نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

Thu   25 09 2008   9:57

بحران قفقاز و پی آمد‌های جهانی آن

(بخش دوم و پایانی)

ماشااله رزمی

به نقل از سايت ايران امروز

 

 

جنگ گرجستان برندگان و بازندگان متعددی داشته است. پیروزی سیاسی و نظامی این جنگ به روسیه تعلق دارد و متحدین منطقه‌ای روسیه نیز در بهره برداری از نتایج سیاسی آن در کوتاه مدت سهیم هستند ولی در دراز مدت نمی‌توانند روی این پیروزی حساب کنند زیرا کشورهای همسایه روسیه تنها در دوران‌هائی طعم استقلال و آزادی را چشیده‌اند که روسیه ضعیف و درگیر مسائل داخلی خود بوده است. روسیه یک امپراطوری نظامی است و هروقت قدرت پیدا کرده بدنبال گسترش مستملکات خود بوده است. تاریخ دو قرن گذشته گواه صادق این مدعاست.

بازنده اصلی جنگ نیز رژیم حاکم برگرجستان و ملت بی‌تقصیر آنجا بوده است و نظر به وابستگی کامل دولت گرجستان به آمریکا، غرب و پیمان نظامی ناتو نیز جزو بازندگان جنگ گرجستان محسوب می‌شوند. دنیای غرب برنده جنگ سرد بود ولی قیمتی برای آنچه که بدست آورده بود نپرداخته بود و حالا موقع تسویه حساب است.

پنج هفته بعد از جنگ آثار سیاسی آن در کشورهای همسایه و متحد گرجستان نمایان می‌شود. اوکراین یکی از نزدیک ترین دوستان حکومت گرجستان محسوب می‌شود و ائتلاف حاکم در اوکراین که به ائتلاف نارنجی‌ها معروف است بر سر موضعگیری در مورد روسیه اخیرا بهم خورد و اکنون احتمال دارد یک دولت ائتلافی طرفدار مسکو در اوکراین بر سر کار آید. خانم یولیا تیموشنکو نخست وزیر اوکراین حاضر نیست از حکومت گرجستان بدون قید و شرط حمایت کند او خواهان پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپاست ولی عضویت اوکراین در ناتو را ضروری نمی‌داند در عوض ویکتور یوشچنکو رئیس جمهور به شدت طرفدار عضویت اوکراین در ناتو و مبارزه با روسیه بوده و از حکومت گرجستان با تمام قدرت دفاع می‌کند. حزب یوشچنکو از حمایت درصد ناچیری از مردم اوکراین برخوردار است و شانس زیادی برای نگهداری حکومت را ندارد. یوشچنکو پدرخوانده‌ی فرزند ساکاشویلی است و سرنوشت سیاسی خود را به سرنوشت او گره زده است. وجه مشترک دولتهای گرجستان و اوکراین نیز وابستگی همه جانبه رژیم‌های این دو کشور به آمریکاست بدین جهت هردو نیز مورد غضب روسیه می‌باشند. اوپوزیسیون‌های هر دو کشور هم کم و بیش گوشه چشمی به روسیه دارند.

تاثیر جنگ در مولداوی نیز نمایان شده است. حکومت خودمختار ترانس نیستری رابطه خودرا با دولت مولداوی قطع کرده است زیرا رئیس جمهور مولداوی حاضر نشده است حمله گرجستان به اوستی جنوبی را محکوم کند و برعکس از ساکاشویلی طرفداری کرده است.

حمله ارتش روسیه به گرجستان و بدنبال آن به رسمیت شناختن استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا، همه رژیم‌های موجود در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق را شوکه کرده است. بنا به گفته دیپلمات‌های غربی مقیم این کشورها، رهبران کشورها از آینده خود و کشورشان بیمناک شده‌اند. اغلب رهبران این کشور‌ها بخصوص آنهائی که با انقلاب‌های رنگی بقدرت رسیده اند، پایگاهی در میان مردم ندارند و فقط به اتکاء حمایت کشورهای غربی برسر قدرت مانده‌اند و انتخابات در این کشور‌ها یک نمایش بی‌مزه‌ای شده است. این افراد بعد از انحلال اتحاد شوروی در خلاء قدرتی که ایجاد شده بود، بدون اینکه مبارزه‌ای کرده باشند یا زحمتی بخود داده باشند یک شبه رئیس جمهور و وزیر و وکیل شدند. درست مانند شخصیت‌های افسانه‌ها که تازه از راه رسیده مرغ سعادت بر دوش آنها می‌نشیند و پادشاه سرزمین افسانه‌ها می‌شوند.

