نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

حرکت بیباکانۀ پوتین دولت بوش را در گرجستان ، مات کرد!

امیر حسین لادن
ahladan@earthlink.net

يکشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۸

به نقل از سايت انقلاب اسلامی در هجرت

 

آیا روسیه ، با یک ارتش دو میلیونی ، تکنولوژیِ پیشرفته نظامی-فضائی و هزاران بمب اتمی قصد دارد گرجستان را ببلعد؟
آیا پوتین همانند استالین ، می خواهد گرجستان را زیر چکمه هایش خُرد کرده و به بقیۀ جمهوری های جداشده از اتحاد جماهیر شوروی ، پیامی بفرستد؟
آیا پوتین از اینکه آمریکا از یک طرف گرفتار جنگِ عراق و افغانستان و از طرف دیگر در یک بحران شدید اقتصادی دست و پا میزند ، فرصت را برای اعمال نفوذ مناسب یافته است؟

با اتکا به تفسیر متخصصین آمریکائیِ جمهوری های جدا شده از روسیه شوروی ، علت اصلی درگیری آمریکا و روسیه در گرجستان ، انرژی (نفت و گاز) کشورهای همجوار دریای خزر می باشد و در این رودر روئی ، پوتین موفق شده که بوش را مات کند.

جایزه ی نهائی این مسابقه ، کنترل تولید و حرکت (حمل و نقل) نفت و گاز کشورهای اطراف دریای خزر به اروپا و آسیا است. طبق آخرین برآورد شرکت نفت انگلیس که بزرگترین تولید کننده در منطقه می باشد(!) ، کشورهای آذربایجان ، قزاقستان ، ترکمنستان و ازبکستان جمعاً ، 48 میلیارد بشکه نفت ( معادل کلِ نفت آمریکا و کانادا) و 268 تریلیون مترمکعب گاز طبیعی (معادل گاز عربستان سعودی) در اختیار دارند.


قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، کنترل نفت و گاز این مناطق در دست رهبران این کشور در مسکو بود که بیشتر آن مابین جمهوری های متحده تقسیم می گردید.
از سال 1991 (سال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) کارتل های بزرگ نفتی (اَِکسان ، شوران ، شرکت نفت انگلیس و شل) همانند لاشخورهای گرسنه برای دسترسی و کنترل کامل ، وارد کارزار شدند. برای استخراج هر چه بیشتر و حمل و نقل هر چه آسان تر ، نیاز به لوله کشی عظیم و عبور از مناطق مختلف بود. واشینگتن نمی خواست شرکت های نفتی از خطوط لوله ئی روسیه استفاده کند ؛ همان لوله هائی که از زمان اتحاد جماهیر شوروی بجا بود.


آمریکا نه علاقمند به نفع رسانی (بهره گیری از خطوط لوله ئی) به روسیه بود و نه می خواست که نفت و گاز از طریق روسیه (نفع ژئو پولیتیکی روسیه) به اروپا و آسیا برود. لذا طی دوران ریاست جمهوری کلینتون ، تصمیم بر آن شد که برای حذف روسیه ، گرجستان را تبدیل به یک کوریدور (مسیر) انرژی ، برای حمل و نقل نفت و گاز کنند. بدین منظور، یک سیستم خطوط لوله ئی از کناره های دریای خزر در جمهوری آذربایجان به کناره های دریای سیاه در گرجستان کشیده شد تا از آنجا بوسیلۀ تانکرهای نفتی به بازارهای بین المللی حمل شود.


برنامه ی بعدی ، دوباره در چارچوب حذف روسیه ، که در آنزمان تبدیل به یک کشور نیازمند شده بود ودر صدد راهیابی به استقلال اقتصادی و رشد سیاسی بود ، احداث یک سیستم لوله ئی هزار مایلی از باکو در جمهوری آذربایجان به تفلیس در گرجستان و به جیحان در کناره های مدیترانه در ترکیه بود.
آمریکا برآن بود که با یک حرکت ، انرژی منطقه را کنترل و تصاحب کرده و دست روسیه را از هر نوع بهره گیری کوتاه کند!

