|
||
آشنائی با مسعود فتحی، مسئول سایت عصر نو
دکتر پرویز داورپناه به نقل از وبلاگ : احترام آزادی نام مسعود فتحی با سایت عصر نو آمیخته است. مسئول سایت عصر نو فعالیت خود را از اوان سال ۷۹ شروع کرده است. فتحی، در رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تحصیل می کرد که در تابستان ۱۳۵۵ از طرف ساواک بازداشت شد و نتوانست به تحصیل ادامه دهد. از زمان دانشجویی به کار انتشارات علاقه داشته است؛ او می گوید: « علاقه به کار انتشارات سبب شد که در همان دوره دانشجویی در بعضی از انتشاراتی ها مانند گوتنبرگ، رز، و شباهنگ شروع به کار کردم. ابتدا نمونه خوانی می کردم ولی بعدها بخصوص پس از فراغت از تحصیل در کار ویرایش کمک می کردم... از همان آغاز شکل گیری جنبش فدائی با این جنبش همراهی داشته ام. از تابستان سال ۵۵ تا آبان سال ۵۷ در زندان رژیم شاه بودم. بعد از آزادی از زندان تا کنون فعالیت مستمر سیاسی و تشکیلاتی داشته ام. من از سال ۵۹ متاهل هستم و این مسیر طولانی حوادث سیاسی نزدیک به سه دهه اخیر را با تمام فراز و نشیب های آن با همسرم خانم فرزانه عظیمی طی کرده ام. هم چنین ما دارای دو فرزند، یک پسر و یک دختر، هستیم.» مسئول سایت عصر نو در مصاحبه با شهروند می گوید: «ما بر اصل آزادی احزاب و سازمان ها و نهادهای سیاسی اعتقاد داریم و پلورالیسم سیاسی از نظر ما لازمه لاینفک یک جامعه آزاد و باز است. از این رو ما اصولا با همه جریاناتی که حق حضور و فعالیت دیگر نیروهای سیاسی را محترم می شمارند، می توانیم وارد دیالوگ و گفت وگو شویم.» مسعود فتحی عضو سازمان فدائیان اکثریت نیست.وی در جناح بندی های سازمان فدائی در سال های ۵۹ــ۱۳۵۸، جزو جناح چپ اکثریت بود و در پائیز ۱۳۵۹ و چند ماه بعد از انشعاب اقلیت و اکثریت، به همراه دوستانش از سازمانی که بعد ها به سازمان فدائیان اکثریت ، معروف شد جدا گردید؛ فتحی علت آن ر ا مخالفت با روش و سیاستی ذکر می کندکه رهبری اکثریت در آن تاریخ در پیش گرفته بود. فتحی بعد ها همراه همان دوستانش به همکاری با جناح اقلیت پرداخت و هم اکنون نیز عضو سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران است. در جواب خبرنگار بی بی سی که از او می پرسد، هنوز هم به مشی سازمان فداییان ( اکثریت ) اعتقاد دارد؟ فتحی می گوید: « سازمان خیلی تغییر کرده و من از خیلی وقت پیش دیگر به آن شکل قدیم به آن معتقد نیستم. بلکه معتقدم باید با برنامه سیاسی - نه ایدئولوژیک و افکار از پیش ساخته شده – حرکت کرد. مهمترین چیزی که این سال ها ذهن مرا به خود مشغول کرده تحولاتی است که دارد در ایران شکل می گیرد. به نظرم بعد از دوم خرداد یک دگرگونی عمیق در جامعه ایران ایجاد شده و این دگرگونی در ذهن نیروهای سیاسی هم اتفاق افتاده است ». ــ یعنی هنوز هم امیدوار هستید که از اصلاح طلبان کاری برآید؟ فتحی: « به اصلاح طلبان امیدوار نیستم اما به اصلاحات امیدوارم ». « مقصودم این است که آن برنامه که نمایندگی اش بر عهده آقای خاتمی بود، شکست خورده، به همین جهت با دید انتقادی نسبت به اصلاح طلبان نگاه می کنم. در واقع به ناپیگری هایشان. اما معتقدم هر تغییر کوچکی در ایران صورت بگیرد قدمی به جلو خواهد بود، در واقع ما بیشتر از اقدامات دفاع می کنیم تا از افراد. از هر اقدامی که بتواند فضای ایران را بازتر کند دفاع می کنیم ». فتحی در مصاحبه با شهروند می گوید: « ـ من برای نظام ایدئولوژیک هیچ گونه آینده ای در ایران نمی بینم. من فکر می کنم که دوران دولت های ایدئولوژیک نه فقط در ایران، در سراسر جهان به سر آمده است و در حال حاضر نظام حاکم بر کشور ما یکی از آخرین سنگرهای چنین نظام هائی و به تعبیری بدترین نمونه این قبیل نظام های سیاسی است. شکی نیست که دفاع از دولت ایدئولوژیک در جنبش چپ به طور عموم و در جنبش چپ ایران بالاخص هنوز هم طرفدارانی داشته باشد، اما حداقل بعد از انقلاب و استقرار قهری نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و کشتار هزاران نفر از مخالفان این نظام تحت عنوان مرتد و غیره، کراهت هر گونه نظام ایدئولوژیک دیگر آشکار تر از آن باشد که بر کسی پوشیده باشد. تحولات آینده ایران باید از هرگونه نظام ایدئولوژیک فاصله بگیرد و همراه با رشد و نمو نهاد های دمکراتیک به سوی استقرار یک جامعه باز و متکی بر آزادی ها و حقوق فردی و اجتماعی گذر کند. مسعود فتحی در سرمقاله ای خطاب به جمهوریخواهان نوشت که ما به عنوان یک نیروی سیاسی زمانی از شرکت در انتخابات می توانیم حرف بزنیم که امکان چنین شرکتی برای ما فراهم باشد، وگرنه شرکت ما منحصر به توصیه برای انتخاب دیگران خواهد بود که آن هم در مجلس هفتم نه لیست قابل تأکیدی وجود دارد و نه کسی کارنامه قابل دفاعی ارایه داده است. برای آشنائی بیشتر با مسعود فتحی، به مقاله ذیل اشاره می شود.
تحقیقات هسته ای یا بازی با حاکمیت ملی؟
مسعود فتحی
از سرگیری «تحقیقات اتمی» و برداشتن پلمب مراکز اتمی جمهوری اسلامی، یک بار دیگر پروژه هسته ای جمهوری اسلامی را به مساله روز بین المللی تبدیل کرد. این روز ها از برکت سر «دولت امام زمان» کشور ما همواره در صدر اخبار جهان است. داشتن رئیس جمهوری که با نازی ها همزبان می شود و به نام کشوری سخن می گوید که موقعیت استراتژیک ایران را در منطقه مهمی مثل خاورمیانه و پرونده بازی مثل پرونده هسته ای جمهوری اسلامی را هم زیر بغل خود دارد، خود بزرگ ترین تهدید برای امنیت یک کشور است. همزمان با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد فقط لحن دولت عوض نشده است، پرونده هسته ای جمهوری اسلامی هم ورق جدیدی خورده است. میز مذاکره عملا ترک شده است. اقدامات دولت ضد و نقیض تر گشته است.در حالی که هیات نمایندگی رسمی سرگرم مذاکره با روسیه بر سر پیشنهاد انتقال غنی سازی اورانیوم برای نیروگاه های جمهوری اسلامی به خاک این کشور است، اعلام می شود که پلمب مراکز تحقیقات اتمی برداشته خواهد شد و تمامی اقداماتی که در جریان مذاکرات با اروپا متوقف شده بود، از سر گرفته خواهد شد. هشدارها و دعوت به تامل و ادامه مذاکره هم تاثیر ی ندارد. اکنون این یکی هم عملی شده است. طی چند روز گذشته، محمد البرادعی هشدار داد که ازسرگیری تحقیقات هستهیی اعتبار روند اعتماد سازی در ایران را به خطر میاندازد. یادآور شد که همه تمایل دارند شاهد رژیمی باشند كه از طریق آن جامعهی بینالمللی