|
||
پاسخی به مقاله « محمدمصدق؛ ناسیونالیستی كه لیبرال نبود»
حمید رضا مسیبیان در شهروند امروز شماره 65- سال سوم- 7 مهر 1387
اینجانب نخستین بار آقای محمد قوچانی را از طریق کتابی به نام « پدر خوانده و چپهای جوان» شناختم که بررسی هائی از کارگزاران سازندگی و نقدهائی به هاشمی رفسنجانی داشت و آن هم در مقطعی که وی به نوعی رقیب مهم جماعت دوم خردادی محسوب میشد و ممکن بود جناح راست با حمایت او قدرت دیگری به دست بیاورد و ... و به هر روی هاشمی رفسنجانی در آن دوران تازه از قدرت کنار زده شده بود و دوم خردادی ها در راس قدرت بوده و نیازی به او نداشتند که سهل است در صدد تخریب او بودند و طبق قانون سیاست خودشان از هیچ کاری هم ابائی نداشتند چراکه مزد خوبی داشت و آقای قوچانی نیز از این جماعت مستثنی نبود. اما بازی سیاست و دروغهای مکرر دوم خردادی ها و پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی خیلی زود باز رفسنجانی را به عنوان یک سیاستمدار قدرتمند و دارای سرمایه مادی هنگفت مطرح کرد و طبیعتا لازم بود تا فرصت طلبان این بار روزنۀ امید خود را نزد او جستجو کنند به این لحاظ مشهور بود همین آقای قوچانی این بار به نزد پدر خوانده رفته و با بوسیدن دست آقا در زمرۀ مریدان وی درآمد و البته بلافاصله مزد لازم را هم گرفته و با امکانات مالی مناسب روزنامه شرق و بعد از توقیف آن هفته نامۀ رنگی شهروند امروز در اختیارش قرار گرفت) که به خوبی شخصیت او را نشان خواهد داد( و جالب آنکه هر دو نیز به راحتی در اینترنت قابل دسترسی بوده و هستند که بی نیازی خاص مالی وی را نشان میدهد). باری بحث این جماعت فرصت طلب را به جای خود باید در بررسی اصلاح طلبان دروغین بررسی کرد اما غرض از نگارش این مقدمه این بود تا نگاهی به برخی خوش خدمتیهای جدید وی داشته باشیم. بار بعدی که نام قوچانی برایم جالب شد اوائل شهریور 1386 بود که این بار همین آقا مقالهای کاملا در هجو دکتر مصدق در شمارۀ 42 شهروند امروز در 28 مرداد نوشته بود و چه مقالۀ بی ارزش و سرشار از غلطهای فاحشی که هر چه خواستم برای آن جوابی بنویسم بهتر دیدم تا با نگارش مطلبی جداگانه درباره دکتر مصدق و نفت و ... سخن بگویم اما به عنوان نمونه تنها به این نکته باید اشاره کنم که در صفحۀ 4 این نشریه نوشته شده بود:« مصدق پس از انحلال پارلمان میان مردم رفت و بر دوش ایشان فریاد زد مجلس واقعی جائی است که مردم آنجا هستند» و حال آنکه کسانی که نیم نگاهی هم به تاریخ معاصر داشتهاند به خوبی میدانند که این جملۀ تاریخی مربوط به مهر ماه ١٣٣٠ و در جلو مجلس وقت بوده و نه 1332 و در ضمن به بحث آمار بی نظیر رفراندوم دکتر مصدق و رای بسیار بالای 98 درصدی مردم به دولت حتی اشاره هم نشده بود و یا دکتر مصدق را دارای رقابت شخصیتی با جنایتکار آدم کشی چون مظفر بقائی دانسته بود و دهها چون این مورد که پاسخ آنها خود بیان تاریخ است و بدون نیاز به تحلیل و بررسی، در اکثر موارد فقط با خواندن یک کتاب تاریخ پاسخ آنها روشن است و کاملا واضح است این اقدامات فقط در جهت تخطئۀ دکتر مصدق بوده و هستند و روشن است باید دکتر مصدق و ملیون توسط امثال او تخریب شوند چراکه به نظر میرسد اولا اینان با تحریم انتخابات