نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

حوّا در زندان اوین                                

دکتر پرویز داورپناه

 

«قـد حوا نمی رسید.

من همه سیب ها را خواهم چید»

(حوا، وبلاگ مریم حسین خواه)

 

مریم حسین خواه روزنامه نگار و فعال جنبش زنان ظهر روز یکشنبه بیست و هفت آبان ماه  ۱٣٨۶ در جلسه بازپرسی دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان منتقل گردید.
خانم حسین خواه  شنبه به دادگاه انقلاب مراجعه و بازپرس ضمن معرفی وی به عنوان یکی ازدست اندرکاران سایت زنستان و تغییر برای برابری خواستار معرفی سایر دست اندرکاران این سایت توسط خانم حسین خواه ظرف مدت بیست و چهار ساعـت می شود.

بنا به گفته آقای شهاب میرزائی، همسر مریم حسین خواه، وی ظهر روز یکشنبه  در پی مراجعه مجدد به دادگاه، طبق درخواست «دادسرای ویژه امنیت» برای دومین روز متوالی در جلسه بازپرسی، بازداشت و از محل دادگاه انقلاب روانه زندان اوین می شود.

فریده غیرت، حقوقدان، بازداشت مریم حسین خواه، فعال حوزه زنان را منطبق با قانون نمی داند. وی گفته است:" اگر فردی شرایط بازداشت را داشته باشد، به طور مستقیم بازداشت می شود. نه این كه برای بار دوم احضار شود و مورد بازجویی قرار گیرد و به اوین منتقل شود".

فریده غیرت دو مقوله بازداشت و احضار را مستقل از هم می داند و می افزاید: "از نظر حقوقی بازداشت و احضار دو چیز مستقل هستند. یا باید احضار كرد و یا بازداشت. نمی توان به بهانه احضار بازداشت كرد یا بالعكس."

دستگیری و سرکوب خودسرانه کوشندگان جنبش زنان  تازگی ندارد و نمونه‌ی آشکار ستم و اجحاف به حقوق بانوانی  است که در رفع قوانین تبعیض ‌آمیز زنان در ایران فعالیت می کنند.

طبق اخبار ارسالی از سوی فعالین زن در ایران و سایت تغییر برای برابری، مریم حسین خواه که از اعضای کمپین یک میلیون امضا وهمچنین درمرکز فرهنگی است، ودر هیاًت تحریریه سایت های این دو گروه و سایت زنستان نیز می نویسد، به "تشویش اذهان عمومی" ، " تبلیغ علیه نظام" و "نشر اکاذیب از طریق انتشار اخبار کذب" متهم شده است.

هفته گذشته مجله اینترنتی زنستان مسدود شد. بخش اینترنت وزارت "فرهنگ و ارشاد اسلامی" طی دستوری به شرکت اینترنتی ارائه کننده خدمات اینترنتی، خواسته است که خدمات خود را متوقف کند.
علاوه بر فیلتر و سانسور سایت ها که از روش های قدیمی تر بستن کانال های خبری است، اقدامات جدی تری از سوی ارگان های دولتی اعمال می شود تا از اشاعه اخبار و انعکاس رویدادهای جاری جلوگیری شود. افزون بر این ، مقام ها و سازمان های دولتی، از هیچ اقدامی برای جلوگیری از انتشار اخبار مربوط  به آنچه در جامعه می گذرد، دریغ نمی ورزند.

ما باید با محکوم کردن هرگونه تبعیض جنسی و نابرابری حقوق زنان با مردان خواهان آزادی فوری مریم حسین خواه و تمام زنانی شویم که تنها گناهشان مبارزه درراه حقوق زنان است.

مریم حسین خواه  جزو سی وسه زن دستگیرشده مقابل دادگاه انقلاب بود که در اسفند ماه سال گذشته چهار روز را در زندان از جمله در بند عمومی زندان زنان اوین به سر برد و قرار است روز بیست و هشت آذرماه برای آن پرونده محاکمه شود. اما به نظر می رسد پیش از برگذاری محاکمه پرونده سیزده اسفند، پرونده جدیدی برای حسین خواه گشوده شده است.

