|
||
رمزگشایی از کودتای سوم اسفند 1299 سید ضیا: فرد اول کودتا من بودم نه رضاخان
در آغاز مجلس چهاردهم دکتر مصدق در دو نطق 16 و 17 اسفند 1322 خورشیدی در مخالفت با اعتبارنامۀ سید ضیا او را وادار به افشای اسراری کرد که تا آن زمان مکتوم مانده بود... ـ [*] ـ عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز سوم اسفند 1398، نود و نهمین سالروز کودتای سوم اسفند 1299 است که به صدارت و سپس سلطنت رضاشاه انجامید. 99 سال پس از آن واقعه این پرسش اما همچنان مطرح است که عامل اصلی کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی بود یا رضاخان ؟ یا یکی مجری سیاسی بود و دیگری نظامی؟ شِقّ دیگر این است که کودتا را سیدضیا سامان داد اما پس از سه ماه رضاخان با زیرکی از دست او گرفت و خود بر اوضاع مسلط شد و سیدضیا را کنار زد و دولت انگلستان را نیز در برابر عمل انجام شده قرار داد. سؤال دیگر این که کودتاگران با سفارت انگلستان در تهران ارتباط داشتند یا با وزارت خارجه بریتانیا؟ چون این روایت هم وجود دارد که در ابتدا وزارت خارجه بریتانیا در جریان نبوده و بعدتر کار را در دست میگیرند. سید ضیا تنها 100
روز صدارت کرد و رفت و 23 سال باید میگذشت تا
اسرار کودتا را بیان کند. در سال 1322 و در آغاز
سلطنت محمد رضاشاه جوان و در
حالی که کشور در ضعف کامل پس از اشغال و تحقیر
توسط قدرتهای خارجی به سر میبرد مجلس 14 تشکیل
شد. دکتر محمد مصدق نمایندۀ اول
تهران شد و سید ضیاءالدین طباطبایی به عنوان
نمایندۀ یزد به مجلس چهاردهم راه یافت. مصدق اما
به اعتبارنامۀ او اعتراض کرد و تلویحا هشدار داد
که سیدضیا در صدد انجام کودتایی دیگر است و همین
هم یعنی مصدق، سید ضیا را مجری اصلی میدانسته
است. یکی ازمشهورترین
موضعگیریهای او نیز همین مخالفت با اعتبارنامۀ
سیدضیاء در آغاز مجلس چهاردهم و در دو نطق 16 و 17
اسفند 1322 خورشیدی است و بدین ترتیب بعد از 23
سال سیدضیا را وادار به افشای اسراری کرد که تا
آن زمان مکتوم مانده بود و مهمتر این که نقش اول
با او بوده است. سیدضیا سه ماه بعد از کودتا از کشور میرود و خواسته یا ناخواسته راه را برای رییسالوزرایی (نخست وزیری) و سپس پادشاهی رضاشاه هموار میکند و خود طی 20 سال بعد ثروت کلانی به هم میزند. نقش او در فلسطین و تجارتی که در آن سامان انجام میداد نیز بحثانگیز است. با سقوط رضاشاه که
در پی اشغال ایران در شهریور 1320 رخ داد، فضای
سیاسی ایران هم باز شد و دکتر مصدق که مدتی در حبس
بود آزاد میشود و در مجلس چهاردهم به عنوان وکیل
اول مردم تهران انتخاب میشود و به مجلس راه
مییابد. مصدق عمیقاً نگران بود پس از 23 سال نقشۀ تازهای در کار باشد و چون شاه جوان و بی تجربه را نه در داخل و نه در خارج به بازی نمیگرفتند، سیدضیا امور را در دست بگیرد و بهار آزادی به خزان بدل شود. مصدق با این بیم و
با تیزهوشی با اعتبارنامۀ سیدضیا مخالفت می کند
ودر دو نطق تاریخی 16و 17 اسفند 1322 بر 5 موضوع
