نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

روناک، امیّد زنان بی سرپرست و بچه های یتیم

دکتر پرویز داورپناه

«روناک چهل در صد سوختگی دارد، پول توجیبی روناک خرج زنان بی سرپرست و بچه های یتیم می شود»

 شهناز احمدی، مادر روناک

 

دستگیری ها در ایران ادامه دارد و همه ی فعالان سیاسی و کوشندگان اجتماعی و حقوی بشری تحت فشار قرار دارند.

 خانواده ها اعلام می کنند كه از زمان بازداشت عزیزانشان از محل زندان آنان  اطلاع دقیقی ندارند و اجازه ملاقات و تماس به وكلای مدافع نیز نمی دهند و دستگیر شدگان به صورت انفرادی در بازجویی به سر می‌برند.

روناک صفارزاده، بیست و یک ساله، روز هفده مهرماه 1386 در سنندج توسط ماموران اطلاعات رژیم بازداشت شد و در زندان بسر می برد.

روناک از اعضای فعال کمپین یک میلیون امضا در سنندج می باشد.

نیروهای امنیتی ساعت 9 صبح بدون ارائه ی هر گونه حکمی وارد منزل او شده اند و پس از تفتیش منزل و جمع‌آوری تمامی امضاهای کمپین و ضبط کیس کامپیوتر، وی را به بازداشتگاه اداره‌ی اطلاعات سنندج منتقل کرده اند.

تا كنون هيچ‌ اطلاعی از محل بازداشت روناك در اختيار خانواده‌اش قرار داده نشده و مادرش در مراجعه به نهادهای قضايی جهت آگاهی از وضعيت فرزند خود با انواع توهين‌ها از سوی مسئولان مربوطه مواجه گشته و حتی در مواردی نيز مورد تمسخر قرار گرفته است.

خانم روناک صفارزاده دانشجوی فارغ‌التحصیل رشته‌ی گرافیک بوده ودر عرصه‌ی زنان فعالیت داشته و ازاعضای انجمن زنان آذرمهر کردستان می باشد.

خانم نگین شیخ الاسلامی مسئول زنان آذر مهر  کردستان در باره فعالیت های روناک صفارزاده گفته است:

 «روناک 5 سال است که در انجمن فعالیت می کند. سالی که دیپلم گرفت توسط دختر دایی هایم که عضو انجمن هستند با انجمن آشنا شد و در کلاس های آموزشی انجمن شرکت کرد. ما برای همه اعضای جدید و علاقه مند یکسری کلاس های آموزشی مثل تاریخ زن، بررسی وضعیت زن در طول تاریخ، جنبش زنان، بررسی فیزیولوژیک زن ... می گذاریم .در واقع سعی می کنیم کاری کنیم که دختران و زنانی که می خواهند در باره زنان فعالیت کنند اطلاعات اولیه را داشته باشند. روناک هم وقتی آمد به همین شیوه درکلاس ها شرکت کرد و بعد شروع کرد به فعالیت در انجمن، با فعالیت های زنان آشنا شد، شروع کرد به دیدن واقعیت های تلخ زندگی. از زندگی پردرد و رنج مادرش تعریف کرد، از وضعیت تبعیض آمیز زنان اقوامش، از زنان همسایه که از شوهرانشان به شدت کتک می خوردند. به این ترتیب جذب کار زنان شد و دیگر این عرصه را ترک نکرد.می گفت باید کاری کرد. بعد از دوسالی هم که دانشجو بود دیگر تصمیمش را گرفته بود . گفت می خواهم فعالیتم را در زمینه زنان ادامه دهم. گفتم ادامه تحصیل نمی دهی؟ گفت جامعه بیش از مدرک به چیزهایی دیگری احتیاج دارد.