شهاب ميرزايی تاکيد کرد که اقدامات همسرش و همکاران او کاملا قانونی و شفاف در جهت تهيه و تصويب قوانينی در زمينه های حق ارث و حق حضانت بچه بود که مردم ايران در زندگی روزمره خود با آنها مواجهند.

در همين ارتباط، ليلا علی کريمی، وکيل مدافع خانم حسين خواه، درمورد اتهاماتی که به موکلش وارد شده است، گفت:«فکر نمی کنم اتهاماتی که به خانم حسين خواه وارد شده است، مصداق قانونی داشته باشد که بتوان بر اساس آنها قرار بازداشت را صادر کرد، اما به هر حال، ابتدا بايد پرونده را بررسی کرد تا بتوان به طور قطعی اظهار نظر کرد.»

 شیرین عبادی و لیلا علی كرمی وكالت مریم حسین خواه را به عهده دارند. لیلا علی كرمی هم قرار صادر شده را برای موكلش قانونی نمی داند و می گوید: "طبق قانون صدور قرار بازداشت باید بلافاصله پس از تفهیم اتهام صورت گیرد. موكلم یک روز قبل از بازداشت تفهیم اتهام شده بود. بنابراین همان روز باید قرار را صادر می كردند."

به گفته خانواده مریم حسین خواه، هنوز قرار وثیقه برای مریم صادر نشده و او فعلا در زندان اوین به سر می برد.

 

آنجا آخر دنیاست

وقتی ناهید کشاورز بازداشت شد، مریم حسین خواه نوشت:

«"آنجا آخر دنیا است" این جمله ناهید کشاورز را به خوبی درک می کنم. از وقتی شنیدم ناهید و محبوبه را به بند ۱ (بند تنبیهی) برده اند، مدام آن راهروی تنگ و شلوغ جلوی چشمم مجسم می شود و تصویر زن درمانده ای که تمام دستش پر از زخم تیغ و چاقو بود و وسط راهروی بند فریاد می کشید.
«من این بند را دیده ام و برای همین وقتی دیروز این خبر را شنیدم هنوز تمام بدنم می لرزد. زندانی ها به آن"بند قدیم" می گویند و گاه "بند تنبیهی" مسئولان زندان آن را"بند بازسازی نشده" می نامند. معمولا همه بازدیدها از بند ٣ که بازسازی شده و مخصوص متهمان مالی است انجام می شود و آنطور که خود زندانی ها می گفتند کمتر خبرنگار و مسئولی است که بند
۱ را دیده باشد.
«چند سال پیش وقتی برای تهیه گزارش به اوین رفته بودم تمایل داشتم بند بازسازی نشده را ببنیم، اصرار کردم تا بالاخره اجازه دادند یک نگاه کوتاه به آن بند بیاندازم ، به شرطی که «با هیچ کس صحبت نکنم».

 «نیازی به شرط و شروط نبود. فضای آنجا آنقدر سنگین بود که چند دقیقه بیشتر دوام نیاوردم. جلوي همان سلول اول بی اختیار ميخكوب شدم، پايم جلو نمي‌رفت، وقتي افسر نگهبان زندان دستم را گرفت و گفت:"بيا برويم، از دود سيگارشان خفه مي شوي." هيچ نگفتم و ازبند خارج شدم. اعتراف می کنم که ترسیده بودم. نمی دانم از چه اما جرات داخل شدن به بند را نداشتم.»

