي. در دوران آتش بس نه تنها تحريم مردم غزه متوقف نشد که تشديد شد و البته که مي توانيم بگوييم بد اکنون بدتر شده ‏است. ولي اين کجا نشاني از عدالت و کرامت انسان دارد که چون دشمن اينچنين ديوخو است به سرزنش مردمي بپردازيم که ‏چرا به اين مرگ تدريجي حقارت بار تن نداده و خشم خود را با جان خود بيرون مي ريزند؟ ‏

کم مي آورم و به شهامت بيشتري نياز دارم در گفتن اين حرفها.‏

آسان نيست که حرف و گفتگويت با کساني يگانه شود که مشکلشان حذف هر انديشه و فکر مخالفي است به همان شيوه اي که ‏اسرائيل هر صدايي را در حمايت از فلسطيني ها خفه مي کند. اما از اين بيم، نمي توان سکوتي پيشه کرد. ‏

‏ فلسطين قلب زخمي بشريت و قتلگاه روزانه حقوق بشر است. چه کسي شک دارد که اسرائيل زاده نقشه هاي تازه و منافع جديد ‏برندگان جنگ جهاني دوم است؟ و بنايش بر اخراج بيش از سه چهارم جمعيت ساکنان آن سرزمين ممکن شد؟ و بسيار ‏خاطرات غمباري که همچون نابودي ‏‎6‎‏ ميليون يهودي در "افسانه هولوکاست" آقاي احمدي نژاد شرم بشريت آگاه و فرهيخته اي ‏است که صاحب انقلاب صنعتي و اعلاميه استقلال و انقلاب کبيربود.‏

ولي اکنون چه سود از گفتن و بازگفتن نقشه پليدي که استعمار تنها در سايه ايجاد نفاق مذهبي مي توانست آن را محقق کند. اينک ‏ديگر نسل پنجم و ششم يهوديان اسرائيلي در اين سرزمين متولد شده است؛ اگر نه تحقير شده و اسير همچون کودکان فلسطيني، ‏اما به همان اندازه معصوم و بي تقصير! اينک تنها وجود دو دولت مستقل در کنار يکديگر مي تواند بر اين همه خون و رنج و ‏شکنجه نقطه پايان بگذارد و باشد که پس از آن ايامي بيايد که نسل هاي آزاديخواه و صلح جويي از اين دو قوم در کنار يکديگر ‏آنچنان سرافراز و سلامت زندگي کنند که تاريخ تحقير خشن و سنگدلانه انسان فلسطيني را به فراموشي بسپارد و براي جهان ‏تا ابد دور باد اين شب سنگيني که غزه بر درياي خون خفته است.