نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

پنج‌شنبه، 16 آبان 1387

 راه رهایی از کابوس و دوگانگی/ نقدی بر مصاحبه مهندس زعیم

سعید پایدار

به نقل از سايت ادوارنيوز
 

دوستی به طنز میگفت : سالها پیش که در اوضاع و احوال مملکت دقیق می شدم هراس از سختی ها و معضلات کشور همچون خوره به جانم می افتاد ، یاد گروهها و بزرگانی از اپوزیسیون و چند نفری از حاکمیت روحم را آرام می ساخت و با خود می اندیشیدم که اگر کشور ما چنین مشکلاتی دارد و راه پیشرفت و گذر از مسیر توسعه و شکستن شاخ غول استبداد چنین سخت است در عوض گروههایی حامی منافع ملی و بزرگانی مدیر و هوشمند و ساعی چون ..... هستند که غم ملک و ملت دارند و یاریگر و راهنما و بازوی قدرتمند مردم در این راه پر سنگلاخ هستند و این گونه آرام می گرفتم تا اینکه گذرم به تهران افتاد و از نزدیک با بسیاری از این قهرمانان خیالی ام آشنا شدم و تازه فهمیدم که هر کدام از این شوالیه های ذهنی ام خود مشکلی در مسیر توسعه و پیشرفت و تداوم فرهنگ استبداد هستند و " خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ".

من البته توصیف این دوست را به بدبینی و غلو تعبیر میکردم و او را نصیحت که چنین نیست و ...

متاسفانه باید بگویم که مصاحبه اخیر جناب کورش زعیم از اعضای سرشناس جبهه ملی ، تردیدهایی درباره صدق گفتار آن دوست ایجاد کرد ولی من باز نمی توانم تعبیر آن دوست را باور کنم و هنوز امید دارم که نسل جدید دلسوزان و علاقمندان سرنوشت کشور در کنار بزرگان و با مدارا و نقد کج اندیشی ها و درک دمکراتیک از مسایل و شکافها توان گام برداشتن در جاده پیشرفت را دارند لیکن گمان می کنم که لا اقل بخشی از اشخاص نامدار و گروههایی از اپوزیسیون در مسیر تحول خواهی و دمکراسی طلبی و توسعه گرایی خود بار خاطرند نه یار شاطر.

در عجبم چگونه مردی که خود به اتهام " ارتداد " ، قربانی حذف و محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی شده است ، خود نیز در تداوم چرخه حذف ، فعالانه مشارکت میجوید.

عذر اخلاقی ناشی از سوابق سیاسی و قربانی بودن و محرومیت جناب زعیم ، مرا از اینکه بداندیشانه ، وی را به عناوینی ناپسند بنوازم باز میدارد لیکن با ابراز احترام به ایشان و بر اساس علاقه به سرنوشت کشور و لزوم گسترش همگرایی ملی و فرهنگ مدارا و طرد روشهای روشهای حذفی و تنها به قصد اصلاح لازم میدانم پاره ای از نظرات ایشان را در معرض نقد قرار دهم.

ایدئولوژیها علیرغم عناوین و ظاهر متفاوت و بعضا خصمانه نسبت به هم ، چنان شباهتهایی در شالوده فکری و شیوه های خود دارند که گاه باورنکردنی می نماید، کارل پوپر در کتاب " جامعه باز و دشمنانش " با بررسی های دقیق این تناظر و تشابه ایدئولوژیها را بر آفتاب افکنده است . تفاوت البته تفاوت حوزه مقدسات و معیار و ترازوی سنجش تعلق افراد به این ایدئولوژیها ، آنها را از هم متمایز می نماید و در یکی قرائت خاص دینی ، در دیگری خون و نژاد و در سومی طبقه خاصی جز مقدسات ایدئولوژیک بشمار می آید و عدم اعتقاد به آن قرائت دینی یا نپذیرفتن برتری نژاد یا طبقه خاصی انسانها را بیرون دایره خودیهای صاحب حق قرار می دهد و مستوجب عقوبت دنیوی و اخروی.

جبهه ملی ایران ، با سابقه مبارزات درخشان دوران ملی شدن صنعت نفت و میراث داری شخصیت ارجمند دکتر محمد مصدق و علیرغم داشتن ظرفیت بالای ایجاد همگرایی بین نیروهای سیاسی و تقویت تحول خواهی ، با تکیه بر درک نادرست از تحولات کشور و با پافشاری یر گفتمان ناسیونالیسم غیردمکراتیک خویش ، امید به کارآمدی و تاثیرگذاری در آینده سیاسی ایران را به شدت کاهش داده است.

در واقع در ادبیات جبهه ملی ، به این اصل که - دمکراسی برابری هژمونیک ، نفی جباریت اکثریت و فراهم نمودن فضای زیست انسانی را تضمین میکند و هیچ حق ویژه تاریخی ، دینی ، سیاسی و فرهنگی و زبانی .... را به رسمیت نمی شناسد – توجه نمی گردد و با مطلق انگاری مفاهیمی تاریخی ، اعتباری و متغیر ، جواز عدم بهره مندی بخشی از شهروندان از حقوق مصرح قانونی را صادر می نماید.

دقت در مصاحبه اخیر جناب زعیم با سایت ادوارنیوز این همانی و تناظر عجیبی بین سخنان ایشان و جریان راست مذهبی حکومتی در ایران به ویژه در تحلیل مطالبات و جنبشهای اجتماعی نشان میدهد که هیچ بهره ای از درستی ، التزام به حقوق بشر و مفهوم پیش گفته دمکراسی ندارد.