انگشت میگذارد: سیدضیا در پاسخ موارد اول و سوم گفت: کودتا را به قصد نجات مملکت انجام داده بود و اتفاقات بعدی هم به او مربوط نیست و دیکتاتوری سال های 1310 تا 1320 را نباید ناشی از اقدام او بدانند و مقایسه مشهوری هم انجام داد. ادعایی که با اعتراض دکتر مصدق رو به رو شد و از اساس این قیاس را مردود دانست. درباره حبس رجال نیز ادعا کرد حبس نکرده بود بلکه تنها تحت نظر نگاه داشته بود تا اوضاع آرام شود! درباره اتهام چهارم هم مدعی تجارت شد و ارقامی ارایه داد و در نهایت گفت: من بیرون بودم ولی آنها که در داخل و در مجلس بودند نیز نتوانستند کاری انجام دهند. با این همه و به رغم نفوذ کلام و استدلالات دکتر مصدق، سیدضیاء با دو ترفند رای اعتماد گرفت: اول این که مخالفت دکتر رادمنش و فداکار از فراکسیون حزب توده را به منزله مخالفت توده ای ها با خودش دانست. هرچند که مصدق از آن دو خواست مخالفت خود را پس بگیرند و تهدید کرد وگرنه یک کلمه صحبت نخواهد کرد و کوشید این ترفند را خنثی کند. ترفند دوم این بود که اگر به خاطر نقش اول در کودتای سوم اسفند 1299 زیر سؤال برود در واقع محمد رضاشاه پهلوی نیز مورد سوال باید باشد و چون شاه وقت (محمدرضا) به اعتبار سلطنت پدرش به این مقام رسیده اساس سلطنت سُست می شود و در آن شرایط کشور به سوی هرج و مرج می رود. این نکته دومی
البته کارگر افتاد و با حیله توانست با 57 رای در
مقابل 28 رای از سد اعتبارنامه بگذرد. هرچند مصدق،
حسب ظاهر در این مرحله موفق نشد اما اولا سیدضیاء
را واداشت زبان به انتقاد از دیکتاتوری رضاشاه باز
کند و در واقع محمدرضای جوان را نیز در موضع ضعف
قرار داد و از این ضعف در مقابله های بعدی با او
استفاده کرد. « شب سیم حوت [سوم
اسفند] 1299 سیم تلگراف شیراز و تهران قطع شد و
قریب 3 روز کرسی یکی از ایالات مهم از مرکز بی خبر
بود و هر کسی این پیش آمد را به نوعی تعبیر می کرد
تا این که پرده از روی کار برداشته شد تلگراف
سلطان احمدشاه به این شرح رسید: "از تهران به
شیراز- شب ششم حوت - حکام ایالات و ولایات در
نتیجه غفلت کاری ولاقیدی زمامداران دوره های گذشته
که بی تکلیفی عمومی و تزلزل و آسایش را در مملکت
فراهم نموده ما و تمام اهالی را ارفقدان یک دولت
متاثر ساخته بود مصمم شدیم که با تعیین شخص لایق
خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید
به بحران های متوالیه خاتمه دهیم بنابراین به
اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب آقای
سیدضیاءالدین سراغ داشتیم اعتماد خاطر خود را
متوجه به معزی الیه دیده ایشان را به مقام ریاست
وزرا انتخاب واختیار تامه برای انجام وظایف خدمت
ریاست وزرا به معزی الیه مرحمت فرمودیم .شهر جمادی
الاخر 1339" بلافاصله پس از مخابره این تلگراف بیانیه رییس دولت و رییس کل قوا رسید و مردم بیشتر به عدم صداقت گفته های آنها پی برده و عموم اهل شهر بر علیه حکومت جدید قیام نمودند به طوری که فتح الدوله اهل طهران که در شیراز بود و تلگراف تبریکی به رییس دولت مخابره نموده بود در خطر جانی واقع شده و قونسول انگلیس او را با خود نزد اینجانب آورد و تقاضای تامین نمود و آقای سیدضیاءالدین هم چون از اوضاع شیراز مستحضر شد شب ده حوت این تلگراف را به من مخابره نمود: "بعداز عنوان، آگاهی یافته ام که تلگراف تصدی مرا به شغل ریاست وزرا انتشار نداده گفته اید که حدوث اشکالات احتراز نموده اید. رسیدن این خبر