نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

بمبی که اسراييل را درهم کوبيد!



مروان بشاره
برگردان: محمد علی اصفهانی


مروان بشاره، نويسنده و روزنامه نگار سرشناس فلسطينی، از اعضای کادر علمی مرکز مطالعات عالی علوم اجتماعی پاريس، و استاد دانشگاه های فرانسه است. از جمله آثار او می توان به کتاب معروفش در فرانسه: «فلسطين ـ اسراييل: صلح يا آپارتايد» اشاره کرد.
فارسی شده ی تحليل او را از پی آمد های گزارش مشترک
۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا (که به اِن.آی.ای معروف شده است) در اينجا می خوانيد.
اين تحليل را کانال تلويزيونی معروف «الجزيره» در يازدهم دسامبر، منتشر کرده است.

با مطالعه ی اين تحليل، نگرانی اسراييل و جنگ افروزان پنتاگون را از انتشار عمومی گزارشی که به آن اشاره شد می توان راحت تر دريافت.
همچنان که دستپاچه شدن کارگزاران بومی اسراييل و پنتاگون و تلاش شبانه روزيشان در آمريکا و اروپا، و به خصوص فرانسه ی سارکوزی و کوشنر را در جهت به زير سئوال بردن اين گزارش، و «اثبات» اين که با وجودی که گزارش، همين امسال بسته شده است، حکومت ملايان، از سال ۲۰۰۴ (يعنی سه سال پيش از بسته شدن و جمع بندی گزارشی که روز به روز بازنگری و تکميل شده است) دوباره کار ساختن بمب اتمی را از سر گرفته است.
و همچنان که تطابق تصادفی خواست های مشخص اسراييل که مروان بشاره در اين تحليل برشمرده استشان را با منافع مردم ما که خواهان بمباران تمام مراکز و تأسيسات حياتی و اقتصادی خويش و پس از آن نيز آغاز مرحله ی نبرد زمينی يی هستند که به آزاديبخشی کامل ايران منجر خواهد شد.
و همچنان که حملات
سيستماتيک، هيستريک، بی وقفه، بيمارگونه و وحشت زده را به مخالفان جنگ و تجاوز که ادا های ضد امپرياليستی در می آورند و نمی خواهند که آمريکا و اسراييل در کار «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران» موفق شوند؛ و معتقدند که اگر خطر تجاوز نظامی به ايران به هر دليل بر طرف شود، امکان رشد و موفقيت جنبش های کارگران، زحمتکشان، زنان، دانشجويان و تمام جامعه ی ايران، چند چندان خواهد شد؛ و سيل خروشانش کاخ های آخوندان را بر سرشان خراب خواهد کرد؛ اگر چه چيزی نصيب متحدان دشمن خارجی نشود...
و الخ (يعنی: الی آخر).

۲۵ آذر ۱۳۸۶
محمد علی اصفهانی

www.ghoghnoos.org

 

پس انتشار گزارش «اطلاعات ملی آمريکا»، مقامات بلندپايه و ژنرال های آمريکايی به اسراييل اطمينان داده اند که به ايران همچنان به عنوان يک خطر استراتژيک نگاه می کنند.
اسراييل احساس می کند که با اجماع نظر ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا در مورد کمرنگ بودن خطر اتمی ايران، بمبی بر سرش فرود آمده است.
دولت اولمرت، به روشنی اظهار داشته است که اين گزارش او را قانع نکرده است و او خود در نزد خود دلايلی مبنی بر نادرست بودن محتوای اين گزارش دارد.

در انتظار «افشاگری» های اسراييل، در آمريکا متحدان نومحافظه کار اسراييل و «اوانجيليست ها» [که با تسامح می توان آن هارا صهيونيست ـ مسيحی، و يا مسيحی ـ صهيونيست ناميد ـ م ] نيز مراتب ترديد و شک خود را به گزارش «اطلاعات ملی» ابراز داشته اند و ۱۶ سازمان امنيتی آمريکا را متهم کرده اند که  کار اطلاعاتی را  تبديل به کار سياسی کرده است.
بعضی از آن ها اين را زير سر وزارت امور خارجه آمريکا می دانند.

