نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

1.6.2008

 

مشکلات «اوباما» در رسیدن به کاخ سفید

شهلا صمصامی

به نقل از سايت ايران امروز

 
ریاست جمهوری در آمریکا در چند دهه‌ی اخیر تبدیل به یک حکومت خاندانی شده است که در عین حال با ایدئولوژی سیاسی، اجتماعی و مذهبی نیز همراه بوده است. حکومت دو دوره‌ای «ریگان» تغییرات مهمی در این جامعه بوجود آورد. ماجرای گروگانگیری بهترین بهانه برای تشدید احساسات ناسونالیستی کاذب بود. دوران «ریگان» شروع قدرت نمایی نئوکنسرواتیوها و دوران طلایی کارتل‌های نفتی و کارخانه‌های اسلحه سازی بود. پس از «بوش» پدر، نوبت به قدرت رسیدن خاندان «کلینتون» و به‌عبارتی لیبرال‌ها بود. ولی بالاخره دست راستی‌ها و نئوکنسرواتیوها دوباره برنده شدند و دو دوره‌ی ریاست جمهوری «جرج بوش» اوج حکومت این گروه در این کشور بوده است.

انتخابات ریاست جمهوری امسال تنها بین جمهوریخواهان و دموکرات‌ها نیست، بلکه بین دو ایدئولوژی متفاوت است. شانس «مک کین» در برنده شدن این است که بنوعی نماینده‌ی ایدئولوژی نئوکنسرواتیوها و ادامه‌ی سیاست‌های این گروه است. مهمترین بخش این سیاست آنچه که در قلب ایدئولوژی دست راستی‌ها است، ادامه‌ی سیاست خارجی بر اساس قدرت نمایی و ملیتاریسم است. جنگ تا پیروزی، شعار و خواسته «جرج بوش» و حالا «مک کین» است.

دموکرات‌ها اگر چه کاملاً یکدست نبوده‌اند، ولی «اوباما» خود را از دیگران متمایز کرد، زیرا او نماینده یک بینش و سیاست متفاوت است. سیاستی که خلاف دست راستی‌ها می‌باشد. اگر چه بنظر می‌رسد بیشتر مردم آمریکا طرفدار تغییرات اساسی در سیاست خارجی و برنامه‌های داخلی هستند، ولی راه رسیدن به کاخ سفید برای «اوباما» گذشتن از «هفت خوان رستم» است.

نامه‌ی سرگشاده به «اوباما»

مشخص‌ترین مشکل «اوباما» رنگ پوست اوست. در این مورد، اختلاف نظر بین مردم آمریکا وجود دارد. بطور کلی برای جوانان و افراد تحصیلکرده، رنگ پوست او اهمیتی ندارد. ولی این هم واقعیتی است که تمام ۴۳ رئیس جمهور آمریکا مرد و سفید پوست بوده‌اند. «هیلری کلینتون» در مبارزات انتخاباتی اخیر خود اشاره باین نکته کرد که وی طرفدار و نماینده‌ی کارگران سخت کوش و سفید پوست آمریکا است. به‌این دلیل در ایالت ویرجینیای غربی که ۹۵ درصد سفید پوست هستند «هیلری» برنده شد. اگر بخاطر داشته باشیم که ۶۲ درصد از جمعیت آمریکا سفید پوست هستند، می‌بینیم که مسئله نژاد و رنگ پوست اهمیت پیدا می‌کند.

مجله‌ی «نیوزویک» اخیراً در نامه سرگشاده‌ای تحت عنوان «یادداشتی به سناتور اوباما» موضوع مهم نژادی و مشکلات دیگر اوباما را مورد بررسی قرار داده است. «اِوان تاماس» Evan Thomas و چند نویسنده‌ی دیگر در تهیه این مقاله همکاری کرده‌اند. آمارگران مجله‌ی «نیوزویک» تأثیر نژاد را در انتخابات ۲۰۰۸ مورد بررسی قرار داده‌اند و از رأی دهندگان سفید پوست سئوالاتی در مورد نژاد، ازدواج بین سیاه و سفید و مسائل مشترکی که این دو نژاد با هم دارند پرسیده‌اند. یکی از نتایج بدست آمده این است که ۲۹ درصد از دموکرات‌های سفید پوست در ماه نوامبر به «جان مک کین» رأی خواهند داد. از جمله، نظر برخی از سفید پوستان این بوده است که «اوباما» بنظر آنها واقعی نمی‌آید و آمریکایی نیست. براساس این سنجش، آراء سفید پوستانی که در مناطق دور افتاده و روستایی و کم درآمد زندگی می‌کنند به «اوباما» رأی نخواهند داد. این بخش مهمی از جمعیت ۱۳ ایالت آمریکا است که عبارتند از جنوب غربی نیویورک، غرب پنسیلوانیا، شرق اوهایو، ویرجینیای غربی، شرق کنتاکی، شرق تنسی، کارولانیای غربی، شمالی و جنوبی، جورجیای شمالی، آلاباما و می‌سی سی پی.