ضربه بزرگی به عوام فریبان زدهاند و در ثانی در ذهن روشنفکران و جوانان رقیب موثری برای دروغگویان مدعی آزادی خواهند بود و اکنون نیز با توجه به نزدیک بودن انتخابات بعدی ریاست جمهوری و در ادامۀ همان روند قطعا لازم است تا به طور مشخص نیروهای ملی که تحریم کنندۀ انتخابات و به تبع آن تهدید کنندۀ قدرت و ثروت اینان هستند تخریب شوند تا اینان به عنوان سمبل آزادی مطرح شوند و لذا این اقدامات او منحصر به همین مورد نبوده و جدیداً نیز در ادامۀ همین موارد مقالهای با عنوان « محمد مصدق؛ ناسیونالیستی که لیبرال نبود» در صفحۀ 13 شمارۀ 65 همین نشریۀ شهروند امروز به چاپ رسیده که این بار به روشنی تلاش دارد تا 1- ماهیت نهضت ملی را نه در راستای آزادی خواهی و دموکراسی (لیبرالیسم سیاسی) که صرفا در جهت ملی شدن نفت و حتی در مواردی در خلاف جهت آزادی خواهی معرفی کند. 2- احزاب و نیروهای ملی را غیر آزادی خواه و حتی نژاد پرست معرفی نماید. و در نهایت با تلفیق این دو مورد نیروهای ملی کنونی را تا حد ممکن تخریب کرده و مخالف آزادی معرفی نماید یا شاید در فردای انتخابات ریاست جمهوری از این طریق سودی ببرند.
توجه شود که از عنوان این مقاله تا بخش هائی که در زیر گزینش شدهاند به خوبی نشان میدهد که در سراسر مطلب باید ثابت شود که راه مصدق نسبتی با آزادی خواهی در بعد سیاسی نداشته است(بحث اقتصادی جداست) برای درک بهتر عین مطالب را میخوانیم: « محمدمصدق؛ ناسیونالیستی كه لیبرال نبود...اما آیا میتوان مصدق را به معنای دقیق كلمه، سیاستمداری لیبرال محسوب كرد؟ ...باید گفت كه دكتر مصدق رهبر جبههای بود كه احزاب و گروههای تشكیل دهنده آن نه تنها لیبرال نبودند، بلكه مرزبندی آنها با لیبرالیسم، فاشتر از آفتاب بود. علاوه بر این، هدف اساسی دكتر مصدق به عنوان رهبر جبهه ملی كردن صنعت نفت و خلع ید از انگلستان در حوزه نفت ایران بود. بنابراین هدف بنیادین مصدق، هدفی ناسیونالیستی و پروژه سیاسی وی نیز بیش از هر چیز پروژهای استقلالطلبانه (و نه آزادیخواهانه) بود. ...علی رهنما، نویسنده كتاب گرانسنگ نیروهای مذهبی بر بستر حركت نهضت ملی، دربارة غایت پروژه سیاسی مصدق میگوید: “مصدق..... میخواست نفت را ملی كند و شهد این عمل سیاسی را به كام مردم ایران بچشاند و سپس به دنبال كار خود برود. “ ...ابتنای جبهه ملی بر احزاب غیرلیبرال با هدف ملی كردن صنعت نفت، آشكارا نشان میدهد كه مصدق بیش از آنكه لبیرال باشد، پراگماتیست بود.... پروژه ملی شدن صنعت نفت، احزاب كاملاً ناهمگونی را سنگ بنای جبهه ملی ساخته بود. در واقع سر بر آوردن ایرانی مستقل، رویای دیرپای مصدق بود وبرای او تفاوت چندانی نداشت كه ابزار این هدف، حزب سوسیالیست “ایران” باشد یا حزب پان ایرانیست “ملت ایران”. ...روحالله رمضانی درباره پیامدهای سیاست خارجی مصدق مینویسد: “بررسی دقیق سیاست خارجی در دوران مصدق نشان میدهد كه هدف اولیه و مبرم نهضت كه تامین استقلال ملی كشور بود، در عمل به تنها ومهمترین هدف آن تبدیل شد. دستیابی بر این هدف به هر قیمت، عملاً بدان منجر شد كه پارهای از نمادهای بنیانی اندیشههای لیبرالی و خطمشیهای دمكراتیك، یعنی انتخابات آزاد و تشكیل مجلسی كه واقعا ً بیانگر آرزوهای مردم باشد، تحتالشعاع هدف فوق قرار گیرد.” ...