نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی
نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com

 socialistha@ois-iran.com

آرشيو 

     توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی « جنبش سوسياليستی» درباره مطالبی که از طريق سامانه ی سازمان سوسياليست های ايران منتشرمی شوند! ـ

آدرس لینک به این صفحه در سايت سازمان سوسياليستهای ايران:   ـ

www.ois-iran.com/2019/esfand-1397/ois-iran-8261-roze-jahaniye-Zan-mabarakbad-1397-2019.htm

به مناسبت روزجهانی زن، ما به بخشی از زندگینامه پروین اعتصامی، به نقل از «دانشنامه آزاد»، اشاره می کنیم و در همین رابطه، شعر"صاعقه‌ی ما، ستم اغنیاست " سروده آن زنده یاد را، انتشار می دهیم.

  هیئت تحریریه نشریه اینترنتی جنبش سوسیالیستی ـ  نشریه سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق

جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۸ مارس ۲۰۱۹

 

پروین اعتصامی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زادهٔ ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز – درگذشتهٔ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر ایرانی است که به عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» از او یاد شده‌است. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی تحت نظر پدرش و استادانی چون دهخدا و ملک‌الشعراء بهار سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان عصر خود بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعدادها، و ذوق و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. او در بیست و هشت سالگی ازدواج کرد، اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، پس از چندی از او جدا شد. پروین بعد از جدایی، برای مدتی در کتاب‌خانهٔ دانشسرای عالی تهران به شغل کتابداری به کار پرداخت. پروین پیش از چاپ دومین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سی و پنج سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه، در آرامگاه خانوادگی‌اش، به خاک سپرده شد. زادروز پروین (بیست و پنجم اسفندماه)، به عنوان «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نام‌گذاری شده‌است.

تنها اثر چاپ و منتشر شده از پروین، دیوان اشعار اوست، که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالب‌های مثنوی، قطعه و قصیده می‌شود. پروین بیشتر به دلیل به کار بردن سبک شعریِ مناظره در شعرهایش، معروف است. شعرهای پروین قبل از چاپ به صورت مجموعه و کتاب، در مجلهٔ بهار و منتخبات آثار از محسن هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ می‌شدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او سبب پیدایش زمینه برای چاپ‌های بعدی شعرهای او شد.

پروین اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. مضامین و معانی اشعار پروین، توصیف‌کنندهٔ دلبستگی عمیق وی به پدر، استعداد و شوق فراوان او به آموختن دانش، روحیهٔ ظلم‌ستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستم‌دیدگان است. اشعار پروین اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالی‌اند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر پروین از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر به صورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی برجسته ساخته‌است. این مناظره‌ها نه تنها میان انسان‌ها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیاء – از قبیل سوزن و نخ – نیز اتفاق می‌افتد. پروین در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیت‌بخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کم‌نظیری استفادهٔ بسیار کرده‌است....

منبع‌شناسی

دربارهٔ زندگی پروین اعتصامی، کتاب‌های فراوان، آثار و مقالات مختلفی آمده‌است. این آثار در طی سال‌های پس از مرگش و همچنین قبل از آن، توسط افراد مختلفی نوشته شده‌است.[۳]

منابع دست اول برای شناخت زندگی پروین اعتصامی، کتاب‌ها و اسناد منتشر شده از خانواده و نزدیکان اوست که از میان آن‌ها می‌توان به «تاریخچهٔ زندگانی پروین اعتصامی» اثر ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین، اشاره کرد. از دیگر منابع دست اول، می‌توان به کتاب «مجموعه مقالات و قطعات و اشعار» اشاره کرد که یک سال پس از مرگ پروین نوشته و در سال ۱۳۲۳، برای نخستین بار چاپ شده‌است.[۴] همچنین به دلیل این‌که شعرهای پروین در قالب مناظره و با زبانی صمیمی و کودکانه هستند، نویسندگانی مانند مهناز بهمن که نویسندهٔ گروه سنی کودک و نوجوان هستند، زندگانی پروین را در قالب کتاب نوشته‌اند.[۵]