«بعدها همیشه خودم را ملامت می کردم که چرا آن روز ترسیدم و نتوانستم بروم و «زندان واقعی» را ببنیم. بار دومی که به عنوان زندانی (در۱٣ اسفند  ٨۵  از مقابل دادگاه انقلاب به همراه ٣۲نفر از فعالان جنبش زنان) به بند ۲۰۹ و پس از اعتصاب غذا به بند عمومی زندان اوین منتقل شدم، وسوسه شدم از زندانبان ها بخواهم سری به بند ۱ بزنم. چون این بار نه فقط از آن زن ها نمی ترسیدم بلکه احساسی مشترک یافته بودم، حسی که شاید نتوانم توضیح اش بدهم، درد مشترکی که میان من با آن ها ایجاد شده بود، درد بی پناهی و تک افتادگی در فضای بی کسی، درد بی حقوقی در فضایی که انگار با همه ی زوایای زندگی خواهرانه مان بیگانه است، درد لمس این همه بی عدالتی و حقارت شاید،...
«چند لحظه ای که در بند باز شد و چند زن زندانی بیرون آمدند اما، با دیدن چهره ی بی رنگ و چشمان مضطرب و لبریز از نفرت آنان وسوسه پنهان دیدن آنجا را فراموش کردم.

«ناهید کشاورز حق دارد که می گوید: "آنجا آخر دنیا است" اشک های محبوبه حسین زاده را خیلی خوب می فهمم. جلوی اتاق رئیس زندان که به اعتراض نشسته بودیم، یکی از داخل همین بند یک تنبیهی ها چنان عربده می کشید که زندانبان ها هم حساب کار دستشان آمده بود.
«ما سه نفر بودیم. در بند ٣ (که بهترین بند عمومی اوین است) و بقیه دوستان مان (یعنی ٣
۰ نفردیگر) یا در انفرادی های همان ساختمان بودند یا در بند. ۲۰۹ اما وقتی مسئول بند، به خاطر رفتن به طبقه پایین و تقاضای صحبت با رئیس زندان سرمان فریاد می کشید که :«من قتلی هستم، حواستون را جمع کنید.» گوشه ای کز کرده بودیم کنج سلول و نمی دانستیم باید چه جوابی به زنی که در زندان هیچ چیز برای از دست دادن ندارد بدهیم. (آیا بیرون از زندان چیزی برای از دست دادن داشت؟ آیا مثلا سهمی هر چند کوچک از درآمد عظیم نفت داشت؟ و آیا حتا فردی که به او فکر کند؟) وقتی توهین ها که سه بار دیگر نیز تکرار شد و درماندگی ما که هیچ امکانی برای رساندن صدای اعتراضمان به آن وضعیت نامناسب نداشتیم را به خاطر می آورم، به فکر بی پناهی ناهید و محبوبه می افتم که در این روزها و ساعت ها آن هم در بند یک تنبیهی که آخر دنیاست چقدر تنهایی کشیده اند.»

«رفتن به بند عمومی با همه سختی هایی که دارد اما انگیزه ای دو چندان ایجاد می کند تا ناامید نشوی، خسته نشوی و تا تغییر این قوانین تبعیض آمیز از پا ننشینی. وضعیت اسف بار و تحقیرآمیز زنان زندانی (همجنسان و هموطن تو) بهترین گواه ات برای ظالمانه بودن این قوانین نابرابر و زن ستیز است.
«می دانم که ناهید و محبوبه عزیز ما روزهای سختی را می گذرانند. اما مطمئنم که وقتی آزاد شوند به انگیزه های انسانی شان، تجربه های جدیدشان با زنان در آخر دنیا را نیز خواهند افزود و به این که این دنیای ظالمانه و زن ستیز باید تغییراتی بکند شک نخواهند کرد. آن هم به خاطر خودشان، به خاطر خواهرانشان، و به خاطر زنان زندانی که در رویارویی با این قوانین زن ستیز و ظالمانه، همه زندگی شان را باخته اند و به حقارت افتاده اند.
ناهید کشاورز که آزاد شود حتما یک دنیا مثال زنده و ملموس دارد برای آن نظریه ی همیشگی اش که می گفت:"زنان طبقه فرودست بیشترین قربانیان قوانین تبعیض آمیزند"»

 

 يک هفته قبل از بازداشت مريم حسين خواه، بر اساس گزارش هايی که فعالان حقوق زنان در سايت های خود انتشار دادند، دادسرای ارشاد تهران با اخطار به شرکت هايی که ميزبانی و دامين زنستان از آنها خريداری شده بود و احضار مسئولان اين شرکت ها از آنها خواسته بود که فضای اينترنتی فروخته شده به زنستان را مسدودکنند.