قاعده کلی در سیاست این است که قدرت را با مبارزه بدست می‌آورند و با استفاده از تمام امکانات هم قدرت را نگه می‌دارند ولی کسانی که به قدرت باد آورده رسیده‌اند معلوم نیست که در روز امتحان شایستگی حفظ قدرت را داشته باشند و آشکار است که دست به دامان قدرتهای خارجی خواهند شد که آنها را به قدرت رسانده‌اند. ریشه تفکر وابستگی را هم باید در همینجا و به علت نداشتن مشروعیت مردمی جستجو کرد.

با قدرت گیری مجدد روسیه، نیروهائی که در کشورهای تازه استقال یافته از قدرت بدور مانده بودند و آرزوی بازگشت اتحاد شوروی سابق را داشتند با نام و عنوان دیگری سر بلند خواهند کرد و خواهان وحدت با روسیه خواهند شد. هم اکنون به عنوان مثال اوپوزیسیون گرجستان دو گرایش مشخص پیدا کرده است. بخشی ازآن سعادت مردم گرجستان را در دوستی و همکاری با روسیه جستجو می‌کند و بخشی دیگرکه غرب گراست خواهان صلح با روسیه است و تنها نیروی ناچیزی مانند حزب ساکاشویلی باقی می‌ماند که خواهان دوستی با آمریکا و دشمنی با روسیه است.

با افول کشورهای طرفدار آمریکا در کشورهای پیرامون روسیه احزاب روسوفیل رشد خواهند کرد و روال گذشته به شکل دیگری تداوم خواهد یافت و روسیه نیز برای تحقق اهداف بلند مدت خود به شکل گیری چنین احزاب و جریاناتی علاقه نشان خواهد داد. ممکن است پیروزی روسیه برای مخالفان آمریکا خوش‌آیند باشد و نفع و استقلال خود را در درگیری این دو غول بزرگ جستجو کنند ولی در درازمدت مجبور خواهند شد زیرحمایت یکی از این دو قرار گیرند زیرا دنیای دو قطبی غیر از آن را نخواهد پذیرفت.

روسیه شوروی بنام دفاع از حقوق کارگران به چنین احزابی یاری می‌رساند و روسیه سرمایه داری فعلی می‌تواند بنام دفاع از حقوق اقلیت‌های ملی سیاست‌های خو د را پیش ببرد. امروز در گرجستان و فردا در اوکراین و مولداوی وغیره. عظمت‌طلبی روسی اکنون تمام کشور‌های پیرامون آن را نشانه گرفته است.

ناسیونالیسم ظاهری افراطی و نبود عرق ملی باطنی از ویژگی‌های جوامع کشورهای تازه استقلال یافته است. در این کشور‌ها نه حقوق شهروندی به معنای دموکراتیک کلمه وجود دارد و نه دولت – ملت به سبک کشورهای غربی شکل گرفته است. قوانین فقط روی کاغذ است و شایسته سالاری هنوز متداول نشده و رابطه به جای ضابطه قرار دارد.

فرار ارتش گرجستان با تمام تجهیزات مدرنی که داشت بدون هیچگونه مقاومت جدی از مقابل ارتش روسیه بیانگر شعاری بودن ادعای وطن پرستی سران حکومت گرجستان و حکومت‌های نظیر آن است. فرمانده لشکر چهارم زرهی گرجستان ژنرال گئورگی کالاندزه جوانی است بیست و هشت ساله که در خارج آموزش نظامی دیده است. این فرد فرماندهی عملیات حمله به اوستیای جنوبی و شهر تسخینوالی را بر عهده داشته و گفته می‌شود که با دیدن اولین تانک روسی، سوار آمبولانس شده و به بهانه رفتن برای دفاع از شهر تیفلیس، از جبهه فرار کرده است و افراد تحت فرماندهی خود را بحال خودشان رها ساخته است. روس‌ها این افراد را خوب می‌شناسند و بدین جهت از توپ و تانکی که در اختیار افراد بدون انگیزه باشد ابائی ندارند و با دیدن آنان جری‌تر نیز می‌شوند.