منابع دیگر برای شناخت زندگانی پروین عبارتند از «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»[۶] اثر «علی‌اصغر دادبه»، «با چراغ و آینه» اثر «محمدرضا شفیعی کدکنی»[۷] و «دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان»[۸] اثر قاسم قالیباف؛ که فقط در بخش‌هایی از خود به شرح زندگی پروین پرداخته‌اند. مقالات زیادی نیز در مورد شرح زندگی پروین وجود دارد، نظیر مقالهٔ پروین اعتصامی نوشتهٔ غلامعلی حداد عادل است که در «دانشنامه جهان اسلام» منتشر شده‌است.[۴] همچنین مقدمه‌هایی که برای دیوان پروین اعتصامی نوشته شده‌اند نیز بخش‌هایی از زندگی‌نامه وی را نگاشته‌اند که از مقدمه‌های مشهور دیوان پروین، می‌توان به مقدمهٔ چاوش اکبری برای چاپ سوم[۹] و مقدمهٔ انتشارات اقبال در چاپ‌های بعدی[۳] اشاره کرد....

...زن در ایران

پروین در طول عمر خود دربارهٔ ارتقاء رتبه و مقام زن کوشید[۳] و حتی شعری نیز به نام «زن در ایران» در این باره سروده‌است. به نوشتهٔ حداد عادل، سرودن «زن در ایران» به مناسبت دستور رفع حجاب توسط رضاشاه بوده‌است.[۴] به عقیدهٔ او، گرچه در ابیات اولیه اشاره به ظلم‌ها و محدودیت‌هایی دارد که در آن روزگار برای زنان وجود داشته، اما بیشتر شامل نصیحت به زنان است که در بند ظاهر و زینت و لباس نباشند و ساده زیستی و تقوا و دانش دوستی را پیشه کنند؛ از این رو با اوضاع زنان متجدد آن روزگار انطباق کامل ندارد. با این حال این شعر تنها شعر دیوان پروین است که در آن یکی از کارهای رضاشاه مورد تأیید پروین قرار گرفته و به سبب تأیید کشف حجاب و مذمّت چادر موجب ناخشنودی عده‌ای شده‌است.[۴] همچنین پروین در این شعر، به تیره‌روزی زنان و وضعیت بد حقوق آنان در جامعه مانند منع زنان از سوادآموزی، پرداخته‌است. او همچنین زن را اسیر نادانی و پریشانی اوضاع جامعه می‌داند. این قصیده در حقیقت ۲۶ بیت دارد؛ اما از چاپ سوم دیوان پروین به بعد، چهار بیت آخر این شعر به دلیل مغایرت با احکام اسلام در مورد حجاب، حذف شده‌است و تنها ۲۲ بیت اول، ذکر می‌شود.[۷۶]

چشم دل را پرده می‌بایست اما از عفاف          چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود

خسروا دست توانای تو آسان کرد کار             ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود

شه نمی‌شد گر در این گمگشته کشتی ناخدای      ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود

باید این انوار را پروین به چشم عقل دید          مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود...

 

..دعوت به دربار.

در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدال‌های لیاقت یا نشان‌های دولتی اعطا می‌کرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آن‌ها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار می‌داد.[۳۲] در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمی‌داد در چنین مکان‌هایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود.[۳۲]

برزگری پند به فرزند داد

       

کای پسر، این پیشه پس از من تراست

مدت ما جمله به محنت گذشت

 

نوبت خون خوردن و رنج شماست

کشت کن آنجا که نسیم و نمی است

 ـ

خرمی مزرعه، ز آب و هواست...

به نقل از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خواننده محترم برای خواندن متن کامل زندگینامه «پروین اعتصامی» ،از لینک زیر استفاده کنید:

https://fa.wikipedia.org/wiki/پروین_اعتصامی

 

*********

 متن کامل شعر«صاعقه ما، ستم اغنیاست» ـ پروین اعتصامی

 

برزگری پند به فرزند داد

 

کای پسر، این پیشه پس از من تراست

مدت ما جمله به محنت گذشت

 

نوبت خون خوردن و رنج شماست

کشت کن آنجا که نسیم و نمی است

 

خرمی مزرعه، ز آب و هواست

دانه، چو طفلی است در آغوش خاک

 

روز و شب، این طفل به نشو و نماست

میوه دهد شاخ، چو گردد درخت

 

این هنر دایه‌ی باد صباست

دولت نوروز نپاید بسی

 

حمله و تاراج خزان در قفاست

دور کن از دامن اندیشه دست

 

از پی مقصود برو تات پاست

هر چه کنی کشت، همان بدروی

 

کار بد و نیک، چو کوه و صداست

سبزه بهر جای که روید، خوش است

 

