نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

دانشگاه کلمبيا يا مستراح تمدن؟!/ فرهاد عرفانی - مزدک

به نقل از سايت روشنگری *


پيش از هر چيز، بخاطر عنوانی که برای نوشتهء خويش برگزيده ام، از خوانندهء محترم پوزش می طلبم. هر چه کردم عنوانی بهتر از آنچه می بينيد ، در برجسته کردن آنچه خواهد آمد ، نيافتم . اين عنوان ، در واقع عبارتی است که يکی از قهرمانان داستان کوتاهی از نگارنده ، در توضيح جامعهء آمريکا بکار می برد ، درست بهمانگونه که (( آپتن سينکلر )) از عنوان (( جنگل )) برای رمان خود، که در رابطه با جامعهء آمريکاست، بهره برده است.

***


همانطور که خواننده محترم می داند ، احترام به حقوق افراد، به جهت فردی و اجتماعی ، تنها بخش کوچکی از آن مفهوم بزرگی ست که مدنيت اش می ناميم. به تعبير ديگر، حق داشتن کار، مسکن، بيمه، بهداشت، آموزش و ...، و همچنين انواع آزاديها، از حق سخن گفتن و پوشش گرفته، تا حق تشکيل اتحاديه و انجمن و حزب و حق رای و انتخاب کردن و انتخاب شدن و ... و همچنين امنيت اجتماعی در پناه قانون و ... همه و همه، اگر به منصه ظهور برسد، تنها مقدمه ای ست برای اينکه بتوان بشر را به سمتی سوق داد که، هر چه بيشتر با جدا شدن از درگيريهای مادی ، از حيوانيت دورشده و با هضم انديشه هايی چون احترام و مدارا، مسالمت و گفتگو، مهر و محبت و عشق، گذشت و فداکاری ، صداقت و راستی و درستی و بسياری مشخصه های اخلاقی ديگر، به فضيلت انسانی نزديکتر شود، يعنی به مدنيت واقعی و به مفهوم انسان متمدن.

تمدنهای کهن ، همچون مصر و چين و هند و ايران و يونان، با پشت سر گذاشتن دورانی چند هزار ساله از درگيريهای اجتماعی � سياسی و همچنين تجربه کردن انواع و اقسام کشمکش های فکری و عقيدتي، توانسته اند عليرغم کاستی هائی که اکنون ( بخاطر حاکمانی ناهمجنس با دگرديسی تاريخی خود ) دارند، به مجموعه ای از مشخصه های فرهنگی دست يابند که، جدا از وضعيت سياسی � اجتماعي، اين جوامع را از جوامع جديد، و يا به تعبيري، تمدنهای نوپا، متمايز سازد.
درست بر اين اساس است که اگر رئيس دانشگاه کلمبيای آمريکا را از جهت رفتار اجتماعی و مدني، در کنار يک بقال هراتی بگذاريد، بسرعت متوجه ميزان فاصله ای که جوامع بظاهر متمدن غرب و بخصوص آمريکا، با مدنيتهای نهادينه شده شرق ( يونان را نيز جزء تمدنهای شرق بحساب آوريد !) دارند ، می شويد. به تعبيری ديگر، آن بقال هراتي، حتی اگر دشمن اش باشيد، وقتی شما را بخود می خواند و شما پا به حريم اش می گذاريد، عزيزتان می دارد و احترامتان را نگهميدارد و هر انچه از دستش بر آيد، برای شما انجام می دهد! اما اين يابويی که در پالان آکادميسين و نخبهء فکل کراواتی خزيده است ، همچون سگهای وحشی پاچه گرفته و صحن دانشگاه را با باغ وحش، اشتباه می گيرد!
اين کابوی آمريکايی فراموش می کند که اين کسی که در برابرش قرار گرفته، فردی نيست که برای بيان خودش پا به آمريکا گذاشته ، بلکه درست يا غلط، نماينده حداقل يک سوم از مردمان کشوری است که او در باره آن تقريبأ هيچ نمی داند !
آيا اين رفتاری سخيف و غير انسانی نيست که به هر دليلی ، فردی را دعوت کرده و آنگاه در خانهء خود ، او را خوار کرده ، محاکمه کرده و حکم صادر کنيم؟ !!!
گيريم اين فرد، ديکتاتوری حقير و بی رحم است، آيا اين شيوهء برخورد مدنی با يک ديکتاتور حقير و بی رحم است، يا تنها و تنها يک طراحی حساب شده برای عقده گشائی است ؟
آيا اين همان کينهء تاريخی نيست که پيش از اين خود را در فيلم ( 300 ) نشان داده است ؟ خشايار شاه که ديگر نمايندهء جمهوری اسلامی نبود ! مجسمه های بودا ( که توسط مأموران سيا و در لباس طالبان؛ ويران شدند ) که نماد ديکتاتوری حقير و بی رحم نبودند ! موزهء بغداد که بمباران و غارت شد تا موزه های امريکا تر و تازه شوند که سلاح هسته ای نبودند تا آمريکا و غرب را تهديد کنند!

