نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

بازار گرم خدمتکاري و تيرهايي که کمانه مي کنند

دکتر خسرو شاکری

در حالي که طبل هاي جنگ را هرچه بلند تر مي کوبند، از جلوداران دموکراسي اَلا بوش (à la Bush/دلبخواه)، که قرار بود پيشخوان هاي آتيه ي کشورهايي چون ايران باشند، پرده برگرفته مي شود. تجاوز به عراق به بهانه ي برکناري يک ديکتاتور سنگدل و استقرار دموکراسي به جهنمي تبديل شده است که رأي دهندگان به بودجه هاي نظامي ي در کنگره ي آمريکا هرچه بتوانند مي کنند تا نامشان در ميان حاميان جنگ نئوکانها هرچه کمتر به چشم موکلانشان بخورد. با اينکه دموکرات هاي پيروز در انتخابات سال گذشته به قول خود براي پايان دادن به جنگ وفا نکرده اند، اما نهضت مقاومت آمريکائيان آگاه هر روز گسترش و عمق بيشتري مي يابد. امروز ديگر فقط محافظه کاراني چون گينگريچ و روشنفکران مترقي چون نآم چامسکي نيستند که با تجاوز به عراق مخالفند، بل گروه هاي وسيعي از مردم، که در آغاز که تحت تأثير دستگاه هاي تبليغاتي از چنگ اندازي به عراق حمايت کرده بودند، هرچه بيشتر صداي اعتراض خود را عليه جنگ بلند مي کنند و مي کوشند نظاميان آمريکايي ناراضي و سرخورده از جنگ عراق را به آن تشويق کنند که در جنبش مردمي برضد جنگ شرکت جويند، و بويژه از آنان بخواهند از شرکت در تجاوز ديگري، اين بار به ايران، خودداري ورزند. طبق اخباري که در محافل ضد جنگ پخش مي شود، عده اي از افسران عاليرتبه ي آمريکا، فرماندهان و نيز خلبانان هواپيماهاي جنگي پيشرفته، که در عمليات بمبارن شرکت مي کنند، در ماه هاي اخير عدم توافق خود را براي شرکت در تهاجم به ايران اعلام داشته اند، تا حدي که اگر اينان از شرکت در تجاوز جديد پرهيز نکرده بودند يورش نظامي به ايران تا حال صورت گرفته بود. امروز نه تنها فرماندار ايالت نيومکزيکو و نامزد رياست جمهوري ريچاردسون (Gov. Bill Richardson) فرياد مي کند «به اين ديوانگي پايان دهيد! با ايران جنگ نشود!» (Stop the Insanity: No War With Iran)، بلکه دنيس کوسينيچ، (Dennis Kucinich) نماينده ي حزب دمکرات از ايالت اوهايو و نامزد رياست جمهوري، با حمايت بسياري ديگر در مجلس نمايندگان، تقاضاي خود را براي برکناري معاون رئيس جمهور ديک چِيني با اکثريتي قوي به تصويب آن مجلس رساند، و تحليل گران سياسي آمريکا بر آنند که رسيدگي به آن و تصويبش براي برکناري معاون رئيس جمهور از بخت بزرگي برخوردار است. اگر چنين شود، تشت بوش به زمين افکنده خواهد شد و «ايرانياني» که همه ي تخم مرغ هاي خود در سبد حمله ي نظامي به ايران نهاده اند بلافاصله رو سياه خواهند شد.

تحول جديدي که در کارزار انتخاباتي آمريکا در ارتباط با ايران رخ داده است تغيير راديکال موضع سناتور جان ادواردز (John Edwards)، سناتور پيشين از حزب دموکرات از کارولايناي شمالي، است که در سال 2004 از عضويت اسرائيل در ناتو دفاع کرده بود، و در ژانويه امسال طي نطقي براي کنفرانس هرتسليا (Herzliya)در اسرائيل با توپ و تشر آواي جنگ طلبي را بلند کرده بود. اما وي در پنجم نوامبر گذشته طي نطقي در دانشگاه اوهايو، با درک اينکه مردم آمريکا با جنگ عليه ايران مخالفند، تغيير موضع خود را اعلام کرد و با مواضع بوش و نئوکان ها شديداٌ در افتاد. او همچنين با توافق رقيب انتخاباتي خود هيلاري کلينتون از مواضع بوش از در مخالفت شديد در آمد.