«اول بگویم که روناک دغدغه اش زنان است. صاحب کارش ناله می کرد که روناک فقط به زنان فکر می کند. می گفت هر لوگویی می دهیم بزند بدون طرحی از زن نمی زند. رنگ کارت های انجمن خودمان را عوض کرد گفت رنگش باید فمینیستی باشد. می گفت لوگوی انجمن را هم باید عوض کنیم . روناک همه زندگی اش همین است. متاسفانه به خاطر شرایطی که کردستان دارد هر فعالیتی را براحتی می توانند سیاسی جلوه دهند در حالیکه فعالیت هایی که گفتم همه اش در حوزه زنان است. اگر این کارها سیاسی است پس ما همه سیاسی هستیم . اینجا آنقدر مسئله زنان حاد و اساسی است که باید گفت تا مسئله زن حل نشود هیچ چیز حل نمی شود. کارما ارتقای آگاهی زنان و آموزش زنان بوده است و نه چیز دیگر.جالب اینکه در کردستان هرکار فرهنگی هم که بکنید می گویند سیاسی است. یا می پرسند: سیاسی نیست؟!»

مادر روناک، خانم شهناز احمدی می گوید:

« پنجاه و دوسال از عمرم می گذرد. بخدا اگر اتفاقی برای روناک بيفتد دنيا را به آتش می کشم و باقی عمرم را فدای او و خواسته هايش می کنم. مگر دختر من چه کرده است؟ من آنقدر به دادسرا می روم تا جواب بگيرم. اما هنوز نه تنها جوابم را ندادند بلکه نه لباس قبول کردند و نه دارو. توهين می کردند، گفتند ما نمی دانيم. گفتند ملاقات ممنوع است. جواب های ضد ونقيض می دادند. مرتب دروغ می گفتند. از وقتی رفتم دادسرا تمام مدت مسخره ام می کردند. می گفتند اگر مادر خوبی بودی حال و روزت اين طوری نبود، می گفتند از آن مادر اين دختر به وجود می آيد.

 گفتم:آخر گناه من چيست؟ اگر دنبال دخترم بگردم گناه کرده ام؟ گفتم اين که بگويم دخترم کجاست مادر خوبی نيستم ؟ گفتم اگر دخترم گناهی مرتکب می شد خودم تحويل قانون می دادمش ولی او زحمت کش است. تنها ۲۱ سال دارد. اما برای ماهی ۵۰ هزارتومان منشی گری می کند و بعد هم در انجمن، کار داوطلبانه می کند. بگوييد مگر دختر من چه کرده است؟ جز دفاع از حقوق خودش، و مادرانش؟

 بعد می دانيد چه می گفتند؟ پرسيدند: شيعه هستيد يا کافر؟! گفتم باشد من کافر هستم اما بگوييد بچه ام کجاست؟ توهين از اين بالاتر ؟»

ندا صفارزاده خواهر روناک می نویسد:

 «خواهر با استقامتم، حدود 5 سال است که داوطلبانه در انجمن زنان برای دفاع از حقوق زنان و آموزش زنان بی سواد فعالیت می کند و به خاطر دفاع از حقوق زنان و راهنمایی زنان بی سواد، با وجود سن کم از زنان بی سرپرست حمایت می کند. شاید از نظر مالی نمی تواند به آنها کمک زیادی بکند، اما با همان لبخند کوچک، زنان را در قعر بدبختی و بی حمایتی به وجد می آورد.

 روناک به عنوان یک مونس برای آن ها دلگرمی است. سر ماه قلک می خرد و با خواهش و تمنا به دوستان و اقوام ما می دهد تا شاید بتواند با خرید لباس و کیف و کفش برای کودکان بی سرپرست و خانواده های فقیر، آنها را کمی خوشحال کند و به آنها عزت نفس و اطمینان آسوده زیستن را هرچند کم اهدا کند.

 شاید تمنا برای جمع آوری پول، به معنای شکست غرور جوانی 21 ساله در اوج جوانی چیزی دور از افکار و عقاید جوانی باشد اما روناک خود را در برابر این کودکان و زنان مسئول می داند. این شاید بیشترین و بهترین چهره ای است که من از روناک در ذهن دارم.