رونق باغ، از گل و برگ و گیاست

راستی آموز، بسی جو فروش

 

هست در این کوی، که گندم نماست

نان خود از بازوی مردم مخواه

 

گر که تو را بازوی زور آزماست

سعی کن، ای کودک مهد امید

 

سعی تو بنا و سعادت بناست

تجربه میبایدت اول، نه کار

 

صاعقه در موسم خرمن، بلاست

گفت چنین، کای پدر نیک رای

 

صاعقه‌ی ما ستم اغنیاست

پیشه‌ی آنان، همه آرام و خواب

 

قسمت ما، درد و غم و ابتلاست

دولت و آسایش و اقبال و جاه

 

گر حق آنهاست، حق ما کجاست

قوت، بخوناب جگر میخوریم

 

روزی ما، در دهن اژدهاست

غله نداریم و گه خرمن است

 

هیمه نداریم و زمان شتاست

حاصل ما را، دگران می‌برند

 

زحمت ما زحمت بی مدعاست

از غم باران و گل و برف و سیل

 

قامت دهقان، بجوانی دوتاست

سفره‌ی ما از خورش و نان، تهی است

 

در ده ما، بس شکم ناشتاست

گه نبود روغن و گاهی چراغ

 

خانه‌ی ما، کی همه شب روشناست

زین همه گنج و زر و ملک جهان

 

آنچه که ما راست، همین بوریاست

همچو منی، زاده‌ی شاهنشهی است

 

لیک دو صد وصله، مرا بر قباست

رنجبر، ار شاه بود وقت شام

 

باز چو شب روز شود، بی‌نواست

خرقه‌ی درویش، ز درماندگی

 

گاه لحاف است و زمانی عباست

از چه، شهان ملک ستانی کنند

 

از چه، بیک کلبه ترا اکتفاست

پای من از چیست که بی موزه است

 

در تن تو، جامه‌ی خلقان چراست

خرمن امساله‌ی ما را، که سوخت؟

 

از چه درین دهکده قحط و غلاست

در عوض رنج و سزای عمل

 

آنچه رعیت شنود، ناسزاست

چند شود بارکش این و آن

 

زارع بدبخت، مگر چارپاست

کار ضعیفان ز چه بی رونق است

 

خون فقیران ز چه رو، بی بهاست

عدل، چه افتاد که منسوخ شد

 

رحمت و انصاف، چرا کیمیاست

آنکه چو ما سوخته از آفتاب

 

چشم و دلش را، چه فروغ و ضیاست

ز انده این گنبد آئینه‌گون

 

آینه‌ی خاطر ما بی صفاست

آنچه که داریم ز دهر، آرزوست

 

آنچه که بینیم ز گردون، جفاست

پیر جهاندیده بخندید کاین

 

قصه‌ی زور است، نه کار قضاست

مردمی و عدل و مساوات نیست

 

زان، ستم و جور و تعدی رواست

گشت حق کارگران پایمال

 

بر صفت غله که در آسیاست

هیچکسی پاس نگهدار نیست

 

این لغت از دفتر امکان جداست

پیش که مظلوم برد داوری

 

فکر بزرگان، همه آز و هوی ست

انجمن آنجا که مجازی بود

 

گفته‌ی حق را، چه ثبات و بقاست

رشوه نه ما را، که بقاضی دهیم

 

خدمت این قوم، به روی و ریاست

نبض تهی دست نگیرد طبیب

 

درد فقیر، ای پسرک، بی دواست

ما فقرا، از همه بیگانه‌ایم

 

مرد غنی، با همه کس آشناست

بار خود از آب برون میکشد

 

هر کس، اگر پیرو و گر پیشواست

مردم این محکمه، اهریمنند

 

دولت حکام، ز غصب و رباست

آنکه سحر، حامی شرع است و دین

 

اشک یتیمانش، گه شب غذاست

لاشه خورانند و به آلودگی

 

پنجه‌ی آلوده‌ی ایشان گواست

خون بسی پیرزنان خورده‌است

 

آنکه بچشم من و تو، پارساست

خوابگه آنرا که سمور و خز است

 

کی غم سرمای زمستان ماست

هر که پشیزی بگدائی دهد

 

در طلب و نیت عمری دعاست

تیره‌دلان را چه غم از تیرگیست

 

بی خبران را، چه خبر از خداست

به نقل از سایت شعرنو

 

تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق در روز  جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۸ مارس ۲۰۱۹