خطر این خطوط لوله ئی ، عبور آن از آبخازیا و اوستیای جنوبی بود که هر دو کشور در تکاپوی استقلال بودند.
کلینتون برای مقابله با این مشکل ، ارتش نوپای گرجستان را به یک نیروی نگهبان و محافظ برای آن خطوط لوله ئی نفت تبدیل کرد. بین سال های 1998 و 2000 نیروهای ویژه ی آمریکا ، با یک بودجه ی 320 میلیون دلاری قوای نظامی گرجستان را تعلیم داده ، مسلح کردند تا از منافع آمریکا در منطقه محافظت کنند. مقامات آمریکائی نیز با سفرهای متوالی به تفلیس ، حمایت خود را از دولت ادوارد شوارناتزه ریاست جمهور وقت گرجستان نشان دادند.


مانور های سیاسی نظامی کلینتون برای کنترل انرژی منطقه و حذف روسیه که با زبردستی یک بازیگر حرفه ئی پیاده می شد ، آن هم درست همزمان با دوران ضعف یلتسین (ریاست جمهور وقت روسیه) که بشدت درگیر مشکلات داخلی روسیه و جنگ تخریبی در چچنیا بود. ولی حرکت های آمریکا در کشورهای همجوار روسیه ، از چشم مقامات روسی پوشیده نبود. آندره یورانف ، عضو عالیرتبه ی وزارت امور خارجه ی روسیه گفت: "تصور نکنید که روسیه اجازه خواهد داد که به منافعش در منطقه تجاوز شود."

در دسامبر 1999 یلتسین بخاطر مریضی طولانی از مقام ریاست جمهوری استعفا کرده ، پوتین را جانشین خود کرد. در مارچ 2000 ، پوتین در انتخابات ریاست جمهوری به یک دوره ی چهار ساله انتخاب شد. با انتخاب پوتین ، یک بازیگر ماهر وارد گود سیاسی روسیه شد. او که در تز دکترای خود از ملی کردن منابع طبیعی کشورش پشتیبانی کرده بود ، در اینمورد دست بکار شد و تز خود را پیاده کرد.
از طرف دیگر سیاست نفتی بوش – چی نی یعنی اوج صعودی بهای نفت ، ارمغانی برای پوتین بود. روسیه که یک تولید کننده بزرک انرژی است توانست با بهره گیری از میلیاردهای اهدائی برای بازسازی اقتصاد و تکنولژی نظامی و فضائی کشورش سرمایه گزاری کرده ، جایگاه جدیدی برای روسیه در سیاست منطقه بوجود آورد.

اکنون زمان آن فرا رسیده بود که روسیه توجه خود را بسوی جمهوری های همجوارش جلب کند. برنامه پوتین تصاحب انرژی منطقه نبود ، گرچه شرکت های انرژی روسیه بتازگی توانسته بودند مقداری از سهام مناطق نفت خیز منطقه را خریداری کنند ؛ بلکه او می خواست در حمل و نقل نفت و گاز منطقه به اروپا و آسیا کشورش نقش عمده ئی داشته باشد.

روسیه موفق شده بود که قسمت اعظم صادرات نفت و گاز قزاقستان را بوسیلۀ "کنسرسیوم خطوط لوله ئی" از طریق روسیه به دریای سیاه حمل کند. ولی پوتین در تکاپوی آن بود که بتواند مقدار قابل ملاحظه ئی از نفت و گاز اکتشافی جدید در جمهوری های همجوار در دریای خزر را از طریق خطوط لوله ئی روسیه به اروپا و آسیا حمل کند.
اولین قدم در این راه از طریق دیپلماسی شدید و پیوسطه بوسیلۀ پوتین و مدوِدف رئیس جمهور روسیه که در آنزمان مدیرعامل "گازپرام" بزرگترین شرکت گاز جهان بود انجام گرفت که با موفقیت قابل توجهی روبرو شد. پوتین و مدوِدف توانستند ریاست جمهورهای قزاقستان ، ترکمنستان و ازبکستان را قانع کنند که که 20 میلیارد متر مکعب از صادرات گاز کشورهایشان را از طریق "کنسرسیوم خطوط لوله ئی" از طریق روسیه به اروپا حمل کنند.