نویسندگان این نامه سرگشاده خطاب به «اوباما» می‌گویند: «این مناطقی است که ۶۰ میلیون آمریکایی در آن زندگی می‌کنند و آمارهای متعدد نشان می‌دهند که شما در این مناطق ۹ درصد پائین‌تر از «مک کین» هستید. در سال ۲۰۰۴ «جان کری» در همین مناطق ۹ درصد از «جرج بوش» پائین‌تر بود. سیاهان آمریکا ۹۰ درصد به شما رأی می‌دهند، ولی در حال حاضر ۶۰۰ هزار سیاهپوست آمریکایی هستند که برای رأی دادن نام نویسی نکرده‌اند، شما به این افراد نیاز دارید».

در این نامه سرگشاده به «اوباما» یادآوری می‌شود که اگر چه او میلیون‌ها رأی را با پیام و شعار «امید» و «تحول» توانسته است بدست بیاورد، ولی این پیام برای بسیاری از آمریکایی‌ها از جمله افراد مسن‌تر نا آرام کننده است. اخیراً در حالی که «اوباما» بسوی فلوریدا می‌رفت، این زمزمه شنیده شد که وی به‌اندازه‌ی کافی طرفدار اسرائیل نیست. برخی به سخنان «جرمای رایت» کشیش سابق «اوباما» اشاره کرده‌اند. نویسنده نتیجه می‌گیرد که این نشان دهنده‌ی یک اصل واقعی است که مهمترین آنها رنگ پوست اوست.

«نیوزویک» خطاب به «اوباما» می‌گوید: «شما نیاز به رأی یهودیان دارید. بطور وسیع و به دروغ در اینترنت و مجامع دیگر گفته می‌شود که شما مسلمان هستید. حتا در سنجش آمار «نیوزویک» ۱۱ درصد معتقد بودند که مذهب واقعی شما اسلام است و زمانی که در سنای آمریکا قسم خوردید، بجای «انجیل»، «قرآن» را انتخاب کردید. شما هنگام شنیدن سرود ملی آمریکا دست خود را روی سینه‌تان نمی‌گذارید، زیرا معتقدید این سرود جنگ طلبانه است. در اینترنت شجره نامه شما بنام «براک حسین اوباما» دست بدست می‌چرخد. عکس‌های خانواده‌ی آفریقایی شما با لباس‌های محلی نشان داده می‌شود و شعار این است که «اوباما» یک آمریکایی واقعی نیست. من به شما توصیه می‌کنم که با این اتهامات با قدرت بیشتر روبرو شوید. اگر این کار را نکنید، شما آنطور که دشمنانتان در «وب سایت»‌ها در «اینترنت» معرفی‌تان می‌کنند، شناخته خواهید شد».

«نیوزویک» به «اوباما» توصیه می‌کند که از مادر سفید پوست و پدر بزرگ و مادر بزرگش صحبت کند. ظاهراً «اوباما» تابستان امسال می‌خواهد به سر خاک پدر بزرگش که در جنگ جهانی دوم جنگیده بود و در ۱۹۹۲ درگذشت، برود.

در این نامه‌ی سرگشاده آمده که «اوباما» باید از خانواده مادری‌اش که او را بزرگ کرده‌اند بیشتر صحبت کند. در عین حال «نیوزویک» می‌گوید که داستان زندگی «اوباما» واقعی است. پدرش متولد کنیا بوده، خودش در اندونزی و ‌هاوایی - که برخی ‌هاوایی را یک سرزمین بیگانه می‌دانند - بزرگ شده و سپس به دانشگاه «هاروارد» رفته است. «نیوزویک» به «اوباما» می‌گوید: «شما نباید مشکلی برای اثبات عشق خود به وطن‌تان داشته باشید، آنهم وطنی که به رشد و پیشرفت شما این چنین کمک کرده است».

نویسنده‌ی نامه با اشاره به این که «اوباما» نخواهد توانست نظر یک نژادپرست واقعی را عوض کند می‌گوید: «ولی شما باید کسانی را که تردید دارند قانع کنید که صرفنظر از رنگ پوست و پیشینه خود، طرفدار آنها هستید. آنها باید متقاعد شوند که زندگیشان در ریاست جمهوری «اوباما» بهتر از زندگی در ریاست جمهوری «مک کین» است. پیام امید و تغییر، رأی دهندگان بسیاری را به هیجان آورده است، ولی باید این پیام‌ها با محتوای بیشتری همراه باشد که به مردم نشان دهد شما می‌توانید امنیت بیشتر و زندگی بهتر برای آنها بیاوردید».