بسیاری از کشورهای شوروی سابق مملو از نفت و گاز می‌باشند و سوداگران نفت در پی دست گذاشتن بر روی منابع این کشورهاست. از طرف دیگر تنها در قفقاز حدود چهل دره بزرگ از کوههای قفقاز منشعب می‌شوند که در هر یک از این دره‌ها خلقی با زبان و فرهنگ مخصوص خود ساکن است. اختلافات اتنیک در تمام طول تاریخ مساله اصلی این جوامع بوده است. به این ترتیب شرایط یک جنگ دراز مدت از نوع خاورمیانه آن در اینجا فراهم می‌باشد و اختلافات اتنیک نیز چاشنی انفجاری هر جنگی در این منطقه بوده است. سوداگران نفت و گاز و کشورهای بزرگ مصرف کننده انرژی هیدروکربور، نظر خاصی به منابع طبیعی و موقعیت ژئوپلیتیک این کشورها دارند. بدین جهت آینده پر تلاطمی در انتظار این کشورهاست.

سه منطقه آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و شبه جزیره کریمه و کشورهای مجاور آن بعد از انحلال اتحاد شوروی برای حفاظت از استقلال خودشان به آمریکا و کشورهای غربی نزدیک شده بودند ولی طی چند سال گذشته با تضعیف موقعیت و قدرت آمریکا بخاطر گرفتارشدن آن در عراق و افغانستان، روسیه به فکر گسترش نفوذ خود به تمام مناطق شوروی سابق بوده است و اکنون قفقاز جنوبی مناسب ترین آنها برای نمایش قدرت روسیه شده است. زیرا با مستقر شدن ارتش روسیه در این نقطه، نفت و گاز آسیای مرکزی و حوزه دریای خزر تماما تحت کنترل روسیه قرار می‌گیرد و پیشبرد سیاستهای بعدی را در آسیای مرکزی و شرق اروپا آسان می‌سازد.

گرجستان با حمله به اوستیای جنوبی وارد یک مرحله بسیار بحرانی تاریخ خود شده است و نبوغ زیادی لازم نیست تا پیشبینی شود که تصادمات مرزی ادامه خواهد یافت و واسطه‌های خارجی که منافعی در منطقه دارند برای حل مساله وعده‌های طلائی خواهند داد اما بسیار بعید است که آب رفته بجوی باز آید. دیوید اون نخست وزیر سابق اگلستان در مقاله‌ای می‌نویسد که گرجستان نباید به عضویت ناتو درآید و ما نمی‌خواهیم برای جلوگیری از جنگ سرد، یک جنگ گرم شروع کنیم. رئیس جمهور فرانسه نیزمی گوید که: «دراین قضیه سر همه دیپلماتهای غربی به سنگ خورده است.»

حضور روسیه با پایگاههای نظامی‌اش در اوستیای و آبخازی بر زندگی سیاسی گرجستان سنگینی خواهد کرد. ساکاشویلی و کسانی مثل او سعی خواهند کرد با اعلام وابستگی هرچه بیشتر به آمریکا از وزن جهانی غرب برای عقب نشاندن روسیه استفاده بکنند بدون اینکه اعتراف بکنند که تمام گرفتاریهایشان از وابستگی ناشی شده است. ساکاشویلی در نزدیکی به آمریکا از همه رقبایش سبقت گرفته بود. وی فرودگاه تیفلیس را جزئی از خاک آمریکا اعلام کرده و دوهزار سرباز به عراق فرستاده بود که کنترل مرزهای عراق با ایران را برعهده داشتند. وی برچم اتحادیه اروپا را در دفتر کار خود گذاشته است و بدون اینکه عضو ناتو باشد پرچم ناتو را در گرجستان برافراشته است. بیرحمانه اوپوزیسیون دموکرات را سرکوب کرده و تنها در تظاهرات مسالمت آمیز اوپوزیسیون در نوامبر سال
۲۰۰۷ پانصد نفر در اثر حمله پلیس به تظاهر کنندگان بستری شده بودند. با بستن روزنامه‌ها و تعطیل کردن احزاب، حکومت فردی در گرجستان برقرار کرده و قوای سه گانه را در دست خود گرفته است. این است که مردم در مقابل روسها مقاومت نکردند زیرا هیچ نیروی خارجی بیگانه تر از حکومتی نیست که ملت خودرا سرکوب می‌کند.