وي با درک اينکه مردم آمريکا جنگ ديگري را، اين بار عليه ايران، تحمل نخواهند کرد يک برنامه ي پنج ماده اي عرضه داشت تا از جنگ پرهيز شود: يکم، اينکه دکترين جنگ پيشگيرانه به آنجايي فرستاده شود که محل واقعي آن است: خاکروبه ي تاريخ. دوم، تشديد مجازات هاي اقتصادي عليه دولت کنوني ايران. سوم، استفاده از تاکتيک «نان قندي» اقدامات ديپلماتيک براي اقناع دولت احمدي نژاد در رهاساختن طرح اتمي و بازگشت به خانواده ي ملل. چهارم، مذاکره با دولت ايران. پنجم، مذاکره با ديگر دول بزرگ براي همآوردي با ايران در اين زمينه.

اکنون ديده مي شود که حتي يک سياستمدار آمريکايي نزديک به اسرائيل ظرف چندين ماه ناچار از تغيير مواضع خود شده است و سياست «خروس جنگي» اش را بخاطر تداوم صلح و استفاده از طرق مسالمت آميز رها کرده است.

کارزار ضد جنگی که از سوي گروه هاي مختلف در آمريکا جريان دارد اکنون با انتشار اعلاميه ي (Campaign Against Sanctions and Military Intervention in Iran)

«کارزار عليه مجازات و دخالت نظامي در ايران» (http://www.campaigniran.org) و ارائه ي بيست دليل در مخالفت با تجاوز آمريکا به مرحله ي جديدي رسيده است، به نحوي که سياستمداران غير نئوکان را به تجديد نظر کلي واداشته است.

ايکاش، چنانکه استاد دهخدا در مقايسه ی بين پروفسور برآون و مشروطه خواهان بيکاره در تبعيد نوشت، يک موی اين فرنگيان در تن اين ايرانيان ايران فروش بود، که اکنون جلوداران دموکراسی شده اند.

از سوي ديگر، با باز شدن مچ جلوداران دموکراسي «انقلاب هاي گل سرخين، پرتقالي، و مخملين» مردم اسير مي بينند که از تفليس تا اسلام آباد، از کيف تا باکو، همه ي اين پرچمداران «دموکراسي اَلا بوش» چهره هاي کاذبي هستند که، به محض کوچکترين تکان اجتماعي براي احقاق حق حکومت نظامي و وضع فوق العاده اعلامي کنند و ارتش را به جان مردم مي اندازند. مردم تحت ستم سياسي، اقتصادي و فرهنگي مي بينند که جلوداران دموکراسي اَلا بوش درد و دواي ايشان نيستند، بل بلاي جان ايشان اند. آنان مي بينند که بهشت دموکراتيک اَلا بوش چيزي جز جهنم پرويز مشرف و نظاميان همدست طالبان نيست؛ جز جهنم عراق نيست، جز جهنم ساکاشويلي در تفليس نيست. چنين مردمي، برغم ستم هايي که بر ايشان مي رود، مي بينند که نامزدهاي انقلابي «گل سرخين» جز آينده اي خونين در چنته ندارند و از آنان مي پرهيزند.

در مورد خاص ايران، ننگ آور آن است که هر روز تني چند از ميان ورشکستگان و سرخوردگان چپِ دروغينِ گذشته بر تعداد نامزدهاي خدمتکاري در لباس «دموکراسي اَلا بوش» افزوده مي شوند. اينان آماده اند تن و جان خود را به هر ننگي بيالايند تا از خوان دست گشاده ي «دموکراسي اَلا بوش» لقمه اي چرب نصيبشان شود. مايکل روبين (Michael Rubin) يکي از مسؤولان مؤسسه ي فري ايينترپرايز (Free Enterprise Institute)، که به اين شهرت دارد که پيشخوان لابي صهيونيسم در آمريکاست، در مقاله اي در واشنگتن پست (19 اکتبر) به اين معترض شده است که عده از آمريکائيان و آمريکائيان ايراني تبار کنگره ي آمريکا را به قطع کمک هاي مالي به کساني ترغيب مي کنند که خود را «مبارزان جامعه ي مدني» جا زده اند. او که از متفکران نئوکان است مي نويسد که بودجه ي مبارزه براي «دموکراسي اَلا بوش» در ايران، که در سال 2004 به  يک ميليون چهار صد هزار دلار بالغ مي شد، در سال جاري به 66 ميليون دلار افزايش يافته است. ازين مبلغي که به ايران اختصاص داده شده است، 36 ميليون به مصرف برنامه هاي فارسي صداي آمريکا و راديو فردا مي رسد. 5 ميليون آن به مصرف برنامه ي مبادله ي «فرهنگي» و 5 ميليون ديگر به مصرف ترجمه ي سايت هاي انگليسي به سايت هاي فارسي اختصاص دارد. بدين سان ديده مي شود که تعداد سايت هاي ايراني و دريافت کنندگان بورس هاي رنگارنگ که به آمريکا «پناهنده» مي شوند کم نيست و در حال افزايش اند. اگر بورس ماهيانه ي هر «مبارز براي دموکراسي اَلا بوش» را، که از طريق بنياد کشوري براي دمکراسي (National Foundation for Democracy) پخش مي شود 3 هزار دلار در نظر بگيريم، مي بينيم که در سال جاري از هزار تن از ايرانياني كه خود را «رزمندگان دموکراسي» مي‌نامند، از اين بورس‌ها بهره‌مند مي شوند. با توجه به بودجه ي پنج ميليوني براي سايت هاي فارسي همچنين مي توان حدس زد که بسياري از سايت هاي شيک و پيک هوادار نوعي «دمکراسي گل سرخين،» که مملو اند از اخبار دستگاه هاي تبليغاتي آمريکا، با عکس و تفصيلات، بايد ازين بودجه سخاوتمندانه تغذيه کنند. مي ماند 20 ميليون ديگر اين بودجه که، بنابر نوشته ي روبين، در اختيار «فعالان دمکراسي» قرار مي گيرد. 20 ميليون دلار پول کمي نيست و جيب نزديک به پنج هزار «فعال دمکراسي» را پر مي کند. پس تعجبي ندارد که بسياري براي لقمه هرچه چرب تري ازين خوان نعمت يک شبه هوادار دمکراسي مي شوند و دست به کار نگارش مقالات رنگارنگ در حمله به نهضت ملي و ارزش هاي اخلاقي يک صد سال گذشته ي ايران، و حتي انديشه ي استقلال کشور مي شوند.