تا قبل از اين مقامات جمهوری اسلامی  تنها در صدد بر می آمدند که با فيلترينگ سايت های نزديک به فعالان حقوق زنان از انتشار اخبار و گسترش فعاليت های آنان جلوگيری کنند.

امروز نوبت مریم حسین خواه است که که زندانی نظام مرد سالاری و نابرابری باشد و وظیفه محبوبه و ناهید و همه ما می باشد که برای آزادی او مبارزه نمائیم و اجازه ندهیم مریم ها بلاتکلیف در زندان بمانند و به آن عادت کنند.

مریم حسین خواه نوشته است:

«بند عمومی وقتی که تکلیفت مشخص نباشد مثل یک دالان تاریک و بی انتها است. دالانی که نمی دانی آیا می توانی خودت را از آن رها کنی یا نه؟ در آن مغاک هولناک فراوانند زنانی که ماه ها و گاه سال ها است بلاتکلیفند و حتی حکمی هم برایشان صادر نشده و حالا عادت کرده اند به زندگی در حصار دیوارهای بلند زندان. و تو با مشاهده ی این وضعیت دردناک؛ دیگر به فکر خودت و این چند روز بازداشت مسخره نیستی، گرچه حتا اگر برای خودت هم که نگران نباشی و دلت به تلاش دوستانت قرص باشد، وضعیت آنها و تماشای آن دالان تاریک بی انتها تو را منقلب می کند.»

یکی از ویژگیهای سیاست جمهوری اسلامی روانه کردن هر روزه جوانان، دانشجویان، کارگران و زنان به زندانها می باشد.درهیچکدام از کشورهای جهان این همه بگیر و ببند و زندانی سیاسی نداریم    

بازداشت مريم حسين خواه به گفته ناظران از روند جديدی در برخورد با جنبش رو به گسترش زنان ايران حکايت دارد که می تواند در صورت تداوم، توقيف ساير سايت ها و رسانه های اينترنتی نزديک به جنبش زنان و بازداشتهای گسترده تری  را نيز به دنبال داشته باشد.

احضار و محاکمه چندين تن از فعالان حقوق زنان، صدور حکم های تعليقی برای اکثر اين فعالان و در هفته های اخير صدور و تائيد حکم زندان تعزيری و شلاق برای زنان و دانشجویان نمونه هايی از برخورد با جوانان وفعالان جنبش زنان به شمار می رود.

اکنون مریم حسین خواه در زندان بسر می برد. این دومین باری است که به زندان می رود. به چه جرمی؟

برای احقاق حقوق زنان، برای برابری خواهی، برای این که او نصف آدم نباشد، برای اینکه بتواند کار کند و اوقاتش را به پخت و پز نگذرد، برای این که بدون اجازه شوهر بتواند به  سفر برود، برای این که می خواهد با مردم حرف بزند و بالاخره برای اینکه میخواهد در کمپین یک میلیون امضا فعالیت داشته باشد.مگر این کارها جرم است که اورا زندانی کرده اند

شاید در نظر اول این بازداشت ها برای ایجاد رعب و وحشت فعالان جنبش زنان باشد.اما اگر عمیق تر نگاه کنیم این بازداشت های مکرر نشان از ترس حکومت دارد.زیرا حکومت درمانده است و مبارزه حق طلبانه زنان را بر نمی تابد و نمی تواند خفه کند، چون همه گیر شده است.

پیروزی نزدیک تر از آن است که فکرش را می کنیم. مریم حسین خواه این فعال  جنبش زنان نیز به زودی آزاد خواهد شد.

یاد فرهاد و ترانه زیبایش بخیر: 

يه شب مهتاب

 ماه ميآد تو خواب

منو مي بره

از توي زندون

مث شب پره

با خودش بيرون...

 

دکتر پرویز داورپناه    دوشنبه  ۲٨ آبان ۱٣٨۶ -  ۱۹ نوامبر ۲۰۰۷