محمدرضا جلالی نائینی: [برخورد مصدق با روزنامهنگاران] خیلی خوب بود. مصدق
با آنهایی که به او ناسزا هم میگفتند، تعامل میکرد.
اخلاق و روحیات مصدق اینگونه بود:«با طبقات پایین بسیار
متواضع، با طبقات بالا متکبر.»
تا وقتی در روزنامه باختر بودم، هر روز مصدق را میدیدم. مصدق به من احترام
میگذاشت. در زمان دکتر مصدق وقتی مادرم فوت شد، عدهای از رجال مملکت در
جلسه ختم شرکت کردند. ازجمله حکیمالملک. حکیمالملک در بازگشت به خانهاش
تصادف کرد. سرش
۱۳-۱۴
بخیه خورد. در همان ایام دکتر مصدق لایحهای نوشته بودند و آن را به من
دادند و گفتند این مطلب را چاپ کن. [مطلب] را خواندم دیدم که در این لایحه
انتقاد از حکیمالملک است. گفتم من نمیتوانم این لایحه را چاپ کنم. چون
حکیمالملک در بازگشت از مجلس ترحیم مادر من تصادف کرد و سرش
۱۳-۱۴
بخیه خورد. تا وقتی زندهام هیچوقت در روزنامهام از حکیمالملک انتقاد
نخواهم کرد. یکی از دوستان که نزدیک من نشسته بود، لایحه را قاپید و در
روزنامهاش چاپ کرد. یک نیمستون هم ناسزا به حکیمالملک نوشت. مدتی گذشت و
یک شب در جبهه ملی مصدق به دکتر فاطمی گفت من به این جلالی نائینی خیلی
اعتقاد دارم. دکتر فاطمی خندیده و گفته است این [جلالی نائینی] چه دارد که
ما نداریم؟ مصدق گفته است وقتی درباره حکیمالملک لایحهای برای چاپ دادم،
گفت نمیتوانم این لایحه را چاپ کنم؛ یعنی، مصدق بهجای اینکه از کار من
ناراحت شود، نسبت به من محبت خاصی پیدا کرد.
مصدق مردی بسیار آقا و ازخودگذشته بود.
من وکیل عدلیه بودم و افراد مختلف را میدیدم. دکتر مصدق را هم میدیدم.
سید ضیاءالدین طباطبایی را میدیدم. افراد دیگری را میدیدم ولی مصدق چیز
دیگری بود. به هرکسی انگی میزدند. مثلاً میگفتند سید ضیاءالدین نوکر
انگلیسیهاست، اما مصدق انگ نداشت. همه به مصدق احترام میگذاشتند. واقعاً
مرد فداکاری بود. گفت ما از انگلیسیها تبعیت میکنیم. چطور آنها
میتوانند بعضی از صنایع خودشان را ملی اعلام بکنند؟[منظور صنایع زغالسنگ و
برق انگلستان است] ما چرا نتوانستیم؟
واپسین گفتگو با محمدرضا جلالی نائینی پیش از درگذشت او-
به نقل ازماهنامه
چشم انداز ایران - ويژه نامه مصدق، خرداد
۱۳۹۶
تاريخ انتشار در سايت سازمان
سوسياليستهای ايران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق در
روز
دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷
-
۱۲ نوامبر ۲۰۱۸