 همیشه وقتی در خیابان و پیاده روها راه می رویم کودکانی را که به گدایی، آدامس فروشی و گل فروشی و... مشغول اند نگاه می کند می گوید:باید این کودکان الان در حال بازی و نشاط باشند، به فکر اسباب بازی و هیاهوی کودکی نه در حال دست فروشی و کسب در آمد. در این جور مواقع روناک به وجد می آید و سعی می کند خودش را به این کودکان نزدیک کند

تا شاید بخندند، لبخند عاری از گناه و معصومیت کودکان به روناک استقامت می دهد. هدفش دفاع از حقوق کودکان و زنان بی سرپرست و خشونت دیده است و کوتاه هم نمی آید.

 روناک ساده زیستن را بیشتر از هر چیزی ترجیح می دهد با وجود اینکه از نظر سنی فقط یک سال با هم اختلاف داریم اما راه و روش زندگی اش برایم جالب است. مثل خیلی از ما دخترها به فکر شیک بودن نیست، به افکار و عقاید دیگران به دیده ی احترام می نگرد، با کودک کودکانه رفتار می کند و با بزرگتر باز هم کودکانه. گریز ازدوران زیبای کودکی برایش غیر قابل فهم است.

 به نظر من روناک هنوز دوران نوجوانی و جوانی را سپری نکرده و یا اصلا نمی خواهد قدم در این دوران بنهد اما حالا مانند یک بزرگسال در زندان است؛ او با افکار پاکش چگونه زیستن را می آموزد و پرورش می دهد. دوست دارد با مردانی که به زنانشان ظلم می کنند به گفتگو بنشیند و آنها را از این کار منع کند. از اینکه شاید مورد تهاجم و حتی فحاشی و ناسزای این مردان قرار بگیرد هراسی ندارد. چون هدفش برایش مقدم است.

 روناک زندگی زنان را بخشی از زندگی خودش می داند، به مادران تهی دست قول می دهد اگر بچه هایشان پشت کنکوری هستند تا جایی که سوادش او را یاری می کند درس بدهد.»

مادر روناک می گوید:

«چيزي به ما نمي گويند. مي ترسم بلايي سرش آمده باشد، بزرگترين ترس من همين است.اگرکسي مي خواهد کمکي به ‏ما بکند خواهش مي کنم الان تا دير نشده کمک کند. روناک به کمک نياز دارد.تا زماني که او زنده است کمکمان کنيد.

 ما ‏دقيقا نمي دانيم روناک در چه حالي است، به ما نمي گويند فقط مي گويند حالش خوب است. هر روز به دادگاه مي روم، ‏به دادگستري و حتي به ستاد خبري همه ي مي گويند ما نميدانيم او کجاست. رفتن به اين سه مکان شده کار هر روز من.

 با هزار بدبختي و مکافات گذشته بر ما. بچه هايم دارند ديوانه مي شوند، در طول زندگيمان سختي زياد کشيده ايم اما ‏هيچ کدام به اندازه ي زندان رفتن روناک مرگبار و غير قابل تحمل نبوده. مادرم، به کلي فلج شده است.

 برادرها و ‏خواهرهاي روناک دارند ديوانه مي شوند. هيچ کاري از ما بر نمي آيد. زندگي ما بدون روناک تاريک و خفه شده است.[روناک کلمه ای کردی است به معنای روشنی و نور] ما ‏روناک را به خدا مي سپاريم.