ایشان در پاسخ سئوال اول ، ضمن تاکید بر تبعیت از تعریفهای رسمی و بین المللی ، دیدگاه خود را شرح داده و تعریف مهجور و ناشناخته ای از مفاهیم ملیت و قومیت ارائه داده و نپذیرفتن دیدگاه ایشان در این زمینه را با " داشتن مقاصد مشکوک سیاسی " مرتبط میداند. جناب سعیدزاده این فراز از پاسخ ایشان را به نیکی به تیغ نقد کشیده و ضعف و سستی آن را آشکار ساخته است.

ضعف اساسی و منطقه خطرخیز و فاجعه آفرین باور ایشان اما پاسخ سئوال دوم است ، آنجا که ایشان وجود جریانات مدافع حقوق اقوام را انکار کرده و با پاک کردن صورت مسئله ، طرح این حقوق را به " دخالت و تحریک و تبلیغ بیگانگان " ، شهوت قدرت طلبی " ، " تبلیغات شیطنت بار " ، پشتیبانی مالی و تبلیغاتی بیگانگان " ، " فریب مردم ناراضی " و " اظهارات دروغ و تحریک آمیز " مرتبط دانسته و با اعلام  ابویت کورش و هوخشتره نوید داده است که در شرایط دموکراسی و آزادی های مدنی در ایران و آغاز توسعه اقتصادی،" زمینه این تبلیغات خیانت آمیز " از بین خواهد رفت و خائنان هم به استخدام ایشان درخواهند آمد.

این سخنان نیازمند هیچ شرح و تفسیری نیست والبته ربط اینگونه اندیشیدن با پشتیبانی همیشگی از رعایت حقوق بشر و اجرای منشور جهانی مرتبط – آنطور که جناب زعیم در انتهای مصاحبه ادعا کرده اند – روشن و مشخص است .

دردمندانه تاکید میکنم که اگر در فضای متصلب ناشی از جنگ سرد ، این اندیشه ها، حداقل شوری می انگیختند اما پس از شکست امپراطوری آهنین ، امروزه در عصر ارتباطات و رشد آگاهی های جمعی و هویتهای متکثر و سیال نسل های جدید، تنها به عمیق تر شدن شکافها و واگرایی ملی منتج میگردند.

جناب زعیم در پاسخ به سئوال بعدی با طفره رفتن از اصل سئوال به زبان شناسی پناه برده و اطلاعات نادرست و عجیبی بیان کرده که فقط به نقل آنها اکتفا می کنم :

" زبان هم میهنان ما در شمال باختری کشور ( یعنی زبان ترکی ) همان پهلوی شمالی است که پس از یورش مغول به ایران و سپس سلطه سلجوقیان مغول، با بسیاری واژگان ترکستانی و مغول آمیخته شد " یا " اکنون هم زبان مردم ترکیه بیش از چهل درصد فارسی است ".

در ادامه ایشان با اعلام مخالفت با تدریس زبان مادری سایر ایرانیان در مدارس و سیستم رسمی آموزشی حاتم وار می گویند : " هیچ منعی برای آموختن هر زبان دیگر در مدارس خصوصی وجود ندارد " و این درخواستها را " نشانگر نقشه های دراز مدت برخی همسایگان که به دست هموطنان گمراه و شاید خائن اجرا می شود." ارزیابی می کند.

جناب زعیم ! مگر منشور حقوق بشر و قانون اساسی  ، همه شهروندان را بدون توجه به خاستگاه نژادی و مذهب و ... دارای حقوق برابر نمیشناسد ؟ مگر شهروندان سهم یکسانی از ثروت ملی و عمومی ندارند ؟ مگر در ایران کردها و اعراب و ترکها مالیات نمی پردازند ؟

پس با کدام منطق عقلی باید برای آموختن زبان مادریشان ، مدارس خصوصی ایجاد کنند و پول دوباره بپردازند؟

می توان دهها پرسش دیگر نیز طرح کرد و تناقضات دیگری را هم در گفتار ایشان آشکار ساخت که از آن میگذرم.

باری تاریخ گرایی ، نژادپرستی و غیر ستیزی بخش عمده ای از ادبیات جریان ملی گرایی ایرانی را تشکیل میدهد و ارجح دانستن منافع بخشی از مردمان ایران بر سایرین ، تاکید بر یکسان سازی زبانی و فرهنگی ، نگاه نوستالژیک و عدم پذیرش واقعیات جامعه متکثر ایران و تحولات منطقه ای و جهانی ، جبهه ملی ایران را نیز گرفتار تناقضهای رفتاری و فکری مختلفی کرده است که گاه در گافی تاریخی و در قالب نامه به رئیس جمهور وقت خواستار برخورد امنیتی و پلیسی با شهروندان و توقیف نشریات می شوند ، گاه در اقصی نقاط دنیا فانوس به دست دنبال ایرانیان نژاده می گردند و با کشف پیوندهای زیاد بین گرجستان و ایران خواستار حمایت از آن کشور در برابر روسیه می شوند ( ایران و گرجستان زمانی تحت سلطه پادشاه مستبد واحدی بوده اند ) و ... 

راه رهایی از این کابوس و دوگانگی رفتاری اما، بسیار ساده و آسان است : دور شدن از دگمهای تاریخی ، پذیرش واقعیت موجود جامعه متکثر ایران و دمکراسی .