مايکل روبين و همکارانش در مؤسسه ي فري انترپرايز، که به پيشخواني لابي صهيونيسم معروف است، سخت مي کوشند تا بتوانند حتي بر بودجه ي سال جاري بيفزايند. لذا هرچه اين بودجه ادامه و افزايش يابد تعداد «پناهندگان» داوطلب خدمتکاري براي «دمکراسي گل سرخين» افزوده خواهد شد، و به همان ترتيب بر تعداد نويسندگان، سخنرانان، کتاب نويسان عليه ارزش هاي اخلاقي نهضت ملي ايران، سايت هاي حامي «مبارزه براي جامعه ي مدني» بالا خواهد رفت. لذا، مي‌بينيم که هرچه جنبش دموکراتيک ضد جنگ ترقيخواهان و صلح طلبان آمريکا گسسترش مي‌يابد، به همان نسبت نيز به هيستري نئوکان‌ها براي جنگ افروزي افزوده مي‌شود و بر تعداد خدمتکاران «ايراني» تجاوز آمريکا به ميهن ما، به‌ويژه داوطلبان و مقاله نويسان حامي تجزيه کشور به واحدهاي قابل کنترل توسط شرکت‌هاي نفتي و جز آن‌ها، افزوده مي‌شود و فساد سياسي عمق بيشتري مي‌يابد.

ايرانيان ميهن دوست و براستي دموکرات چه اسلحه اي براي مبارزه با اين ضد ارزش ها، فساد سياسي و خطري که ميهن کهنسال ما، و فرهنگ ديرين ما را بطور جدي تهديد مي کند در اختيار دارند؟ آنان چيز ي جز سرمايه ي اخلاقي ميهن دوستي، عشق به فرهنگ کهنسال، و شهامت بيان آن ها را ندارند. ايران نه افغانستان است، نه گرجستان. ما نمي توانيم در انتظار اين باشيم که تير اين دشمنان وطن و فرهنگ ما چون در عراق، اوکرائين، و گرجستان کمانه کند. ترسم آن هنگامي که تير اينان کمانه کند، و اگر  ما نکوشيمم تيرشان کمانه خواهد کرد، ديگر نشود ميهني دمکراتيک، مستقل، و بالنده در زمينه هاي فرهنگي، سياسي، و قتصادي را باز ساخت. لذا، زمان آن رسيده است که همه ي ايرانيان ميهندوست و باشرف، چه در داخل و چه در خارج از کشور، با اعلام موضع خود در مخالفت با اين فساد سياسي و وطن فروشي عناصر خدمتکار دشمن خارجي، آنان را مشخص و منفرد سازند و بد نامي ابدي را از آن ايشان سازند. ساختن ايراني دموکراتيک، بالنده، و مستقل وظيفه ي خود ايرانيان است، نه کار داوطلبان خدمتکاري و جلوداران دموکراسي اَلا بوش.

خسرو شاکري (زند)، پاريس، 11 نوامبر، روز آتش بس جنگ جهاني اول.