مصدق تمامی شگردهای لازم را برای برانگیختن مردم به كار میبرد تا نفت را ملی كند و دایره استقلال ایرانزمین را به قدر قدرت و همت و فرصت خویش وسعت بخشد. اما آیا این رفتارها را نسبتی با لیبرالیسم هست؟» البته باید گفت این بار هم همانند مقالۀ در هجو دکتر مصدق نگارنده فاقد اطلاعات تاریخی کافی است و فقط تلاش داشته تا به نوعی در جهت تخریب سمبل و نماد آزادی ایران گام بردارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت و البته باید گفت حقیقتاً این مطلب نیز ارزش پاسخگوئی نداشت ولیکن چون در مورد یک مطلب خاص بود سابقۀ تاریخی آن بررسی میشود که خود به خود پاسخ مدعیان نیز خواهد بود. جبهۀ ملی و بحث آزادی انتخابات و دموکراسی: باید گفت بر خلاف این جعلیات، اصلا تشکیل جبهۀ ملی در اعتراض به تقلب در انتخابات و نبود آزادی در انتخابات بود که ابتدا در مهر ١٣٢٨ برای اعتراض به عدم آزادی انتخابات به دعوت دکتر مصدق مردم جلو دربار تحصن کردند و بعد مصدق و تعدادی از یارانش در دربار متحصن شدند که در ادامۀ همین مورد به منزل دکتر مصدق رفته و جبهۀ ملی را تشکیل دادند. و پس از آن هم نمایندگان ملی به مجلس راه یافتند و بعداً در آن مجلس ملی شدن نفت به تصویب آنان رسید و ... البته شکی نیست که آرمان مقدس استقلال ایران که در ملی شدن نفت و بعدها شیلات و ... هم تجلی یافته بود هم به طور مشخص در دستور کار اینان قرار داشت ولی این به معنی بی اعتنائی به دموکراسی نبود و عملکرد و ساختار جبهۀ ملی همواره بر مبنای دو اصل مهم استقلال و آزادی(دموکراسی) بوده است. خود دکتر مصدق هم از بعد از شهریور 1320 بر این موارد تاکید کرده بود. چنانکه در مجلس چهاردهم که پس از برافتادن رضاخان برگزار شده و او بدون هيچ وابستگي حزبي به عنوان نماينده اول تهران انتخاب شده بود در اين باره در مجلس گفته بود : « من ماموريت موكلين خود را قبول نكردم و به اين مجلس پا نگذاشتم مگر براي يك مبارزة مقدس و آن براي نيل به يك مقصود عالي است. در سياست داخلي ، برقراري اصل مشروطيت و آزادي و در سياست خارجي،تعقيب از سياست موازنة منفي .اين هدف من بوده و هست و خواهد بود و تا بتوانم براي رسيدن به آن مجاهدت خواهم كرد .» برای درک بهتر مطلب باید گفت که اصلا جبهۀ ملی برای احیای قانون اساسی مترقی مشروطیت که قانون اساسی وقت ایران بود تشکیل شده بود چنانکه سردار گلگون کفن راه آزادی ایران شهید دکتر فاطمی سرپرست كمیسیون تبلیغات جبهه و صاحب روزنامۀ « باخنر امروز »به عنوان (( ارگان جبهه ملی ایران )) دراولین مقاله پس از تشكیل جبهه ملی نوشته بود: « ...مبارزین راه آزادی جبهه ملی را تشكیل دادند...دكتر مصدق پیشوای بزرگ ملی ایران كه نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این كشور مبارزه كرده است اكنون بیش از پیش خودش را در اختیار ملت گذارده است...این جبهه پرچمدار آزادی و طرفدار قانون اساسی و دشمن زورگویی و دزدی و رشوه خواری است مساعی این جبهه در این راه به كار خواهد رفت كه قیافه مسخ دموكراسی كاغذی دروغین فعلی را به صورت واقعی بیرون آورد...