کشورهای مشترک منافع اروپا اعلام کرده بودند که یک خطوط لوله ئی بنام "نابوکو" از جمهوری آذربایجان از طریق گرجستان به ترکیه و از ترکیه به اتریش با یک بودجه ی 10 میلیارد دلاری خواهند ساخت.
این حرکت پوتین را مصمم کرد که این عمل را خنثی کند. پوتین سعی داشت نشان بدهد که گرجستان در یک منطقه ی بی ثبات قرار دارد و نمی تواند مسیر قابل اطمینانی برای حمل گاز و نفت در آینده باشد.
اروپا با ساختن خطوط لوله ئی نابوکو بر آن بود که در دستیابی به انرژی استقلال بیشتری داشته و به روسیه برای گاز و نفت متکی نباشد ، دولت جورج بوش نیز این برنامه را بشدت پشتیبانی می کرد.
دولت بوش برای تقلیل اهمیت خطوط لوله ئی روسیه و انزوای هر چه بیشتر آن کشور ، بار دیگر تعلیم و تقویت ارتش گرجستان بوسیلۀ نیروهای ویژه ی ارتش آمریکا را شروع کرد. این تعلیمات و تجهیزات و پشتیبانی آمریکا از گرجستان ، میخائیل ساکشویلی رئیس جمهور گرجستان را دچار یکنوع خود بزرگ بینی کرد و تصمیم گرفت که دو منطقه استقلال طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی را ضمیمه ی گرجستان کند. تشویق ها و پشتیبانی تند روهای (نئوکان های) آمریکائی نیز در اینمورد نقش موثری داشت ، میخائیل با تصور اینکه آمریکا پشتبان اوست به آبخازیا و اوستیای جنوبی حمله کرد. نئوکان ها و ساکشویلی در دام پوتین افتادند.
چرا این نتیجه گیری؟ چرا دام پوتین؟ پوتین استقلال طلبان آبخازیا و اوستیای جنوبی را تشویق به جنگ های چریکی کرده بود ؛ کاندولیزا رایس در ملاقات خود در ماه جولای به ساکشویلی ندا داد که این عملیات را زیاد جدی نگیرد. اما چون نئو کان ها ی آمریکائی مرتب به او قول حمایت داده ، گفته بودند که گرجستان بزودی عضو پیمان ناتو خواهد شد و چند تن از رهبران آمریکائی از جمله سناتور مک کین به میخائیل ساکشویلی قول پشتیبانی بی چون و چرا داده بودند ، رئیس جمهور گرجستان این قول ها را بصورت چراغ سبزی برای حمله تعبیر کرده بود. روز 7 آگوست نیروهای ارتش گرجستان به پایتخت اوستیای جنوبی حمله کرده و آنرا اشغال کردند. اوستیا بلافاصله از روسیه تقاضای کمک کرد و پوتین که در انتظار چنین فرصتی بود ، وارد کارزار شد و ارتش گرجستان را در هم پاشیده و تار و مار کرد و تا 15 مایلی پایتخت گرجستان پیشروی کرد.
اکنون خطوط لوله ئی که قرار بود نقش روسیه را در منطقه خنثی کند ، در بی ثباتی و در تیر رس جنگ قرار دارد. آبخازیا و اوستیای جنوبی اعلام استقلال کردند و روسیه بلافاصله آن دو کشور را به رسمیت شناخت!
آمریکا با همکاری چند کشور اروپائی با جارو حنجال در رسانه های کشورهایشان ، روسیه را تجاوزگر و بربر نشان دادند که به تنها کشور مردمسالار در منطقه بی د لیل تجاوز کرده و قوانین بین الملل را زیر پا گزارده است. و تهدید کردند که از "کلاب 8 کشور" و "سازمان تجارت جهانی" اخراجش خواهند کرد. آنچه مسلم است ، غرب می تواند روسیه را تا حدّی منزوی کند ولی با شکست نوچۀ آمریکا (گرجستان) در این مسابقه ، آمریکا راند اول را باخته است. باید منتظر راند دوم بود که اجتناب ناپذیر به نظر می رسد!

جالب اینجاست که کلاهی نیز از این نمد نصیب ایران شده است. روسیه که برای حفظ رابطه اش با آمریکا مدتها پروژۀ بوشهر را به تأخیر انداخته بود ، اکنون برای اتمام آن دست بکار شده و گفته که تا آخر سال تکمیل خواهد کرد. یک سیستم رادار بسیار پیشرفته ی دفاعی نیز که ایران مدتها در تکاپوی خریداری آن از روسیه بوده بزودی حمل و نصب خواهد شد. این همان سیستمی است که اسرائیل از روسیه خواسته بود به ایران نفروشد ولی چون اسرائیل در تعلیم و تجهیز ارتش گرجستان شرکت داشته و میلیون ها دلار از فروش اسلحه و تعلیمات نظامی به گرجستان سود برده است ، لذا دیگر نمی تواند در اینمورد انتظاری از روسیه داشته باشد.