به اینجانب معلوم داشت که حضرتعالی از وضعیات تهران بی اطلاع و افق تهران را همان طور تصور کرده اید که قبلا دیده و عینا مشاهده کرده اید، نه چنین نیست. دوری مسافت و بی اطلاعی از جریان حضرتعالی را از اطلاعات مفیده محروم داشته است. این حکومت جدیدالتشکیل که با اسلحه و آتش یک سرکرده و نماینده اقتدار قشونی است به کسانی که در معبر او ایجاد اشکالات نمایند جز مشت چیزی نشان نمی دهد و در لحظه واحد جان و مال و عائله انکارکنندگان به عنوان رهینه صداقت آنها در معرض تهدید گذارده و این زبری و خشونت نه برای مصالح شخصی است بلکه برای مصالح وطن است که هر اقدامی را مجوز و مشروع می سازد. بنابراین تصور این که قرائت دستخط اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه محتمل است حدوث اشکالی را تولید کند بالمره فکری نارسا بوده است. با کمال اقتدار و با نهایت نیرومندی لازم است وظیفه خود را ایفا نمایید. تشکیل این دولت وطنی و اصلاح کننده را هیچ کس جز خیانت کار نمی تواند تردید کند آن هم فورا تنبیه می شود. من در اینجا تمام رجال پوسیده و دروغین را توقیف کردم. ندای اصلاحات داده و با تهور و جسارت قشونی که در تحت امر دارم هر مانع و مشکلی را به هیچ می شمارم حضرت عالی نیز اگر می خواهید نماینده چنین دولتی باشید با جسارت قدم برداشته اصلاحات را در خطه ماموریت خودتان شروع کنید و از تقویت بی نهایت این جانب استفاده نمایید و باور کنید که اشخاص دانشمند و بی غرض را مجالی شایسته به دست آمده است و بی پرده همان طور که عادت من است به حضرت عالی سابقه می دهم که نسبت به شخص شما خوش بین و خیلی مایلم که چون حضرتعالی شخص شایسته در اصلاحات فارس استفاده کنم. به طور متقابل لازم است از صداقت و صمیمیت حضرتعالی آگاه گردم بنابراین منتظرم که خودتان برای خودتان تعیین تکلیف نمایید ولی در عین حال هم خود را از ذکر این نکته که باز یک شمه از صمیمیت و صداقت من است ناچار می بینم و آن این است که انتخاب طریقی جز صداقت و راست گفتاری برای اشخاصی که مرجع این سوالات من میشوند مصلحت نیست و موجب زیان خود میشود امیدوارم به نام وطن و به نام اصلاحات حضرتعالی از آن فاصله بعید آغوش گشوده مرا برادروار در بغل گرفته کمک و مظاهرت خودتان بااحترام منافع ملی به من اهدا نمایید." البته همانگونه که گفته شد سید ضیا با تاکید بر این که کودتا کار او بوده و تنها مسؤول اعمال دولت 100 روزۀ خود است و اتفاقات بعد را نباید به حساب او بگذارند و اگر مشروعیت کودتا زیر سوال برود مشروعیت شاه جوان و جدید به تبع پدر، هم محل مناقشه خواهد بود توانست موافقت نمایندگان با اعتبار نامهاش را دریافت کند. به نقل از سایت عصر ایران تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق در روز شنبه ٣ اسفند ماه ١٣٩٨ / ٢٢ فوریه ٢٠٢٠
درهمین رابطه: ـ ـ [*] ـ ــ نطق دکتر مصدق در مخالفت بااعتبارنامه سيد ضياء الدين طباطبائی ـ در مجلس شورايملی دوره چهاردهم ــ ١٦اسفند ١٣٢٢ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق www.tvpn.de/ois/ois-iran-notghe-dr-mossadegh-dar-mokhalefat-ba-seiyedziaa.htm
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|