نظر «نیوزویک» این است که برنامه بهداشت همگانی «اوباما» از برنامه مک کین بهتر است. در عین حال مسائل اقتصادی و بویژه بیکاری موضوع مهمی است. در این مورد به «اوباما» پیشنهاد می‌شود که این مسائل را با وضوح مطرح کند. از جمله تفاوتی که بین «مک کین» و «اوباما» وجود دارد جمهوریخواهان طرفدار معاهده‌هایی هستند که شغل و کار آمریکایی را به خارج صادر می‌کند و استدلال می‌کنند که در دراز مدت این به نفع آمریکایی‌هاست.

«نیوزویک» می‌گوید: «شما می‌توانید قول دهید که این شغل‌های از دست رفته را با سیاست‌های محکم‌تر تجارتی به آمریکا باز می‌گردانید. «مک کین» می‌خواهد همان روش «بوش» را در مورد کم کردن مالیات ثروتمندان ادامه دهد. شما می‌توانید بگوئید مالیات ثروتمندان را زیاد خواهید کرد تا بار طبقات متوسط و فقیر کمتر شود.»

نویسنده «نیوزویک» به نکته مهم دیگری اشاره می‌کند و آن موضوع امتیازات ویژه‌ای است که به سیاهپوستان و سایر اقلیت‌ها می‌تواند تعلق گیرد و به Affirmative Action معروف است. سفید پوستان بسیاری نظر خوبی در این مورد ندارند. «اوباما» نیز در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود که این امتیازات می‌تواند بر اساس وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد در نظر گرفته شود تا رنگ پوست و نژاد. «نیوزویک» در این زمینه توصیه می‌کند که صحبت کردن در این مورد به «اوباما» کمک خواهد کرد و می‌گوید: «اگر روستائیان فقیر سفید و سیاه در کنار یکدیگر بنشینند می‌بینند که نقاط مشترک بسیاری دارند، وقتی شما به «ویرجینیا»ی غربی و «کنتاکی» می‌روید می‌توانید این گفتمان را در گرد همآیی‌های محلی آغاز کنید. مردم آن نواحی که به «هیلری کلینتون» رأی دادند برای این بود که او را یک مبارز دیدند. شما نیز باید به آنها نشان دهید یک مبارز هستید و برای آنها مبارزه خواهید کرد».

سیاست مذاکره یا هفت تیرکشی

از خوان‌های مهم دیگری که «اوباما» برای رسیدن به کاخ سفید باید از آن بگذرد، مسئله‌ی سیاست خارجی آمریکا است. «اوباما» در یکی از جلسات بحث و گفتگو میان کاندیداهای دموکرات در چند ماه پیش در پاسخ این سئوال که اگر بریاست جمهوری انتخاب شوید، سیاست خارجی شما در مقابل رژیم‌هایی مانند ایران چه خواهد بود، گفته بود که بدون پیش شرط با دشمنان آمریکا بر سر میز مذاکره خواهد نشست. این یکی از مسائل پر سرو صدا و بهانه‌ای برای حمله به «اوباما» بوده است. از جمله چندی پیش پرزیدنت «بوش» طی یک سخنرانی در پارلمان اسرائیل حمله غیر مستقیمی به «اوباما» کرد که وی می‌خواهد با رژیم‌های شیطانی مذاکره کند. پرزیدنت «بوش» که بمناسبت شصتمین سالگرد تأسیس اسرائیل صحبت می‌کرد گفت: « بعضی‌ها بنظر می‌رسد معتقدند که ما باید با تروریست‌‌ها و رادیکال‌ها گفتگو کنیم، مانند این که یک بحث تیزهوشانه آنها را قانع می‌کند که تمام این مدت کار اشتباهی می‌کرده‌اند».

«بوش» گفت: «ما این توهم ساده‌لوحانه را قبلاً هم شنیده بودیم. در حالی که در ۱۹۳۹ تانک‌های آلمان نازی به لهستان وارد می‌شد، یک سناتور آمریکایی اعلام کرد که «خدایا اگر من می‌توانستم با هیتلر صحبت کنم، همه این‌ها اجتناب پذیر بود». پرزیدنت «بوش» اضافه کرد که «ما وظیفه داریم این را آنچه که هست بنامیم. کوتاه آمدن و جلب رضایت دشمن که به تکرار در تاریخ بی‌اعتبار شناخته شده است».