من اقرار میكنم كه هیچ وقت به لذت امروز مقاله ننوشته ام امروز مانند عاشقی كه پس از سالهای مفارقت و هجران به وصل معشوق خود رسیده است در عین شوق و شعف این سطور را به پایان میبرم... » که با این تفسیر بحث تلاش اصلی جبهۀ ملی برای آزادی و دموکراسی بی نیاز از بحث است. و حتی دکتر مصدق به محض تشکیل کابینه که ظاهراً این دوران مورد انتقاد حضرات است دو اصل زیر را به عنوان برنامه خود اعلام کرده بود: ١-اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت در سراسر كشور بر طبق قانون طرز اجراي اصول ملي شدن صنعت نفت و تخصيص عوائد حاصله از آن به تقويت اقتصادي كشور و موجبات رفاه و آسايش عمومي ٢- اصلاح قانون انتخابات مجلس شوراي ملي و شهرداريها بی نیاز از بحث است که در صورت سالم بودن انتخابات گام اصلی و اساسی دموکراسی و آزادی برداشته شده و سایر مسائل به پیش خواهد رفت و همین به خوبی نشان میدهد بحث دموکراسی و آزادی انتخابات مردم هم دقیقا هم سنگ و هم پای استقلال برای نهضت ملی ایران اهمیت داشته است. ضمنا در مورد آزادی بیان هم روز ١٢ ارديبهشت كه مصدق دولت خود را معرفي كرد ،در نخستين اقدام خطاب به رئيس شهرباني دستور زير را صادر كرد:« ...شهرباني كل كشور،در جرايد ايران آنچه راجع به شخص اينجانب نگاشته ميشود،هر چه نوشته باشند و هر كه نوشته باشد به هيچ وجه نبايد مورد اعتراض و تعرض قرار گيرد...» که جا دارد از آنانی که اقدامات دکتر مصدق را در جهت آزادی بیان نمیدانند پرسید که آیا در کل تاریخ ایران کسی تا این اندازه آزاد اندیشانه برخورد کرده است؟ از این گذشته استعفای دکتر مصدق در قیام 30 تیر و در خواست اختیارات ارتش هم دقیقا برای آزادی انتخابات بود چه پس از برگزاری انتخابات مجلس هفدهم او به خوبی دریافته بود بدون اختیار ارتش امکان برگزاری انتخابات آزاد وجود نخواهد داشت. او حتی زمانی هم که مردم در رفراندوم بزرگ خود به انحلال مجلس رای دادند بجای انحلال باقی مانده مجلس درخواست انتخابات مجدد مجلس را داشت و در نهایت باید گفت اصلا تعریف جبهۀ ملی در نزد دکتر مصدق چنین بوده است (خطاب به اولین کنگرۀ جبهۀ ملی دوم): «جبهه ملي مركز احزاب و اجتماعات و دستهجاتي است كه براي خود تشكيلاتي دارند و مرامي جز آزادي و استقلال ايران ندارند.» مصدق عقيده داشت هر حزب و دسته و تشكيلاتي كه خواهان استقلال و آزادي ايران است، مي تواند با انتخاب يك يا چند نماينده وارد جبهه شود. که با تفاسیر فوق باید گفت زنده یاد دکتر مصدق بنیانگذار اولین نیروی سیاسی منسجم آزادی خواه در ایران به نام نیروهای ملی بوده و عملا هنوز هم پس از بیش از 50 سال نماد و سمبل راه آزادی و آزادی خواهی در ایران بوده و سراسر عملکرد او نیز چنین بوده است و این به سان خاری در چشم تمام سیاستمداران سرکوب گر ایران بوده و خواهد بود و لذا از هیچ تلاش غیر اخلاقی هم برای تخطئۀ این بزرگمرد خودداری نکرده و نخواهند کرد. اما صرف نظر از این مساله باید گفت در آن مطلب چنان موارد بی ربطی هم به برخی احزاب ملی نسبت داده شده که باز هم حقیقتا ارزش پاسخگوئی ندارد و فقط از جنبۀ تاریخی با کمترین بررسی اصول احزاب ملی بی ارزش بودن این سخنان نیز روشن خواهد شد. در بخشی از این مطلب داریم: « مصدق رهبر جبهه ملی بود؛ جبههای كه در نتیجه ائتلاف حزب ایران، حزب