جمعی از روشنفکران و هنرمندان گرجی که تشکلی بنام «آکادمی گرجستان» دارند در تحلیلی برجنگ اخیر نوشته اند:

«حکومت با تقسیم مردم به خودی و غیر خودی نیروی ملی ما را به تحلیل برده است، تنها کسانی به پست و مقام گمارده شده‌اند که عضو حزب رئیس جمهور بوده‌اند. نگاه دوگانه‌ساز حکومت به سیاست جهانی، مناسبات بین‌المللی ما را به افراط سوق داده است که یک وجه آن دنباله‌روی کورکورانه از آمریکا و وجه دیگرش دشمنی با روسیه است. در نتیجه این سیاست ما دو بار بازنده هستیم، از یک طرف آمریکا بخود اجازه می‌دهد که در مورد حال و آینده به ما دستور بدهد و از طرف دیگر روسیه موضع خصمانه و تخریبی نسبت به ما داشته باشد.»



قفقاز جنوبی

کشورهای قفقاز جنوبی: آذربایجان، گرجستان و ارمنستان بعد از استقلال در سال
۱۹۹۱ دچار جنگهای داخلی و مسائل حاد اتنیک بودند و دوران گذارازنظراقتصادی بسیار سخت بود تا اینکه هرکدام جهت گیری اصلی خود را تعیین کردند. گرجستان با انقلاب مخملی در جبهه آمریکا قرار گرفت و ارمنستان راه تاریخی خودرا که زندگی تحت حمایت روسیه بوده است، ادامه داد. در این میان آذربایجان وضعیت خاصی داشته زیرا وجود نفت و گاز و موقعیت حساس ژئوپلیتیک آن انتخاب راه ساده نظیر گرجستان و ارمنستان را غیرممکن می‌ساخت. بدینجهت حیدر علی‌اف که از کادرهای رهبری اتحاد شوروی بود بعد از انتخاب شدن به ریاست جمهوری آذربایجان سیاست موازنه مثبت را برگزید. او با یازده کمپانی بین‌المللی نفتی «قرارداد قرن» را امضاء نمود و درهمان حال دوستی با روسیه را حفظ کرد. با دولت ترکیه با شعار «یک ملت، دو دولت» نزدیک ترین رابطه را برقرار ساخت و همزمان با جمهوری اسلامی ایران بنام دو کشور هم‌دین و هم‌فرهنگ پیوند‌های سیاسی و اقتصادی برقرار کرد. این سیاست همچنان در جمهوری آذربایجان ادامه می‌یابد.

آذربایجان در جنگ اخیر گرجستان بیش از خود گرجستان متضرر شد. کارشناسان غربی خرابی‌های جنگ را در خاک گرجستان کمتر از ده میلیون دلار بر آورد کرده‌اند در حالیکه بسته شدن خط لوله نفت باکو- تیفلیس – جیهان روزانه چهل میلیون دلار به آذربایجان ضرر می‌زد. البته عبور نفت از خط لوله قبل از شروع جنگ به علت انفجار در خاک ترکیه متوقف شده بود ولی جنگ راه اندازی مجدد آن را به تاخیر انداخت. تخریب پل و راه آهن در گرجستان نیز انتقال محصولات نفتی به بنادر دریای سیاه را غیر ممکن ساخت و در عوض آذربایجان صدور نفت از طریق لوله نفت باکو – نووروسیسک را افزایش داد. هواپیماهای روسی یک ایستگاه رادار را در نزدیکی خط لوله باکو تیفلیس جیهان بمباران کردند ولی به خود لوله آسیب نرساندند. این حرکت سمبلیک روسیه یک اخطار جدی به خریداران غربی نفت بود و آذربایجان به خاطر صدمه نزدن به لوله نفت از روسیه تشکر کرد.