***

شايد در نگاه اول، رفتار نا معقولانهء رئيس دانشگاه را بتوان در چهارچوب عصبيتی کودکانه، طبقه بندی کرد، اما با کمی عميقتر شدن در می يابيم که اين سيمای پروار، با رفتار خوک منشانه، همان سيمای کلاسيک وحشی غير متمدنی ست که گاه در لباس آدولف هيتلر فرو می رود و دنيا را به آتش می کشد و پنجاه ميليون کشته روی دست بشريت می گذارد و نام آن را برتری نژادی می نهد، گاه در جلد کندی و جا نسون و نيکسون فرو رفته، به نسل کشی مردمان بيگناه جنوب شرقی آسيا می پردازد و گاه در لباس کابوی الکلی ابله و لاتی که جرج بوش نام دارد و در شراکت با شريک قديمی اش بن لادن، دنيا را به گه می کشد و به آنچه می کند، نام مبارزه با تروريسم می دهد!

اين آقای رئيس دانشگاه!؟ اگر قادر بود حتی تا نوک بينی اش را ببيند، می توانست گند و گهی که پيرامونش را فرا گرفته ببيند و آنرا استشمام کند ! او بگونه ای از حقوق هم جنسگرايان و اقليتهای مذهبی سخن می گويد که گوئی همچون پدر بزرگ کشيش قرون وسطائی اش، بر تختی در بهشت تکيه زده و رعيت فلک زده ای بر زمين را نصيحت می کند !
يعنی او خبر ندارد که رئيس دانشگاه در کشوری است که پيشقراول ظلم و ستم به سياهان و تبعيض در همهء زمينه های حقوق مدني، قومی و مذهبی بوده و هست !!
آيا او نمی داند که کشورش بيشترين تعداد زندانی و زندان را در جهان دارد و بيشترين تجسس در زندگی خصوصی افراد و نقض حقوق فردی در آن کشور صورت می گيرد ؟
آيا او نمی داند که امريکا بيشترين تعداد بيخانمان را به نسبت جمعيت در سطح جهان دارد ؟
آيا او نمی داند که آمريکا توليد کننده بيشترين زباله در سطح جهان است ( 25% ) و ناقض تمامی مقاوله نامه های بين المللی در حوزهء حفاظت از محيط زيست است ؟
آيا او نمی داند که بودجه نظامی کشورش به تنهائی برابر با کل بودجه پنجاه و سه کشور جهان است ؟ ... آيا اين شرم آور نيست که رئيس دانشگاه چنين لجنزار متعفنی د رمقام استنطاق رئيس جمهور يک کشور بنشيند ؟ آنهم نه يک کشور معمولی ، بلکه کشوری که مادر تمدن و فرهنگ در جهان است !!

اين وقاحت رئيس دانشگاه کلمبيا از جنس همان وقاحتی ست که به مجلس آمريکا اجازه می دهد پس از اشغال يک کشور مستقل و قتل عام يک ميليون نفر ، بجای بيست و پنج ميليون شهروند آن کشور تصميم گرفته و آنرا به سه قسمت تقسيم کند تا اراذل فوق بتوانند منافع غارتگرانه خود را حفظ کنند.

جدا از اينکه احمدی نژاد کيست و چه می گويد، تفاوت در شيوهء برخورد رئيس دانشگاه کلمبيای آمريکا و احمدی نژاد، نشان از مدنيت و فرهنگ غنی ايرانی از سوئی و بلاهت و وحشی گری آمريکائي، از سوی ديگر دارد. من با اينکه دشمن احمدی نژاد هستم، ولی به او احترام می گذارم و شيوهء برخورد متمدنانهء او را با اراذل و اوباشی که در لباس آکادميسين، به تحقير مردم ايران می پردازند، می ستايم! چرا که:
مرز شما، بعنوان کسی که خود را بر حق می دانيد، با آنکس که دشمن اش می پنداريد و با او در حال نبرد هستيد، دقيقأ همان ميزان پايبندی شما به فضائل و صفات انسانی است که بخاطر آن می جنگيد! در غير اينصورت، شما را هيچ تفاوتی با دشمن نيست!!!

هيچ جامعهء زيبائی بر پايهء گند و کثافت بنا نمی شود. آن مردمسالاری و آزادی که ير پايهء توهين و تحقير بخواهد بنا شود، فقط يک دروغ بزرگ است که تنها ابلهان آن را باور می دارند!
www.maghalatemazdak.blogspot.com


مهر ماه هزار و سيصد و هشتاد و شش

*****

توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی:

عده ای از خوانندگان نوشته آقای فرهاد عرفانی ـ مزدک در باره محتوی آن نوشته اظهار نظر کرده اند، برای قرائت آن مطالب روی سايت روشنگری از لينک زير استفاده کنيد:

http://www.roshangari.net/as/sitedata/20071003073024/20071003073024.html