محمد مدیر شانه چی رفیق چند ساله ی روزگار آوراگی ما، در
زادگاه مالوف خود مشهد چشم از جهان فروبست . او به مسلمانی
شهره بود اما در طول و عرض جغرافیایی ایمان مذهبی هیچگاه بر
اصالت مبارزه ی 4 فرزند جوان خود که با تفکر چپ به دست شاه و
شیخ ، معدوم شدند خط بطلان و انکار نکشید.
مردی بود صریح الهجه که بر سر ایمان به آزادی و طهارت اخلاقی و
دشمنی با قلدری و طراری، اهل معامله و چانه بازاری نبود.
در سال های سیاه حکومت شاه ، سفره اش به روی اهل منبر ، آن ها
که از زادگاهش مشهد به امید کیسه ی فتوت بازار تهران به پایتخت
می آمدند پیوسته گشوده بود. اما این مبلغان کلام خدا که همراه
معممین و مکلاهای همطراز خود، همان هایی بودند که سه فرزند
جوان او را به دنبال فرزند اول او که قربانی دوران شاه بود به
جرم مخالفت با خودکامگی و توحش مدافعان شریعت نابود و خانه او
را که سفره خانه شریعتمداران متظاهر به آزادیخواهی بود مصادره
کردند و راهی برای او جز اسارت در چنگ رهزنان انقلاب و یا گریز
ناگزیر از دیار خود باقی نگذاشتند که به زبان واعظان منبر«
الفرار ممالا یطاق من سنن المرسلین » او مردی آزاده بود که سر
بر آستانه ی هیچ قدرتی خم نکرد اما تا مغز استخوان نسبت به
آمران خوشبختی و رهایی مردم وطن خود وفادار و فداکار باقی ماند.
روانش شاد که با سرافرازی و آزادی از جهنم پر هیاهوی شقاوت
بشری عبور کرد و با وجدان آسوده به بهشت آرامش طبیعت رسید.
سی ام آذرماه 1387
علی اصغر حاج سید جوادی