زحمتكشان، حزب ملت ایران و مجمع مسلمانان مجاهد شكل گرفته بود. حزب ایران، حزبی سوسیالیست بود كه “استقرار جامعه سوسیالیستی” را هدف اصلی خود میدانست. حزب زحمتكشان، به رهبری مظفر بقایی، به دو گروه خردهبورژواها و روشنفكران سوسیالیست تقسیم میشد كه تحقق جامعهای لیبرال، آرمان هیچ یك از آنها نبود. حزب ملت ایران نیز حزبی نژادپرست بود كه بیش از هر چیز دغدغه “نژاد اصیل ایرانی” را داشت وضدیت با سرمایهداری نیز یكی از ویژگیهای اصلی مبانی ایدئولوژیكش بود. نگاه غیردموكراتیك این حزب به عالم و آدم به گونهای بود كه آشكارا یهودیان و بهاییان را عامل اصلی عقبماندگی ایرانیان میدانست. مجمع مسلمانان مجاهد نیز یكی از تشكلهای “اسلام سیاسی” بود و در حقیقت نقش بازوی آیتالله كاشانی را در صحنة سیاست ایران ایفا مینمود. بنابراین باید گفت كه دكتر مصدق رهبر جبههای بود كه احزاب و گروههای تشكیل دهنده آن نه تنها لیبرال نبودند، بلكه مرزبندی آنها با لیبرالیسم، فاشتر از آفتاب بود. » البته نگارنده برای خود هرگز صلاحیت سخن گفتن و تبیین مواضع این احزاب را قائل نبوده و فقط از دیدگاه یک هوادار حزب ملت ایران برخی واقعیات تاریخی را بیان خواهد کرد چراکه به نظر میرسد این جعلیات تاریخی به دلیل بی ارزش بودن از سوی بزرگان این احزاب پاسخ گفته نخواهد شد. نخست در مورد حزب ایران باید گفت کسی که تفاوت سوسیال دموکراسی با استقرار یک جامعۀ سوسیالیستی را متوجه نباشد بهتر که اصلا در این زمینه سخن نگوید. فقط در حالت کلی باید گفت این حزب از اصلی ترین احزاب آزادی خواه ایران بوده و گرچه در بعد اقتصادی دارای گرایشات چپ بوده اما در زمینۀ سیاسی کاملا آزادی خواه بوده است. چنانکه اینان حتی در تعریف ویژگیهای سوسیالیسم مد نظرشان در اولین اصل نوشته بودند: 1-آزادی سیاسی و اجتماعی افراد تامین باشد... و در جای جای توضیحاتشان نیز احترام و تاکید بر آزادی وجود دارد. ( رجوع شود به مقالۀ سوسیالیسم حزب ایران در سایت ملیون ایران ) البته طبیعی است مزدبگیرانی که فقط به قصد تخریب بنویسد چنین مواردی را نبینند ولی حقیقتاً تا این حد دور بودن از حقیقت خیلی تعجب آور است! در مورد حزب زحمتکشان ملت ایران نیز باید گفت اینان بعد از انشعاب به دو گروه نیروی سوم به رهبری مرحوم خلیل ملکی و باقی ماندگان حزب زحمتکشان ملت ایران تقسیم شدند که حزب بقائی اصلا ضد نهضت ملی بود و نیروی سوم به رهبری مرحوم ملکی هم طرفدار سوسیال دموکراسی بود که اعتقاد اینان به آزادی سیاسی بی نیاز از بحث است و حتی خود مرحوم ملکی طرفدار برخورد قاطع با حزب توده بود. در این مورد در تعریف اینان میخوانیم:«... آنهائی که به نیروی ملت خود ایمان دارند، و بدون پیروی بی چون و چرا از این یا آن دولت مقتدر خارجی حل مشکلات ایران و به دست گرفتن سرنوشت ملت ایران به دست ایرانیان امکان پذیر میدانند، نیروی سوم اند.»