افزایش صدور نفت از خط قدیمی به طرف بندر روسی نووروسیسک و تشکر بخاطر لطمه نزدن به خط لوله بزرگ، رفتار دوستانه آذربایجان نسبت به روس‌ها تلقی شد درعین حال رابطه آذربایجان با آمریکا اندکی سرد شد و آثار آن در مسافرت دیک چنی معاون رئبس جمهور آمریکا روز ششم سپتامبر به باکو نمایان گردید. رئیس جمهور آذربایجان به استقبال چنی نرفت و معاون خودرا نیز نفرستاد و فقط معاون نخست وزیرو وزیرخارجه به استقبال رفتند. چنی بعد از ملاقات با روسای کمپانی‌های نفتی شورون و بریتیش پترولیوم در دیدار با علی‌اف پیشنهاد کرد که ساختن خط لوله گاز باکو – تیفلیس – ارض‌روم (نابوکو) شروع شود و علی‌اف جواب داد که در این شرایط تحریک کردن روس‌ها صلاح نیست. دیک چنی از موضع آذربایجان ناراحت شده و در مجلس شامی که به افتخار او ترتیب داده شده بود شرکت نکرد.

بدنبال سفر دیک چنی روزنامه کومرسان روسیه نوشته بود که شرایط برای سرمایه گذاری بخش خصوصی روسیه در سهام خط لوله باکو – تیفلیس – جیهان فراهم شده است و روسها می‌توانند با خریدن سهام مزبور کنترل خود را بر آن اعمال کنند.

استراتژهای آمریکائی سه میلیارد و ششصد میلیون دلار هزینه صرف کرده بودند که خط لوله نفت قفقاز از خاک ایران و روسیه نگذرد تا هیچ خطری آنرا تهدید نکند ولی اولین جنگ در منطقه آشکار ساخت که این خط فوق‌العاده آسیب‌پذیر می‌باشد. لوله نفت در خاک گرجستان اکنون با مرزهای اوستیای جنوبی فقط یکصد کیلومتر فاصله دارد.

در قفقاز جنوبی ارمنستان تنها کشوری است که هم به لحاظ هم پیمانی‌اش با روسیه و هم مشابهت وضعیت اوستیای جنوبی به قره باغ، جزو برندگان جنگ گرجستان محسوب می‌شود. البته ارمنستان فقط به لحاظ سیاسی نظامی بهره می‌برد وگرنه از نظر اقتصادی زیان دیده است. ارمنستان در سال‌های اول استقلال به خاطر نابسامانی اوضاع آذربایجان، یک چهارم خاک آذربایجان را به کمک روسیه اشغال کرده است و آذربایجان در سال‌های اخیر بار‌ها اعلام کرده بود که اگر مساله قره باغ از راههای مسالمت آمیز حل نشود بناچار برای آزاد کردن آنجا به راههای دیگری متوصل خواهد شد. اکنون با حمله نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی و عکس العمل شدید نظامی روسیه، لااقل در کوتاه مدت خیال ارمنستان از حمله نظامی آذربایجان راحت خواهد بود زیرا تعادل قوای جدید در منطقه کاربرد قدرت نظامی را با خطر مقابله روسیه مواجه می‌سازد و آرزوی روسیه است که بهانه‌ای پیدا کند و ارتش خود را بر سر چاههای نفت باکو بنشاند. بدین جهت آذربایجان تلاش‌های خود را روی فعالیت دیپلماتیک متمرکز خواهد کرد. آذربایجان در جریان جنگ بدون اینکه یکی از طرفین را محکوم کند خواهان حل مسئله از راههای دیپلماتیک گردید و از تمامیت ارضی گرجستان دفاع کرد.