اطمینان یابد برنامهی هستهیی ایران منحصرا دارای اهداف صلحآمیز است. خاویر سولانا، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا طی بیانیهای نگرانی جدی خود را نسبت به ازسرگیری فعالیتهای هستهیی تعلیق شده به زبان آورده، هشدار داد که برداشتن چنین گامی در زمانی كه بازسازی اعتماد بینالمللی نسبت به ماهیت صلحآمیز برنامه هسته ای جمهوری اسلامی بسیار دور است، "سرپیچی از جامعه بینالمللی" است و امكان بازگشت به مذاكرات را به شكلی جدی به مخاطره می اندازد. وزیر خارجه اتریش نیز به عنوان رئیس دوره ای اتحادیه اروپا اعلام کرد: تصمیم اخیر جمهوری اسلامی گامی اشتباه در مسیری اشتباه است و باعث نگرانی بسیار جدی است. از طرف دیگر ایالات متحده آمریكا اعلام کرد که جمهوری اسلامی هیچگونه تمایلى جدى به حل مناقشه اتمى و رفع اختلافات هستهاى ندارد و قصد جمهورى اسلامى در مورد آغاز تحقیقات هستهاى در تأسیسات اتمى ایران شاهدى بر این مدعا است. وزیر خارجه آمریکا نتیجه گرفت که "ما درحال وارد شدن به مرحله ای در ارتباط با ایران هستیم که به نظر من جهان باید به تصمیم گیری بپردازد." و تهدید هم نمود که " هیچ شکی ندارم که در زمان مناسب، زمانی که انتخابش با ماست، به شورای امنیت خواهیم رفت." ظاهرا مسئولین دولت جمهوری اسلامی هم قصد مشابهی دارند. وارد بازی «رفتن به شورای امنیت» شده اند. فرماندهان سپاه و بسیج این روزها به میدان آمده اند و همزمان با شاخ و شانه کشیدن های اتمی، صحنه این بازی را با بیانات کارشناسانه شان گرم نگه می دارند و دم از شکست دادن آمریکا و .. در هر حمله احتمالی می زنند و شنونده را به یاد رجز خوانی های مشابه در عراق از سوی کارگزاران رژیم صدام و شاخص تر از همه، وزیر اطلاعات ایشان می اندازند که زیر صدای شلیک تانک های آمریکا در قلب بغداد، خبر از موفقیت های ظفرمندانه ارتش صدام علیه مهاجمان شکست خورده می داد. بر هیچ کس، حتی رهبران جمهوری اسلامی هم، پوشیده نیست که بعد از جلسه ۲۵ نوامبر، آژانس بین المللی انرژی اتمی و تصمیم شورای حکام در تائید پیشنهاد روسیه یعنی انتقال غنی سازی به خاک روسیه، تکلیف پروژه هسته ای جمهوری اسلامی تعیین شده و سرنوشت آن رقم خورده است. بر اساس این تصمیم حق غنی سازی در خاک ایران از جمهوری اسلامی گرفته شده است. برخلاف توافق پاریس، تعلیقی در کار نیست، به تعبیری جمهوری اسلامی از حق غنی سازی کاملا محروم شده است. به اعتباری خود با ترک میز مذاکره با اروپا راه رسیدن آژانس به این تصمیم را هموار نموده است. برای کسانی که این تصمیم را کارگردانی کرده اند و توپ مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی را به زمین روسیه پرتاب کرده اند، یعنی اروپا و امریکا نتیجه این تصمیم روشن تر از پیش است. جمهوری اسلامی نباید از تکنولوژی غنی سازی اورانیوم برخوردار شود و بتواند از این طریق به امکان ساخت سلاح هسته ای مجهز شود، چه از طریق کنترل روسیه بر غنی سازی، چه از هر طریق دیگری که امکان متوقف کردن پروژه های جمهوری اسلامی در همین حدی که تاکنون شناخته شده است، ممکن باشد. نتیجه برای آمریکا و اروپا روشن است: اگر جمهوری اسلامی پیشنهاد