( خاطرات سیاسی خلیل ملکی، / چاپ دوم / ص 178) یا در جای دیگر در مرحوم ملکی در این باره مینویسد( در هنگامی که در حزب زحمتکشان ملت ایران بود):«حزب زحمتکشان ملت ایران با استفاده از تجربیات با ارزش جبهۀ ملی و با تکیه به قوانین کلی تاریخ، به یک معنی به تمام معنی ملی میباشد»( همان / ص167) متاسفانه باید گفت نویسندۀ آن مطلب به عمد یا سهو تلاش کرده تا اعتقاد به عدالت اجتماعی و رفع فقر را که قطعا با لیبرالیسم افسار گسیختۀ اقتصادی تناقض دارد اما صرفا در چارچوب دموکراسی و آزادی است و امروزه به نحو قدرتمندی در تمام اروپا و کشورهای دموکراتیک وجود دارد با مخالفت با آزادی سیاسی یکی کند تا شاید از این طریق بتواند کسانی را که عمر خود را در راه آزادی خواهی سپری کردهاند دشمنان آزادی معرفی کند. در مورد مجمع مسلمانان مجاهد نیز باید یادآوری کرد که اینان نیز همچون سایر نیروهای مذهبی در ابتدا از نهضت ملی به خصوص در بحث استقلال و با التزام به قانون اساسی کشور و تلاش برای آزادی انتخابات دفاع کردند اما به مرور دچار اختلافات شدید با ملیون شدند چنانکه جناح درباری و باند بقائی هم راه خود را جدا کرد و عجبا از نویسنده این مطلب که مثلا فدائیان اسلام را ذکر نکرده که خیلی بهتر در این زمینه میتوانست مورد بحث باشد و با مشتی جعلیات تاریخی در مورد ترور رزمآرا و ... هم مخلوط شود و شاید هم به دلیل اثبات بی اعتباری بحث ترور رزم آرا توسط فدائیان اسلام در نزد اینان طرح نشده است. اما در مورد حزب ملت ایران که انگیزۀ اصلی نگارنده برای نگارش این مطلب بود نویسندۀ آن مقاله نوشته است:« حزب ملت ایران نیز حزبی نژادپرست بود كه بیش از هر چیز دغدغه “نژاد اصیل ایرانی” را داشت وضدیت با سرمایهداری نیز یكی از ویژگیهای اصلی مبانی ایدئولوژیكش بود. نگاه غیردموكراتیك این حزب به عالم و آدم به گونهای بود كه آشكارا یهودیان و بهاییان را عامل اصلی عقبماندگی ایرانیان میدانست. » لازم به ذکر است که حزب ملت ایران حزبی بود که از قلب مکتب پان ایرانیسم بیرون آمده و جزو اصلی ترین احزاب ملی ایران بوده و هست و شکی نیست که این حزب ایران دوستی خاصی داشته اما حقیقتاً تهمت نژادپرستی به این ستون نهضت ملی ایران بسیار ناشایست است چراکه خود شهید داریوش فروهر تا آخرین روزهای عمر پر برکتش گرمترین روابط را با کردها و سایر اقوام ایرانی داشت و خوشنامی مثال زدنی ایشان در اقوام ایرانی بی نیاز از بحث است و همچنین جنبۀ اصلی تلاش این حزب در راستای اهداف نهضت ملی و بحث دموکراسی و استقلال ایران بود. جالب است که برخی اعضای این حزب به دلیل نژادپرستی صهیونیستها که خود را قوم برتر دنیا میخواندند با آنان نیز مخالفت هائی در آن مقطع داشتند و حال در اینجا به نژادپرستی متهم میشود. در مورد مخالفت با بهائیت نیز باید گفت اصلا ساختار حزب ملت ایران ساختاری سکولار بوده و دخالتی به دین سایرین ندارد و لذا در صورت داشتن نقد توسط برخی اعضایشان به این جریانات و آن هم در شرایطی خاص، این مساله هرگز ربطی به کلیت و دیدگاههای حزب ندارد. که عین همین مورد دربارۀ یهودیان نیز کاملا صادق است و ضمنا به گفتۀ جناب آقای دکتر سعید آل آقا هرگز در هیچ یک از بیانیهها و اعلامیههای رسمی حزب هرگز چنین مواردی طرح نشده است. و یا در مورد بحث نژاد خالص ایرانی هم جناب آقای دکتر سعید آل آقا در گفتگو با اینجانب تاکید کردند که اصولاً اعتقاد اینان بر این است که وقتی ایران در چهار راه حوادث جهان قرار گرفته اصولا چنین بحثهائی آن مفهوم بسته را نمیتواند داشته باشد و باید با تمام ایرانیان