آنچه ايده ئولوگ های «اول بمباران کنيم و بعد بررسی کنيم» را نگران کرده است ماجرای سلاحی نيست که به صورت قارچ ترسيم شده بود [اشاره به يکی از تبليغات جنگی اياد علاوی ها و چلبی ها و به خدمت گرفته شدگان عراقی اسراييل و آمريکا به منظور آماده سازی افکار عمومی برای حمله به «عراق اتمی و تروريست پرور» ـ م] بلکه نگرانی اين ها از آن است که می بيينند گزارش «اطلاعات ملی آمريکا» فرش خونين طرح جنگی آن ها را از زير پايشان کشيده است.

شما می توانيد مطمئن باشيد که اسراييل، و لابيست های آمريکايی او تا زمانی که همچنان صدرنشين استراتژی آمريکا در خاورميانه باشند، با چنگ و دندان هم که شده باشد با اين گزارش مقابله خواهند کرد.
با توجه به اين که بعد از اين گزارش، ايده ی حمله به ايران را مشکل می توان به خورد مردم داد، آن ها اگرچه بايد خود را با استراتژی جديد آمريکا تطبيق دهند اما از مبارزه با آن دست نخواهند کشيد.


شک کردن به شک کنندگان


اين دشوار نيست که حدس بزنيد که اسراييل و سخنگويان او در آمريکا، نيات و همچنين کارآيی های ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا را به زير سئوال خواهند برد. مخصوصاً وقتی که می بينند که اين سازمان ها جرأت کرده اند که اطلاعات دروغين و ساختگی را  از بنيان رد کنند.
از وظايف سيا و سازمان های مشابه آن، از جمله بقيه ی تشکيل دهندگان «اطلاعات ملی آمريکا»، يکی هم همين است که اطلاعات نادرستی را که از خارج به آن ها داده می شود مورد بررسی قرار دهند؛ و تسليم سياست های مدعيان نشوند.

وقتی که ۱۶ سازمان جاسوسی آمريکا احتياط را کنار می گذارند و بی باکانه و جسورانه و تقريباً به صورت قطعی گزارشی را منتشر می کنند که می دانند بعد از انتشار می تواند بررسی شود و مورد تأييد و يا تکذيب قرار بگيرد، شما می توانيد با اطمينان بگوييد که اين سازمانها از خودشان و نتيجه ی کار خودشان خاطر جمع هستند.
برای اين سازمان ها خيلی راحت تر بود اگر نسبت به برنامه ی اتمی ايران اعلام خطر می کردند تا اين که برعکس مثل حالا با ضريب بالای اطمينان اعلام کنند که ايران در سال ۲۰۰۳ برنامه ی به کارگيری نيروی اتمی در جهت اهداف نظامی را کنار گذاشته است و هيچ برنامه يی هم برای از سر گرفتن آن ندارد.
سازمان های اطلاعاتی آمريکا، اين گونه، با يک روش پيشگرانه عليه «حمله ی پيشگيرانه» ی احتمالی به ايران، خيال خود را راحت کرده اند که افتضاحی شبيه آنچه در مورد عراق پيش آمد برايشان پيش نمی آيد.


ايجاد شک نسبت به يکديگر در ميات شک کنندگان


اين، موضوعی پنهانی نيست که اسراييل هدفی مشخص را دنبال می کند:
تحريک کردن واشنگتن به وسيله ی لابيست های خود به حمله به ايران با هزينه ی نظامی و سياسی آمريکا از طرف اسراييل و به خاطر او.
و اين نيز راز سر به مهری نيست که اسراييل اطلاعات خود را فقط به صورتی که مطابق منافع خودش باشد با آمريکا تقسيم می کند.