روسیه را بپذیرد، خود بخود از غنی سازی در خاک ایران چشم پوشیده است، اگر نپذیرد، حداقل روسیه هم به جبهه غرب پیوسته است. فقط یک انتخاب پیش پای جمهوری اسلامی گذاشته شده است: غنی سازی را فراموش کند و داوطلبانه از این حق دست بشوید. برای تامین نیازهای برنامه اتمی اش با روسیه خود را در این زمینه هماهنگ کند، یا این که سوخت لازم را از هر کشور دارای تکنولوژی اتمی دیگر بخرد. راه دیگری در شرائط فعلی پیش پای جمهوری اسلامی نمانده است، تاکید بر «تحقیقات» در زمینه غنی سازی، بعد از این تصمیم آژانس بین المللی، توسل به تهدید در برابر تصمیم آژانس و به طریق اولی آمریکا و اروپا و متحدان آن هاست. بدون تردید، تعویض دیپلماسی با تهدید، حتی اگر کشوری قدرت آن را هم داشته باشد، در شرائطی که امکان حل اختلافات از طریق مذاکره و راه حل های دیپلماتیک وجود دارد، همانطور که تجربه عراق و توسل به زور از طرف دولت بوش نشان داد، یک بربریت محض و بازی با سرنوشت میلیون ها انسان در هر نقطه ای از جهان است. روی آوری سران جمهوری اسلامی به چنین رویکردی در سیاست خارجی، بخصوص لغو یک جانبه توافقات با اروپا و تبدیل پرونده هسته ای به یک وسیله در بحران سازی های رایج این حکومت در عرصه بین المللی، بازی با سرنوشت ، امنیت، یکپارچگی و آینده کشور و مردم آن است. صداهائی که امروز در هیات اعتراض و هشدار از پایتخت های سراسر جهان به سوی تهران روانه می شوند، نگرانی هائی که از سوی نهاد های بین المللی ابراز می شوند، همیشه در همین حد نخواهند ماند. این اعتراضات و هشدار ها در صورت ادامه سیاست های فعلی حکومت اسلامی در قالب قطعنامه ها و مصوبات مجامع بین المللی در سرنوشت آینده کشور ما نقش بازی خواهند کرد، رای و اراده مردم کشور ما را در تصمیم گیری برای تعیین سرنوشت و آینده کشور، با تحریم ها و دخالت های ناروا از خارج، با محدودیت های بمراتب گسترده تر از امروز مواجه خواهند ساخت. پروژه هسته ای جمهوری اسلامی، می رود که مثل خود این حکومت به خطری جدی برای آینده کشور و به یک تهدید بزرگ علیه امنیت و حاکمیت ملی تبدیل شود. این پروژه، با هر نیتی آغاز شده باشد، و امروز با هر توجیهی با قسم و آیه بر صلح آمیز بودن آن تاکید گردد، به دلایل متعدد سیاسی از جمله اظها رات رئیس فعلی جمهوری اسلامی، پروژه ای خطرناک و بدون هیچ تردیدی ادامه آن در شکل فعلی به ضرر کشور است. مشکل جامعه جهانی قبل از ان که خود پروژه باشد، حکومت ایران و استفاده ممکنی است که این حکومت می تواند در ادامه از آن بکند. این واقعیت را سران حکومت هم می دانند، به همین دلیل هم در بازی خطرناک یک زورآزمائی بی چشم انداز، تلاش می کنند که با ورق پروژه هسته ای وارد صحنه شوند و با بالا بردن هر چه بیشتر نرخ بازی، به زعم خود امتیازات مهم تری از جمله تضمین حفظ موجودیت رژیم خود از سوی غرب را که همواره جزئی از خواست هایشان در هر مذاکره ای بوده است، کسب کنند. اما آن ها در این بازی نابرابر و بی چشم انداز، فقط از جیب مردم ایران خرج می کنند و تنها امنیت و آسایش و آینده فرزندان آن ها را وثیقه سیاست خطرناک خود می کنند. و قبل از همه تیشه به ریشه حکومت خود می زنند.
|