روابط حسنه و نزدیک داشت و اصلا بحثی از نژاد اصیل و غیر اصیل و ... توسط اینان طرح نمیشود. در مورد مخالفت با سرمایه داری هم باز همان اشتباهات بحث حزب ایران و نیروی سوم در حمایت از اقشار ضعیف و گرایشات اقتصادی با بحث مخالفت مطلق با بحث نظام سرمایه داری و ... طرح شده که چنانکه کسی کمترین اطلاعاتی از بحث احزاب سیاسی سوسیال دموکرات و نوع نگرش آنها به مباحث اقتصادی داشته باشد به خوبی معنی عناد مطلق با سرمایه داری و حمایت از اقشار ضعیف را متوجه خواهد شد. اما برای تبیین و تشریح بهتر این مسائل و همچنین برای آشنائی بهتر خوانندگان محترم در اینجا عین برخی دیدگاههای حزب ملت ایران را میآوریم که این موارد بهترین پاسخ به انهامات دید غیر دموکراتیک و نژادپرستی و ... میباشد: «...حزب ملت ایران باتکیه بر نیازهای تاریخی وملی مردم این مرز وبوم وبر اساس خواسته های تاریخی وفرهنگ ملت بزرگ ایران خواهان استقرار استقلال . مردم سالاری وعدالت اجتماعی در جامعه بوده وبرای دست یابی به استقلال فرهنگی- اجتماعی- سیاسی واقتصادی همواره به دور از گزینه های خشونت آمیز تلاش خواهد کرد. حزب ملت ایران باتکیه بر جهان بینی ملت گرایی از حق حاکمیت ملت ها در سراسر جهان پشتیبانی خواهد کرد. حزب ملت ایران بر پایه اعتقاد به استقلال وآزادی خواهان پدید آوردن نظامی مردم سالار است. حزب ملت ایران ضمن ارج نهادن به حیثیت ذاتی انسان رعایت حقوق بشر را لازم می داند. حزب ملت ایران آموزش و پرورش و بهداشت ودرمان را جز اصلی نیازهای زندگی ملی می داند و راه دستیابی به آن را گسترش بیمه های همگانی بطور گسترده می داند. حزب ملت ایران ایجاد زمینه های اشتغال بر پایه توان وابتکار را برای همه مردم از وظایف دولت می داند. حزب ملت ایران به آزادی های فردی تا آنجا که به آزادی همگانی برخوردی نداشته باشد ارج می نهد. حزب ملت ایران زن و مرد را اجزای جدا ناشدنی خانواده می داند وبه خانواده بعنوان کوچکترین واحد ارزشمند اجتماعی ارج می نهد. از این رو نابرابری حقوق زن ومرد را لطمه ای به پایگاه ملت یعنی خانواده می داند. حزب ملت ایران هوادار اقتصاد ملی است که در شرایط مختلف تاریخی- اجتماعی تعریف منطبق بر نیاز های ملی را در بر دارد...» حال مقایسه این دیدگاه های زیبا و دموکراتیک را با تلاش ورشکستگان سیاسی برای نژادپرست خواندن و دارای دید غیر دموکراتیک و ... دانستن حزب ملت ایران بر عهدۀ خوانندگان محترم میگذاریم. و در پایان فقط میتوان گفت که با توجه به اینکه امروزه نیروهای ملی- مصدقی با بیش از 50 سال سابقۀ آزادی خواهی به عنوان تنها نیروهای آزادی خواه شناخته میشوند و حاضر به باج دادن به فرصت طلبان نیستند و این برای قدرت عدهای تهدید است، باید به نحوی و با تمسک به هر نوع دروغ تاریخی تخطئه شوند و اینان را که در شعار و عمل خواهان نظامی دموکراتیک و جدائی دین از حکومت هستند افرادی سرکوبگر معرفی شوند و در مقابل کسانی چون آقای هاشمی رفسنجانی را که طرفدار کامل دخالت دین در حکومت بوده و سوابق او در برخورد با مخالفان در دوران قدرتش کاملا مشخص است به عنوان سمبل آزادی معرفی شوند تا شاید در انتخابات بعدی باز هم به ریاست جمهوری برسد. به کوشش: حمید رضا مسیبیان
|