ارمنستان به خاطر اشغال منطقه قره باغ از سال
۱۹۹۲ توسط جمهوری آذربایجان و ترکیه در محاصره اقتصادی قرار دارد و از تمام پروژه‌های بزرگ منطقه‌ای نیز کنار گذاشته شده است. ارمنستان فاقد منابع طبیعی صادراتی است و به دریا راه ندارد و نیمی از جمعیت چهار میلیونی آن در روسیه و سایر کشورهای شوروی سابق کار می‌کنند و بخش عمده مخارج کشور از طریق کمک‌های دیاسپورای ارمنی در سراسر جهان تامین می‌شود. صادرات و واردات آن از راه گرجستان و ایران است. جنگ در گرجستان باعث بسته شدن بنادر و نا امنی راههای مواصلاتی گرجستان گردید و تنها راه تنفس ارمنستان به باریکه راه ایران محدود شد. بدین جهت سران حکومت ارمنستان مستاصل شدند و مذاکرات محرمانه خود را با ترکیه که از ماهها قبل در سوئیس انجام می‌دادند علنی کردند و خواستار بازشدن مرزهای خود با ترکیه شدند و اعلام نمودند که ارمنستان برای برقراری رابطه با ترکیه هیچ پیش شرطی قائل نیست و این در صورتی است که تابحال هرگونه رابطه را به برسمیت شناختن قتل عام ارامنه مشروط می‌کردند.

ترکیه نیز از جنگ گرجستان ضرر و زیان فراوان دید. در تمام دوران جنگ سرد ترکیه جبهه شرقی ناتو در مقابل اتحاد شوروی بود ولی بعد از انحلال اتحاد شوروی و بخصوص فراهم شدن امکاناتی در قفقاز برای کشور‌های غربی، اهمیت قبلی ترکیه کاهش یافت و سردی نسبی روابط ترکیه با آمریکا نیز تا حدی به این مساله مربوط بود ولی اکنون که روسیه دوباره بصورت تهدیدکننده نمایان شده است ممکن است ناتو نقش ترکیه را باز هم افزایش دهد.

طبق قرار داد «مونتروی» ترکیه که کنترل تنگه‌های بوسفور و داردانل را در اختیار دارد نباید به کشتی‌های بزرگ غیر منطقه‌ای اجازه عبور بدهد و هرکشتی غیربومی هم که وارد دریای سیاه می‌شود اجازه ندارد بیش از بیست و یک روز در آنجا توقف کند. در روزهای جنگ گرجستان، ترکیه به کشتی‌های جنگی آمریکا اجازه داد که به عنوان رساندن کمک‌های انسانی وارد دریای سیاه بشوند و در بندر باطومی گرجستان پهلو بگیرند. بدنبال این کار روسیه بتلافی آن از ورود کامیون‌های تجاری ترکیه به داخل روسیه ممانعت کرد و کامیون‌ها را پشت گمرک نگهداشت. حجم معاملات تجاری ترکیه با روسیه به میلیاردها می‌رسد و توقف کامیونها خصارات زیادی به صادرکنندگان ترک وارد ساخت.

از طرف دیگر با وضعیتی که پیش آمده فعلا احداث خط لوله گاز نابوکو منتفی شده است. ترکیه انتظار داشت با متصل کردن خط لوله گاز ایران به خط لوله قفقاز و امتداد لوله تا اتریش به گذرگاه اصلی انرژی به طرف اروپا تبدیل شود ولی جنگ فعلا ترکیه را از درآمد حق ترانزیت انتقال انرژی به غرب محروم کرد.

پیشروی روسیه در گرجستان و تهدید شدن مسیر انتقال نفت، متحدین غربی ترکیه را به فکر انداخت که ترکیه را برای عادی کردن روابطش با ارمنستان تشویق بکنند. بعضی دیپلمات‌های غربی اظهار می‌دارند که اگر رابطه ترکیه و آذربایجان با ارمنستان عادی بشود مسیر تازه‌ای برای انتقال نفت و گاز آذربایجان بطرف غرب پیدا می‌شود و در همین رابطه بوده که عبداله گل رئیس جمهوری ترکیه را وادار کردند علیرغم خواست مردم ترکیه به ارمنستان مسافرت نماید.

