روناک و
هانا
متاسفانه مدتی است می بینیم هر امر کوچک و جزئی را منتسب
به امنیت ملی می کنند آنچنانکه کسانی چون دلارام علی یا
مریم حسین خواه یا جلوه جواهری و... هم به اتهام اخلال در
نظم عمومی و تشویش اذهان محاکمه و محکوم می شوند.
روناک و
هانا که به خاطر شرکت در کمپین یک میلیون امضا و جمع آوری
داوطلبانه امضا دستگیر شده اند گناهی جز برابري خواهی
ندارند. گناه آنها این است که مایل نیستند همسرشان زن
دیگری بگیرد. گناه آنها این است که می گویند خداوند زن
ومرد را یکسان آفرید و برای آنها حقوق برابر مقرر کرده است،
پس چرا باید قوانین ما تا به این حد تبعیض آمیز باشد؟
من بر
این باور نیستم که این دو دختر جوان امنیت ملی را به
مخاطره انداخته باشند. به باور من، آن دادگاهی که تصور می
کند امنیت ملی ایران آنقدر ضعیف و صدمه پذیر است که با یک
امضا می تواند متزلزل شود خود مرتکب تشویش اذهان عمومی شده
است. زیرا با اعلام این مسئله اذهان عمومی را مشوش و مردم
را مضطرب می کند که در مملکت چه اتفاقی افتاده است که
امضای یک بیانیه ساده می تواند امنیت عمومی را مختل کند.
خود این حکم از دیدگاه قانون مجازات اسلامی قابل بررسی
است. امیدوارم مقامات قضایی متوجه باشند که پس از 30 سال
جمهوری اسلامی آنچنان مستقر شده که با جمع آوری امضا امنیت
آن به خظر نخواهد افتاد. این شیوه استدلال درست نیست و حتی
توهین به جمهوری اسلامی است.
از همه
بدتر، به موجب قانون تا کسی محاکمه و محکوم نشود حق ندارند
علنا اتهام او را اعلام کنند. در غیر این صورت اعلام کننده
می تواند به عنوان مفتری تحت تعقیب قرار خواهد گرفت. این
قانونی است که همه بایستی به آن پای بند باشیم اما
متاسفانه گاه دیده می شود مقاماتی که خود مسئول اجرای
قانون هستند به آن پای بند نیستند. روناک و هانا را در
رسانه ها به براندازی و داشتن اسلحه متهم می کنند. متهم می
کنند که با گروه های معاند همکاری کرده اند. حال آنکه
پرونده فقط در مرحله بازجویی است، به دادگاه نرفته و اتهام
ثابت نشده است و من متاسفم که چنین شیوه برخوردی تازگی
ندارد . وکیل شجاع ایرانی آقای عبدالفتاح سلطانی دستگیر می
شود، 48 ساعت بعد از دستگیری ایشان، سخنگوی قوه قضائیه
یعنی قوه ای که مسئول اجرای صحیح قانون است اعلام می کند
که دلایل کافی وجود داشته و آقای سلطانی جاسوس هسته ای است
و اسرار هسته ای ایران را به دشمن داده است. پس از تحمل 7
ماه حبس انفرادی مشخص می شود که پرونده ایشان سفید است و
از تمامی اتهامات تبرئه می شود.
سخن من
این است که چه کسی می بایستی تاوان این حرکت را بدهد،
وکیلی را دستگیر می کنند 7 ماه در زندان می ماند، خانواده
ای پریشان می شود، موکلین دفتر او بی سر و سامان می شوند و
بعد معلوم می شود که تمام اینها بیهوده بوده حکم تبرئه
صادر می شود. عین همین داستان در مورد هانا و روناک اتفاق
افتاده است. دو دختر جوان که جرمی جز برابري خواهی ندارند
قبل از این که پرونده آنها به دادگاه برود به وسیله نشر
اخبار کذب متهم می شوند که اسلحه داشته اند، براندازی کرده
اند و با گروه های معاند همکاری داشته اند و چندین اتهام
دیگر. من مطمئنم که این دختران جوان در یک محاکمه منصفانه
و عادلانه به شرط آن که علنی هم باشد تبرئه می شوند و
بیرون می آیند. آن وقت باید سوال کرد که چرا برخی از
مقامات شیوه هایی را بر می گزینند که در نتیجه آن شیوه، یک
منتقد مدنی ساده و آرام می تواند تبدیل به یک معاند شود.
جذب
طرفدار کار سختی نیست چرا برخی از مسئولین کاری می کنند که
به جای اضافه کردن طرفداران روزبه روز بر دشمنان افزوده می
شود ؟ امیداورم که قوه قضائيه متوجه شود که این کشور با
نیروی افراد جوان ساخته خواهد شد. جوانان را جذب کنید. هنر
در این هاست وگرنه به زندان انداختن کار آسانی است.