او ‏براي حقوق زنان کار مي کرد. خدا شاهد است اگر روزي 500 تومان پول به او مي داديم آنرا خرج مردم فقير مي ‏کرد. به بچه هاي روستايي کمک مي کرد. براي اينکه به بچه هاي پشت کنکوري درس بدهد به روستاي حسن آباد مي ‏رفت و به بچه هاي آنجا رايگان درس مي داد.شبها هم که به خانه بر مي گشت طاقت غذا خوردن نداشت. هر وقت و ‏ناوقتي مشغول کمک بود به آدمهاي محتاج. مي گفت آنها پول ندارند معلم خصوصي بگيرند مي رفت بدون چشم داشت ‏به آنها درس مي داد.خواب و خوراکش شده بود کمک به مردم. براي زنان بي سرپرست کار مي کرد.خيلي حسرت مي ‏خورد براي دختران بي بضاعت که تعدادشان هم کم نيست اينجا.مي گفتم دخترم همه ي اين مشکلات را تو نمي تواني ‏درست کني.اما اين حرفها به گوشش نمي رفت و به کارهايش ادامه مي داد.

من مادرم، نمي خواهم بچه ام يک دقيقه ناراحت باشد.دخترم روح بزرگي دارد اما جسمش ضعيف است؛ به خاطر اين ‏همه زحمتي که مي کشد.شايد خودش خوشحال باشد ومن مي دانم الان تنها ناراحتيش دوري از خانواده است.من واقعا ‏خيلي خيلي ناراحتم اما شايد خودش راضي باشد از اينکه به خاطر هدفش به زندان افتاده است.‏»

 روناک هميشه به ديگران کمک مي ‏کرد. حالا که او زندان است خواهش مي کنم همه کمک کنند براي آزادي او. ما نامه اي نوشتيم و از کارها و کمکهايي ‏که روناک در گذشته انجام داده گفتيم و امروز نامه را تحويل ستاد خبري داديم تا آنها هم بدانند که دختر من هيچ کار ‏غير قانوني انجام نداده است اهدافي انساني داشته است.و گفتيم ببينيد که کارهاي روناک به غير از خير چه ضرري ‏براي مردم داشته است؟»

«‏ما مانعي براي کارهاي او ايجاد نمي کنيم چون تمام کارهايش در دفاع از حقوق زنان ودر راستاي انسانيت بوده است. ‏هميشه مي گفت: انسان بايد انسان باشد. به ديگران کمک کند و ظلم به کسي نکند و ظلم را از کسي هم قبول نکند.با ‏وجود اينکه مي دانم ناراحت مي شود اگر اين را بگويم، اما چند روز قبل از بازداشتش، برايش کفش خريدم تا کفشهاي ‏کهنه اش را درآورد، اما بعد از چند روز ديدم کفش نو را به دختر نيازمندي داده است. کمک به ديگران اصلي ترين ‏خصوصيت دخترم است، من چطور مقابل اين کارهايش را بگيرم.

 من مواضع و اهداف انساني دخترم را کاملا قبول ‏دارم و به آن احترام مي گذارم.» او هميشه مي گفت نه ظالم باشيد و نه اجازه دهيد ‏کسي بر شما ظلمي کند.من هم الان اين را مي گويم، روناک ظالم نبوده و نبايد کسي هم بر او ظلم کند.قصد او فقط ‏انسانيت بوده است و بس.»

هشدار ‏به مسئولانی که این روزها بیشترین فشار را متوجه زنان، جوانان و دانشجویان جامعه کرده اند:

 دست از ظلم و ستم به جوانان ایرانی بردارید.

دست از رفتارکینه توزانه نسبت به زنان ایرانی بردارید

از آه مادر روناک و مکافات اعمال ظالمانه اتان غافل نشوید.

 مردم آزادهء ایران!

 آزادیخواهان جهان!

اهل قلم و همه رسانه ها، مطبوعات، سایتهای اینترنتی و مدافعان حقوق بشر!

سکوت را بشکنید و بردرخواستهای خود برای آزادی فوری و بی قید و شرط همه جوانان و زنان و زندانیان سیاسی، بویژه روناک صفارزاده پافشاری کنید و از پای ننشینید.

دکتر پرویز داورپناه  ـ  4 آبان 1386