نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

درباره مرحوم شانه چي

به نقل از سايت ميزان نيوز

 

 

نویسنده : سخنراني طاهر احمدزاده
چهار شنبه 03 دي 1387
Wednes 24 Dec 2008

نسخه قابل چاپ

 

 

 

ميزان: متن كامل سخنراني طاهر احمدزاده در مراسم ترحيم مرحوم محمد مدير شانه چي به شرح زير است :

به نام خداوند جان و خرد

افتخار آشنايی گوينده با شادروان حاج محمد شانه چی و خاندان پاک و شريف او، از سال ۱۳۱۵ شمسی و حدود هفتاد سال قبل آغاز شد و ادامه يافت و ريشه های عميق و استوار و ناگسستنی پيدا کرد.

هم نشين تو از تو به بايد
که تا تو را عقل و دين بيفزايد.

زيرا دينی که با نيروی تعقل و خرد آدمی پيوند نداشته و همراه نباشد، به جای آن که مفيد و ثمربخش باشد، زيان و خسران به بار می آورد، و از اين رو قرآن در آيات متعددی انسان را به تفکر و تعقل فرامی خواند و لذا انديشه دينی که با تعقل و تفکر به دست نيامده باشد، منشاء زيان و خسران خواهد شد، آن چنان که نمونه آن را در تاريخ در خشکه مقدسان نهروان مشاهده می کنيم که به سهولت آلت دست غاصبان قدرت زمان، هم چون معاويه قرار گرفتند و به هنگام نماز شمشير بر فرق سر قرآن ناطق علی فرود آوردند و او را به شهادت رساندند و حتی به اين هم اکتفا نمی کردند و قصد داشتند که قبر علی را بشکافند و بدن مطهر او را آتش بزنند. لذا به ناچار جسد مطهر علی را شبانه و مخفيانه به خاک سپردند و قبر او را پنهان داشتند و سال ها طول کشيد تا قبر علی علنی شد.

مظلوميت علی، آن مظهر خرد و پاکی و عدالت کم نظير تاريخ بشريت، نويسنده مسيحی لبنانی، جورج چنداق را چنان تحت تاثير قرار داده که بی اختيار سر به سوی آسمان می برد و ناله کنان می گويد: "ای خدا، ای آفرينش، بر بشريت منت گذار و علی ديگر هم به آن هديه کن" و در باره اش کتابی می نويسد تحت عنوان "صوت العداله الانسانيه" (بانگ عدالت انسانی).

به ياد دارم گاهی در اين مقوله با شادروان محمد شانه چی سخن می گفتيم و از مظلوميت او حتی در کشوری مثل ايران ياد می کرديم؛ از جمله اين که مداحان حرفه ای جوانان را گرد می آورند و در باره علی به صورت غلوآميز و بی محتوا مداحی می کنند و آنان را به کف زدن وامی دارند اما از مرام و روش و انديشه انسانی توحيدی او خبری نيست. و علی هم چنان ناشناخته است، امامی که به هنگام خلافت وقتی باخبر شد که از پای زن يهودی خلخال بيرون کشيدند چنان ناراحت می شود که در برابر جمع سيلی به صورت خود می زند و می گويد: "اگر کسی اين خبر را بشنود و از شدت اندوه جان بسپارد، قابل ملامت نيست!" شانه چی انسان تربيت يافته مکتب علی بود.

گوينده بر اين باور است که روح اين انسان پاک و موحد واقعی، بيش از آن که از قرائت حمد و سوره و طلب مغفرت برای او بهره بگيرد، با يادآوری و ذکر اين خصايص انسانی و اسلامی روحش شاد شده و مورد عنايت و رحمت خدای خود قرار خواهد گرفت. به اميد آن که ياد او با اين مقولات باعث شود که ما هم قدم هايی در آن مسير برداريم.

منزل شادروان شانه چی پاتوق همه شيفتگان آزادی، به ويژه جوانان دردمند و دل سوخته و مشتاق خدمت به خلق و نجات کشور عزيز، ايران و بهروزی و سعادت خلق ايران بود.

شادروان شانه چی بعد از شهريور ۲۰ از زادگاه خود مشهد به تهران کوچ کرد و در آن جا مقيم شد و با انديشمندان و پاکان آن روزگار، نظير آيت الله طالقانی، آيت الله زنجانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و رهبران جبهه ملی، همانند شادروانان، دکتر صديقی و الهيار صالح محشور بود.