ماجرای اشباع فضای تبليغاتی از وجود خطر موهوم هسته يی عراق، قبل از اشغال آن، چيزی نبود به جز تنها يک نمونه ی تازه از اين نوع شيوه های اسراييل.
ايران، نمونه يی است ديگر. سوريه هم نمونه يی ديگر تر. و غيره و غيره.

اسراييل، اطلاعات جاسوسی را جمع آوری و تحليل می کند. اما از پس پشت شيشه ی رنگی دولتی که بيشتر به يک پادگان شباهت دارد. ولی آمريکا اطلاعات خود را از منابع متعدد و متفاوت در سراسر امپراتوری خود به دست می آورد.

خطر ايران،  و يا هر کشور ديگری، فقط  وقتی معنا و مفهوم و عينيت پيدا می کند که هم نيت و هم توانمندی ـ هردو با هم ـ وجود داشته باشند.
بنابر اين، جنگی عليه ايرانی به راه انداختن که نه نيت و نه توان تهيه ی بمب اتمی را دارد چيزی نخواهد بود به جز يک جنايت جنگی مبتنی بر نيرنگ.

در نتيجه، اگر گزارش ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا، پنجره يی به سوی امکان حل و فصل مسايل بدون شتاب و در شرايط کمبود وقت، گشوده باشد، ديگر چه دليلی برای استفاد از مجازات و استفاده از زور وجود دارد؟
هياهو برپا کردن ها و داد و فرياد کشيدن های سراييل به اين دليل است که می خواهد مانع تغييرات سياسی در جهت کم کردن فشار به ايران شود.


ابراز سوءظن نسبت به گزارش «اطلاعات ملی آمريکا»


سازمان های سياسی و نظامی اسراييلی چنين می گويند که کم کردن فشارهای خارجی به ايران، و چشم پوشيدن از تهديد نظامی عليه ايران به نفع فشار های ديپلماتيک، يک ساده لوحی است!
نگرانی اسراييل فقط به خاطر اتفاق آرای ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا نيست؛ بلکه بيشتر از آن، از بابت اين است که می بيند که نوعی اتفاق آراء عليه حمله به ايران، در ميان مسئولان مختلف با انواع گرايش های مختلف در خود دستگاه حکومتی آمريکا دارد شکل می گيرد.

اسراييل به وحشت افتاده است از اين که ممکن است استراتژی آمريکا تغيير کند و اين کشور بيشتر به تغيير سياست ايران متمايل شود تا به تغيير رژيم ايران [به وسيله ی حمله به ايران و نابود کردن تمامی ابران، و نه از سر خيرخواهی برای ملتی که سرزمينش به اشغال امريکا در خواهد آمد و خودش را در زير بمب های اتمی قطعه قطعه خواهند کرد ـ م].
اسراييل می ترسد از اين که مبادا آمريکا بيشتر به هويج فکر کند تا به به چماق؛ و مبادا که آمريکا به جای اسراييل، از دوستان عرب خودش برای اين کار کمک بگيرد.

اسراييل به «باز» هايی مثل رابرت گيتس (وزير دفاع آمريکا) علاقه دارد و افراد تحت حمايت او درياسالاران مولن و فالون، اولی رييس ستاد نظامی، و دومی فرمانده فرماندهی عمومی، و به ژنرال هيدن (از سيا) و به مايک کانل (از افراد سازمان های ديگر تشکيل دهنده ی ۱۶ سازمان اطلاعاتی).
و خلاصه: به همه به جز به آن هايی که خطوط ملايم دارند. [«مماشاتگران»! – م].