ترکیه در مورد طرفین جنگ نیز نتوانست موضع روشن اتخاذ کند و «پلاتفرم ثبات و همکاری قفقاز» را که سال‌ها پیش مطرح کرده بود دوباره به میدان آورد. بر اساس این طرح کشورهای روسیه، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و ترکیه باهم به همکاریهای همه جانبه اقتصادی می‌پردازند اما این طرح از قبل محکوم به شکست است زیرا نه گرجستان حاضراست با روسیه همکاری کند و نه آذربایجان می‌خواهد با ارمنستان رابطه برقرار نماید. به این دلیل روشن که این کشورها با هم در جنگ بوده و فعلا در صلح مسلح موقتی بسر می‌برند.

ایران و جنگ گرجستان

جنگ در گرجستان یک مائده آسمانی برای جمهوری اسلامی ایران بود. پرونده اتمی ایران به مرحله حساسی رسیده بود و افکار عمومی بین‌المللی برای محاصره اقتصادی شدیدتر و صدور قطعنامه‌های تنبیهی آمادگی یافته بود که یکباره شروع جنگ و بهم خوردن تعادل قوای بین المللی پرونده اتمی ایران را موقتا به بایگانی فرستاد. دیپلمات‌های غربی مقیم تهران می‌گویند که سران جمهوری اسلامی به خاطر وقایع پیش آمده از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجند ولی در ظاهر بروی خود نمی‌آورند و می‌کوشند خودرا محطاط نشان بدهند. روسیه متحد بزرگ منطقه‌ای جمهوری اسلامی است و عمده تسلیحات و تدارکات نیروهای مسلح ایران از روسیه تامین می‌شود.

ایران در آغاز جنگ با تائید اقدام روسیه، پیشنهاد کرد که بین روسیه و گرجستان میانجیگری کند ولی هیچ یک از طرفین پیشنهاد ایران را جدی نگرفتند. بعدا نیز مطبوعات و رادیو تلویزیون‌های جمهوری اسلامی اخبار منابع روسی را در رابطه با جنگ منتشر می‌کردند و آمریکا و کشورهای غربی را محکوم می‌کردند.

سال‌هاست که بین ایران و اسرائیل، جنگ روانی بی‌وقفه جریان دارد، هرجا حرکتی علیه اسرائیل انجام می‌گیرد، دولت اسرائیل دست جمهوری اسلامی را در آن دخیل می‌داند و در هرگوشه‌ای فتنه‌ای بر پا می‌شود، جمهوری اسلامی به اسرائیل و یهودیان نسبت می‌دهد. در جنگ گرجستان نیز جمهوری اسلامی، تلویحا اسرائیل را عامل شروع جنگ معرفی می‌کرد. شخصی بنام «برایان هرینگ» مقاله‌ای نوشته و ضمن شرح جزئیات فنی هواپیما‌های اف شانزده ادعا کرده بود که اسرائیل می‌خواسته است از خاک گرجستان، ایران را بمباران کند. شایعه‌ای نیز در ایران و قفقاز وجود دارد که گویا هدف اصلی ایران بوده است و می‌خواستند روسیه را درگیر یک جنگ طولانی در قفقاز بکنند که بعدا نتواند به ایران کمک برساند.

عطاءاله مهاجرانی وزیر ارشاد سابق در روزهای آغاز جنگ مقاله‌ای انتشار داد و ضمن معرفی وزراء یهودی و اسرائیلی که اطراف ساکاشویلی را گرفته‌اند این تصور را در اذهان بوجود آورد که یهودیان عامل شروع جنگ بوده‌اند. تبلیغات روسیه نیز در این رابطه بی‌تاثیر نبود روسها به اسرائیل اخطار کرده بودند که اگر بازهم به تسلیح گرجستان اقدام کند، روسها هم حزب اله لبنان و حماس را مسلح خواهند کرد بدنبال این مساله اسرائیل به فروشندگان سلاحهای اسرائیلی توصیه کرد که از مسافرت به گرجستان خود داری کنند زیرا ممکن است روسیه از آنها عکس بگیرد و سند درست کند.

