نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

شب های تهران حال و هوای روزهای انقلاب دارد اما…

به نقل از وبلاگ مسيح علی نژاد

http://masihalinejad.com/

پای مناظره نامزدهای انتخابات می نشینیم و به اندازه یک قرن دروغ می بلعیم و بعد انگار که یک بخشی از مناظره در خیابان های شهر برگزار می شود ، راهی خیابان می شویم . معلوم نیست چه حسی و شوری است که کسی جلودار کسی نیست و حتی بزرگترهای خانه هم دست از نصیحت برداشته اند و با جوان تر ها راهی خیابان ها شده اند.

خیابان ولیعصر را به سمت ساختمان جام جم که می رسی، دیگر ماشین ها از قفل شدن و در هم گره خوردن عصبانی نیستند که اساسا هدف همین است، در هم گره خوردن ، کنار هم ایستادن یا روبه رو شدن و سینه به سینه ایستادن و سپس فریاد زدن.

روبروی دانشگاه تهران هم که به شب نرسیده شلوغ است و هواداران احمدی نژاد در یک سوی خیابان و هواداران میرحسین در سوی دیگر خیابان با هواداران کروبی گاهی همصدا می شوند تا شعار دهند:

«نصر من الله و فتحن قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب »

همه اینها در پایتخنت و شاید هم چند شهر بزرگ اتفاق می افتد و در شهرستان ها از این همه تب و تاب های خیابانی خبری نیست.   تایمز و گاردین و باقی  رسانه های خارجی هم از  تب و تب مرکز گزارش می دهند .

اینها را گفتم تا بگویم این روزها تهران اگرچه یادآور روزهای انقلاب است و مردم با همان شور و هیجان به خیابان ها می آیند تا شعار دهند و شعور خویش به رخ جماعتی بکشند، اگرچه این روزها جمعی رانده و مانده از همه دغدغه ها و دلخوشی هایش فرصت ظهور و حضور در خیابان های شهر را یافته است اما آنچه در حاشیه رخ داده و در همین تهران اگر خوب نگاه کنی رخ می نماید، دعوای فقیر و غنی است.

ملت را شقه شقه کرده اند به آنان که نیازمند تر هستند و آنان که از پس نیازهایشان بر می آیند. کنار خانه خودمان در همین خیابان تخت طاوس، صاحب رستوران عکس میرحسین را بر شیشه گذاشته است و از او حمایت می کند اما شب که پای مناظره نامزدها نشسته است ، کارگران ساده تر و شهرستانی همان رستوران  عکس احمدی نژاد را را بالا گرفته و   برای ماشین ها یی که از کنار رستوران می گذرند بالا و پایین می پرند.

در تقلب و تخلف شکی نیست اما بیشتر از همه شکافی که میان مردم ایجاد کرده اند انتخابات را رهبری می کند.  به آنکه شکم اش گرسنه تر است و از پس هزینه های زندگی اش بر نمی آید و چند بیکار هم  دور و برش دارد اگر از درد اهالی فرهنگ و دغدغه های سیاست خارجی و حتی هاله نور بگویی هیچ نمی خواهد بشنود اما تا دلت بخواهد برایت لیست درازی  دارد از آمار اقلامی که  دولت در کاسه اش گذاشته است و قدردان است.

راه دوری نمی روم به همین اهالی روستای خودم نگاه می کنم . درست وقتی که من و همپالگی هایم از کنفرانس کروبی و همایش موسوی بر می گردیم آنها در صف سیب زمینی ایستاده اند و هیچ انتفادی هم به سیستم صدقه دادن و گدا پروری  این دولت ندارند. به نیاز روزانه شان فکر می کنند و جاده هایی که آسفالت شده است و بیمه های روستایی شان به راه است و سهام عدالتی در دست دارند و حقوق بازنشستگی شان هم که اضافه شده است. دیگر هزاری هم کارشناس و اقتصاد دان بیاید و برایشان از خالی شدن  صندوق دخیره ارزی و نرخ تورم و نقدینگی و باقی حساب و کتاب های علم اقتصاد بگوید آنها به همین آمارهایی که احمدی نژاد در تلویزیون نشان می دهد هم کاری ندارند و به پول های نقدی که در کف دستشان گذاشته می شود و کارهای نقدی که برایشان انجام شده دل خوش اند و رای شان را هم به سبد احمدی نژاد می اندازند.  باقی همه زخم خورده های این دولت اند که هرکدام چیزی را در همین چهارسال از دست داده می بینند از آب خوش که از گلویشان پایین  رود گرفته  تا آبروی کشور. حالا این دو جمعیت روبروی هم ایستاده اند و با هم رقابت می کنند .

در انتخابات بعدی اگر از صندوق دروغ بیرون آید آنقدر دلم نمی سوزد که از دامن زدن به این فاصله ایجاد شده میان مردم دلم می سوزد. با خودمان روراست باشیم آیا این یک رقابت سالم است؟ آیا تضارب آرا همین است که این روزها در خیابان های شهر می بینم؟  خیلی آرمانی و ایده آل نمی خواهم نگاه کنم اما مشکل ما این است که هرسال کاندیدای پیروز، رییس جمهور همان بخش از مردمی می ماند که به او رای داده بودند و باقی فراموش می شوند.  چهار سال اگر ما فراموش شده ایم، در هشت سال گذشته هم حتما کسانی فراموش شده بودند. باشد که رییس جمهور آینده را خود همین ملت یاری کند که رییس جمهور تمام ملت ایران باشد و نه رییس جمهور یک طیف پیروز.

از هم اکنون دلم برای شکست مردم می سوزد و نه شکست یک نامزد ریاست جمهوری. چه احمدی نژاد با همه دروغ ها و توهمات اش شکست بخورد و چه نامزدهای اصلاح طلب با همه وعده هایشان در این میان  جماعتی از همین ملت  سرخورده و افسرده خواهند شد.

شب های تهران این روزها حال و هوای روزهای انقلاب دارد با این تفاوت که آن روزها ملت همه همدل بودند اما این روزها ملت در نبردی به نام انتخابات  روبه روی هم ایستاده اند.

پی نوشت:

مطلبی در مورد دروغ های احمدی نژاد و رفتاری که مردم از حاکمان مشق می کنند نوشته ام که اگر روزنامه ما فردا چاپ نکرد می گذارمش همین جا.