شغل شادروان در تهران تجارت بود اما تاجری پاک و باشرف و پرهيزکار و خيرخواه و مهم تر آن که از طريق اين اشتغال، در تماس با کسبه و بازار، انديشه های اجتماعی و سياسی خود را که ملهم از محتوای پيام انبياء و قرآن بود و از بزرگانی چون طالقانی و بازرگان و شريعتی اخذ کرده بود، تبليغ می کرد.

در دوران نهضت ملی ايران به رهبری دکتر مصدق، با تمام وجود و توان خود از نهضت ملی حمايت می کرد و جانبداری او از دکتر مصدق ، رهبر نهضت ملی ايران با عشق و دلباختگی توام بود به طوری که بازاريان و کسبه او را يک مصدقی تمام عيار می دانستند.

در دوران شاه که نويسنده را از زندان مشهد به زندان قزل قلعه منتقل کردند، شادروان شانه چی و خانواده شريف او برای ملاقات با نويسنده به آن زندان می آمدند. فرزندان شهيدم مسعود و مجيد، شانه چی را هم چون پدری دوست می داشتند و خانه شانه چی را خانه خود می دانستند.

در سفری به تهران، در منزل آن مرحوم بودم. آقای خامنه ای (مقام رهبری) نيز آن جا بودند. مجيد که در آن زمان در حالت اختفا بود، وارد شد. آقای خامنه ای او را در آغوش گرفتند و پس از خداحافظی مجيد، به رد پای مجيد که روی ملافه کنار اتاق نقش بسته بود، نگاهی کردند و دو بار فرمودند: اين رد پای شير است. مجيد و مسعود، فرزندانم در ۱۱ اسفند سال ۵۰ به همراه چند نفر از هم فکرانشان به دست ماموران شاه اعدام شدند.

هرگز فراموش نمی کنم خاطره روزی را که در آستانه انقلاب که درهای زندان با همت خلق ايران به روی همه زندانيان گشوده شد، ماموران ساواک ما را سوار ماشين می کردند و از درب زندان اوين به خيابان نزديک آن می آوردند؛ جايی که خلق رهايافته در آن جا برای استقبال از زندانيان اجتماع کرده بودند و ما را در مسافت دورتری از محل اجتماع می بردند و رها می کردند تا مبادا مورد خشم خلق رهايافته ايران قرار گيرند اما خلق ما دوان دوان به سراغ زندانيان می آمدند و آنان را در آغوش می گرفتند، از جمله شادروان شانه چی که مرا بر دوش خود گذاشت و به محل اجتماع مردم آورد.

شادروان شانه چی منزل خود را به همت خانواده گرانقدرش آماده پذيرايی کرده بودند و نهار و شام به کسانی که به ديدن می آمدند، می دادند. و اين نشانه ای آشکار از شخصيت آزاده و خليق شادروان و خاندان شريف او بود. فرزندان آن شادروان همانند فرزندان من به زندان ها کشيده شدند و اعدام شدند زيرا آنان نيز هم هدف ما بودند و با تمام وجود باور کرده و باور داشتند که: "ان الحياه عقيده و جهاد"

در پايان بايد گفته شود که علاقه و ارادت شادروان نسبت به دو شخصيت تاريخ معاصر ايران واقعا استثنا بود: طالقانی و مصدق. و گوينده شاهد و گواه اين مقوله بود و کم تر ديدم کسانی را که تا اين حد به اين دو شخصيت تاريخ معاصر ايران عشق بورزد . هر وقت و به هر مناسبت که ياد اين دو شخصيت؛ اين دو انسان سمبل شرف و پايداری و دلسوزی به خلق خدا به ميان می آمد، حالتی خاص به شادروان شانه چی دست می داد. خدايا، پروردگارا، اين انسان فرهيخته و دل سوخته را در کنف رحمت خود قرار ده و با طالقانی و مصدق محشور فرما. "آمين يارب العالمين".

اينک پاداش خدای بزرگ و مهربان را به مصداق آيه شريفه "و رفعنا لک ذکرک" که به رسول ارجمند خود محمد داده است، به هر انسانی که در راه انتشار محتوای پيام خدا در قرآن گام بردارد، نيز پاداش خواهد داد. اينک شاهديم که در کشورهای مختلفی در اروپا، انسان های فرهيخته و طالب رهايی و آزادگی از قيد و بند استبداد و خودکامگی، ياد حاج محمد شانه چی را گرامی می دارند.