مديريت سياسی وزارت امور خارجه ی آمريکا، از جمله رايس و معاون او نگروپونته، و همچنين مديريت کنگره از ايده ی حمله به ايران دفاع نمی کنند.
اين ها اظهار تمايل می کنند که در روشنايی آنچه خود، نشانه های «دلگرم کننده» يی می نامندش که در صحنه ی نبرد ديده می شود، مشکلشان در عراق و افغانستان هم حل شود؛ نه آن که علاوه بر آن، خود را درگير جنگی تازه و مرگبار در خليج فارس کنند.
اين ها سرانجام فهميده اند که منافع آمريکا بهتر تضمين خواهد شد اگر جنگ پرهزينه ی افغانستان و عراق، به نفع سيستم ارزان تری تغيير کند که تضمين کننده ی منافع آمريکا در درازمدت باشد.

واشنگتن اميدوار است که دولت ايران بتواند به «مفيد» بودن خود در زمينه ی متوقف کردن قاچاق اسلحه به عراق، و به ملايم کردن مواضع آن دسته از مخالفان اشغال عراق که متحد او هستند، همچنان ادامه دهد.
واشنگتن منتظر ملاقاتی است که ميان آمريکا و مقامات عاليرتبه ی ايرانی در عراق، برای ۱۸ دسامبر امسال پيش بينی شده است؛ و اميدوار است که اين ملاقات به تشريک مساعی بيشتر ميان دو دولت ايران و آمريکا در مورد عراق بيانجامد.

اين اما به آن معنا نيست که آمريکا ديگر به ايران به عنوان يک خطر منطقه يی نگاه نمی کند.
از زمان انتشار گزارش «اطلاعات ملی» تا به حال، دستگاه بوش لحظه يی آرام نگرفته است از اين که آنچه به قول او «خطر ايران برای ثبات منطقه» است را مطرح کند وجلو گزارش قرار دهد.
دستگاه بوش، ناتو را به تهيه و اجرای سری سوم مجازات ها عليه ايران تحريک می کند. و اين همه: عليرغم گزارش «اطلاعات ملی»؛ و عليرغم عدم تمايل شورای امنيت سازمات ملل متحد.
فوريت قضيه، از زمانی که خطر، از يک خطر فوری و آنی، به يک خطر بالقوه تبديل شده است، اُفت کرده است.
محافظه کاران واشنگتن همه جای جهان را پر از کشور های دارای خطر بالقوه می بينند: از کره ی شمالی گرفته تا ونزوئلا. ولی خواهان بمباران کشور هايی از اين دست نيستند.

اين، يک ضربه ی مهم است بر پيکر اسراييل و نئوکنسرواتور ها ی طرفدار اسراييل.
برای اين جماعت، «همه ی گزينه ها روی ميز استِ» جرج بوش، بايد به کار بردن زور باشد؛ و نه ديپلماسی درازمدت.


فراسوی ايران
تغيير احتمالی استراتژی آمريکا در ارتباط با ايران، اسراييل را به وحشت انداخته است که مبادا، اين تغيير استراتژی، شامل تمام خاورميانه هم بشود.
علاوه بر کنفرانس آناپوليس، اين تغيير استراتژی، يعنی زبان و منطق جنگ را به نفع زبان و منطق ديپلوماسی رها کردن، بر اسراييل فشار وارد خواهد آورد که در تجاوز و تهاجم به فلسطينيان ناچار به رعايت احتياط هايی شود. مثلاً در مورد ادامه ی برپا کردن کولونی های جديد در سرزمين های اشغالی بيت المقدس شرقی.

دعوت از احمدی نژاد برای شرکت در اجتماع سران حکومت های خليج فارس در آغاز دسامبر امسال، چراغ های خطر را برای اسراييل روشن کرده است؛ و اين که مبادا گشايشی به سوی ايران در کار باشد.
اسراييل می ترسد که چنين فضايی باعث فشار هايی بر او در ارتباط با فلسطين شود و آمريکا منافع استراتژيک او را از نظر دور بدارد.

البته هرچه اسراييل بيشتر خشم خود را از افشاگری ۱۶ سازمان اطلاعاتی آمريکا نشان دهد، دست و بال بوش و رايس هم در تحت فشار قرار دادن او ـ البته اگر اصلاً بوش و رايس چنين قصدی داشته باشند ـ بسته تر خواهد شد!