رجب صفراف از تحلیلگران مرکز مطالعات استراتژیک مسکو خواستار اتحاد استراتژیک ایران و روسیه شد و نوشت با توجه به شرایط جدیدی که بوجود آمده اکنون ایران در حوزه امنیتی روسیه قرار دارد و روسیه برای حمایت از ایران باید دو پایگاه نظامی در ایران تاسیس کند. یکی از این پایگاهها در شمال ایران در آذربایجان ایجاد شود تا حرکات ترکیه و جمهوری آذربایجان را علیه ایران زیر نظر داشته باشد و دیگری در جزیره قشم تاسیس شود تا رفت و آمد کشتیها را کنترل کند و در صورت لزوم آنها را بازرسی کند. همچنین روسیه باید ایران را به عضویت پیمان دفاعی شانگهای در آورد تا ایران زیر چتر امنیتی اتمی چین و روسیه قرار بگیرد. صفراف اضافه می‌کند که از نظر دارا بودن منابع گاز طبیعی، روسیه مقام اول و ایران مقام دوم دنیا را دارد و اگر ایندو متحد شوند می‌توانند با هم قیمت گاز را در دنیا تعیین بکنند.

بدنبال انتشار این تحلیل، دربعضی محافل آذربایجانی عنوان شد که هدف روسیه از این پروژه دفاع از ایران نیست بلکه محاصره کردن جمهوری آذربایجان از شمال و جنوب و به کنترل کامل در آوردن منابع نفت و گاز منطقه است.

بعضی از اصلاح طلبان جمهوری اسلامی نیز به دولت هشدار دادند که مواظب باشد تا گلیم را از زیر پای ایران نکشند.

نتیجه گیری

بازگشت مسلحانه روسیه به صحنه سیاست بین‌المللی به دنیای تک قطبی پایان می‌دهد. در دهه آخر قرن بیستم روسیه به اروپائی‌ها پیشنهاد کرده بود که در مقابل تهدید جنوب (چین، هند، اسلامیسم) و انحصارگرائی آمریکا مشترکا قطب سیاسی جدیدی ایجاد نمایند ولی اروپا دست دوستی روسیه را پس زده بود و اکنون روسها با مشت آهنین حرف خود را به کرسی می‌نشانند. سرگی ایوانف معاون نخست وزیر روسیه با شکسته نفسی می‌گوید «برای ما تنها آن مقدار سلاح اتمی باقی مانده است که فقط می‌تواند سی و پنج بار کره زمین را نابود کند».

اصطلاح بازی بزرگ که «رودیار کیپلینگ» در قرن نوزدهم در مورد رقابت روسیه تزاری با امپراطوری بریتانیا بر سر تسلط بر آسیای مرکزی بکار برده بود اکنون می‌تواند در باره رقابت روسیه با آمریکا برای تسلط بر قفقاز بکار رود زیرا با استقرار روسیه در قفقاز جنوبی کنترل جاده ابریشم کلا در انحصار روسیه قرار می‌گیرد، جاده‌ای که در قرون وسطی ابریشم و ادویه ازآنجا می‌گذشت و اکنون نفت و گاز از آن عبور می‌کند.

سیاستهای یک بام و دو هوا و جنگ‌های پیشگیرانه آمریکا افکار عمومی جهان را علیه غرب برگردانده است. طی چند سال گذشته مدافعان پیشنهاد‌های چین و روسیه در سازمان ملل متد از پنجاه در صد به هفتاد و چهار درصد افزایش یافته و سازمان ملل متحد را از کنترل آمریکا و متحدانش خارج ساخته است. در میان بیست و چهار کشورعضو کنفرانس اسلامی تنها سه کشور افغانستان، ترکیه و بوسنی با غربی‌ها همراهی نشان می‌دهند به این ترتیب روسیه خود را در موضع قدرت احساس می‌کند و بعید است که در مقابل تهدیدات و تبلیغات غرب عقب بنشیند.

روسیه همچنین در سال‌های اخیر استفاده از سلاح نفت و گاز را کاملا آزموده و نتیجه دلخواه گرفته است لذا بعد از این اهداف دراز مدت خود را برپایه گسترش قدرت خود در میدان‌های نفتی منطقه طراحی خواهد کرد.