«پیتر اسکوبلیک» Peter scoblic نویسنده کتاب «ما، علیه آنها - چگونه نیم قرن محافظه‌کاری، امنیت آمریکا را متزلزل کرده است». در مقاله‌ای در «لوس‌آنجلس تایمز» می‌نویسد: «آنچه که تاریخ آنرا بی‌اعتبار کرده است، این ادعاست که هر دشمنی «هیتلر» است و مذاکره بمنزله‌ی ضعف است و هر نوع مذاکره‌ای بطور اتوماتیک منجر به قتل‌هایی مانند «هالوکاست» خواهد بود. این بحثی است که کنسرواتیوها در تمام طول جنگ سرد به آن دل بستند. در حالی که واقعیت‌های تاریخی عکس این ادعا را ثابت می‌کند.

در حقیقت یکی از ایده‌های مهمی که جنبش مدرن کنسرواتیو را بوجود آورد، بر این اساس بود که پرزیدنت «ترومن» و پرزیدنت «آیزنهاور» با روس‌ها راه آمدند و بدنبال راضی کردن آنها بودند. دلیل نئوکنسرواتیوها این بود که کمونیسم شیطان است و آمریکا بجای همزیستی، باید آنرا نابود کند. سیاست همزیستی و کنترل در نهایت مانع از گسترش کمونیسم و در نهایت از بین رفتن آن شد. در حالی که کنسرواتیوها شدیداً مخالف این سیاست و هر نوع مذاکره با روس‌ها بودند. زمانی که در ۱۹۵۹ «آیزنهاور»، «خروشچف» را به کاخ سفید دعوت کرد، «ویلیام باکلی» رهبر کنسرواتیوها اعلام کرد که این عمل احساساتی، مرگ غرب را نشان می‌دهد. کنسرواتیوها حتا در یکی از خطرناک‌ترین حوادث تاریخی یعنی «بحران موشکی کوبا» مخالف مذاکرات پرزیدنت «کندی» با «خروشچف» بودند. این بحران که می‌توانست به جنگ اتمی بین دو ابر قدرت و شاید نابودی آمریکا بیانجامد تنها با مذاکره قابل حل بود. در حالی که از نظر «گولدواتر» ترجیح در این بود که خطر جنگ اتمی را پذیرفت تا کوبا و فیدل کاسترو را رها کرد.

در تاریخ معاصر می‌بینیم هر زمان آمریکا کوشید بحرانها و مشکلات را با مذاکره حل کند، صدای مخالفت کنسرواتیوها و نئوکنسرواتیو‌ها بلند تر شد.

«رونالد ریگان» که انتخاب او در ۱۹۸۰ اوج موفقیت جنبش نئوکنسرواتیو‌ها بود و تغییرات زیادی در جامعه آمریکا به نفع کنسرواتیوها انجام شد، زمانی که شروع به مذاکره با «گورباچف» کرد، مورد انتقاد کنسرواتیوها قرار گرفت و «ویلیام باکلی» معاهده‌ی از بین بردن بخشی از تسلیحات اتمی را یک خودکشی نامید. در همان زمان عکسی از «ریگان» با «گورباچف»، همراه با عکسی از «چمبرلین» با «هیتلر» در یک آگهی یک صفحه‌ای که توسط کنسرواتیوها خریده شده بود چاپ شد.

نویسنده نتیجه می‌گیرد که سیاست خودداری، مذاکره و محدود کردن، بویژه نیروی اتمی که آمریکا را حفظ کرد و به جنگ سرد پایان داد، همیشه از جانب کنسرواتیوها مساوی با نشان دادن ضعف بوده است. دولت پرزیدنت «بوش» که دوران حکومت نئوکنسرواتیوها بوده است از این اصل مستثنی نیست. این دولت برای سال‌ها از مذاکره با کره‌ی شمالی و ایران خودداری کرد زیرا می‌خواست شیطان را شکست دهد و با شیطان صحبت نکند. نتیجه این شد که کره شمالی به نیروی اتمی دست یافت و ایران نیز به غنی سازی اورانیوم ادامه داده است. ولی زمانی که آمریکا حاضر شد با لیبی مذاکره کند، برنامه اتمی این کشور قطع شد.

در انتخابات امسال «جان مک کین» طرفدار سیاست نئوکنسرواتیوها است و «اوباما» صحبت از مذاکره می‌کند. در جّو کنونی که برای ۸ سال متمادی هر روز صحبت از ترور و تروریسم بوده و دشمنان آمریکا همه تروریست هستند، سیاست مذاکره، چالش بزرگی برای «اوباما» خواهد بود. «القاعده»، «حماس»، «حزب الله»، «طالبان» و ایران همه در یک دسته قرار گرفته‌اند. «اوباما» برای رسیدن به کاخ سفید راه پر پیچ و خمی را در پیش دارد. اگر مسئله رنگ پوست، مذهب، آمریکایی بودن و وطن پرستی خود را ثابت کند، چالش دیگرش انتخاب سیاست ترور و جنگ طلبانه و یا گفتگو و مذاکره است. مذاکره با گروه‌ها و رژیم‌هایی که خود طرفدار زور و هفت تیرکشی هستند.