نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

مصدق بعد از کودتای ٢٨ مرداد

نعمت احمدی

به نقل از وبلاگ نعمت احمدی

http://www.nematahmadi.ir

 

با کودتای 28 مرداد سال 32، حکومت قانونی دکترمحمدمصدق ساقط شد. برابر اعلامیه مورخه 3/6/1332 ادارۀ پزشکی قانونی که دراختیارخبرنگاران قرارگرفت، به موجب این اعلامیه در کودتای 28 مرداد، 41 نفر کشته که مورد شناسائی واقع شدند و 17 نفر مجهول الهویه نیزشناسائی نگردیدند و مجروحین نیز 75 نفر بودند ( روزنامه اطلاعات 3/6/32 ) مصدق دستگیرو درتاریخ 9/7/1332 دادستان دادرسی ارتش سرتیپ آزموده، کیفرخواستی علیه دکترمحمدمصدق و سرتیپ ریاحی صادر و درخواست اعدام این دو نفرشد. مهلتی 5 روزه جهت تعیین وکیل به دکترمحمدمصدق و سرتیپ آزموده داده شد. رئیس دادگاه بدوی نظامی، سرلشکرافخمی ضمن اعلام علنی بودن دادگاه پس از تعیین وکیل گفت: وکلای متهمین باید ازمیان وکلائی باشند که دادگاه نظامی به آنها صلاحیت دفاع درمحاکم نظامی داده باشد و لیستی از وکلائی که امکان دفاع دردادگاه نظامی را داشتند به اطلاع دکترمصدق و سرتیپ ریاحی رئیس سابق ستاد ارتش رسید، نخستین جلسه محاکمه دکترمحمدمصدق و سرتیپ ریاحی در تالارآینه سلطنت آباد به ریاست سرلشکرمقبلی تحت نظارت دقیق نظامیان درتاریخ هفدهم آبان ماه 1332 برگزارشد، جالب است بدانیم که دادگاه درساعت 2 وچهل و پنج دقیقه بعدازظهر!!!! با حضورخبرنگاران و عکاسان داخلی و خارجی شروع شد. نخست سرتیپ ریاحی که ازبین لیست وکلای مجازدفاع دردادگاه نظامی 5 نفر به اسامی، سرلشکر جلالی، سرتیپ معین پور، دریادارنصیرزند، سرهنگ شاهقلی و سرهنگ آزمین را انتخاب کرده بود وارد دادگاه شد. متعاقب آن سرلشکر مقیلی رئیس دادگاه به همراه دیگراعضاء دادگاه و سرتیب آزموده دادستان دادرسی ارتش در جایگاه قرارگرفتند، سپس دکترمحمدمصدق با لباس خاکستری رنگی که به سرعت عکس آن توسط خبرگزاری ها مخابره و برپشت مجلات و روزنامه ها چاپ شد درحالیکه دونفرزندانبان زیربغل او را گرفته بودند و درکنارش سرهنگ بزرگمهروکیل دکترمحمدمصدق وارد دادگاه شدند. دکترمحمدمصدق که خود فارغ التحصیل دورۀ دکتری حقوق و عنوان رساله اش وصیت درحقوق اسلام بود، تنها به یک وکیل اکتفاء کرد شاید درآغاز بی اعتمادی وی به وکلاء تعرفه شده و یا تسلط خود او بر رموز حقوقی تنها به مدافعه یک وکیل قناعت کرد. اما الحق سرهنگ بزرگمهربا قبول دفاع ازدکترمحمدمصدق واستقلالی که دردفاع ازخود نشان داد حق مطلب را بعنوان وکیلی شجاع اداء کرد. بعدها سرهنگ بزرگمهربا چاپ دقیق لحظات دادگاه مستندترین سند حقوقی را برای اهل تحقیق این مقطع زمانی از خود به یادگارگذاشت. جلسه آغازین دادگاه و گفت و شنود رئیس دادگاه و دکترمصدق وسرتیپ تقی ریاحی، نه اینکه خواندنی است بلکه به یاد ماندنی است. وقتی منشی دادگاه بعد ازقرائت صورتجلسه حاوی نام اعضاء دادگاه و تکلیف به رعایت نظم دادگاه را خواند و پس آنگاه هویت دکترمحمدمصدق را پرسید:

س : اسم و اسم خانوادگی

ج : دکترمحمدمصدق

س : شغل

ج : نخست وزیرقانونی

زمانی که رئیس دادگاه پرسید آیا پیشینه کیفری دارید؟ با پاسخی رندانه روبرو شد که حاضرین را به وجد آورد.

ج : تا امروز که ندارم بعد را نمی دانم؟

رئیس دادگاه سپس روبه سرتیپ تقی ریاحی نمود و سئوالات مشابه سئوالات دکترمحمدمصدق را از وی نمود و اضافه کرد.

چنانچه طبق ماده 195 دلائلی مبنی بر نقض تحقیقات و مرورزمان و صلاحیت دادگاه دارید اظهار نمایئد. آنچه دکترمحمدمصدق گفت و در روزنامه های مورخ 18/8/1332 نقل شده است یکی از بهترین دفاعیات حقوقی است که برای روشن شدن موضوع عیناً ازروزنامه اطلاعات مورخ 18/8/1332 نقل می شود ...

آقای دکترمصدق فریاد زد: ایراد دارم و سپس از جا بلند شد و گفت: بنده لازم است به عرض دادگاه برسانم که سیاست خارجی دراین کاردخالت دارد ولی باید توضیح دهم که معنی این جمله این نیست که سیاست خارجی با اشخاصی که فعلاً دراین جلسه عملیاتی می کنند ارتباطی داشته باشد، برای خود من یک واقعه روی داده که ناچاراز عرض آن می باشم. آن واقعه این بود که دردوره پانزدهم تقنینیه وقتی که انتخابات تهران شروع شده بود یکعده به خانه من آمدند و گفتند: فردا بیایید در مسجد شاه و بیاناتی بکنید و مردم را متوجه نمائید که انتخابات آزاد است و دولت دخالتی ندارد. من مردم شهرتهران را برای حضور در مسجد شاه دعوت کردم. دراین هنگام رئیس دادگاه گفت: مقتضی است در موضوع ایراد بصراحت صحبت کنید. آقای دکترمصدق اظهارداشت: آقا همه مربوط به همان است. کتاب قانون را مرحمت نمایئد و دردنبال این جمله گفت : خیلی خوب حالا ماده 194 را بفرمائید قرائت کنند ( ماده 194 قرائت شد) در ابتدای ماده مزبور جمله ای تذکر داده شده بود که : آنچه را برای مرافعه مفید می داند، آقای دکترمصدق روی این کلمه تکیه کرد و گفت: بلی آنچه را که برای مدافعه مفید می داند، می دانید آقا گفته شده مفید می داند( رئیس دادگاه آقا این ماده مربوط به صلاحیت نیست این موقعی است که کیفرخواست دادستان خوانده شود)، دکترمصدق درجواب اظهارداشت: دراین ماده قید شده که متهم برای تبرئه خودش هرچیزی را مفید می داند باید بگوید حالا می خواهید جلوگیری کنید؟

من اعتراض دارم جناب آقای سرلشگر، اینها مقدمه است وقتی می خواهیم بگوئیم می رویم تهران باید مقدماتی بچینیم که چرا به تهران می رویم ( زنگ رئیس. اجازه بدهید صحبت کنم آقا یک دقیقه). دراین هنگام آقای سرتیپ آزموده دادستان ارتش ازجا بلند شد و چنین گفت: با نهایت احترام به عرض تیمسار ریاست محترم دادگاه می رساند دراین اولین جلسه دادرسی که پرونده آقایان دکترمحمدمصدق و سرتیپ تقی ریاحی مطرح است متأسفانه ملاحظه می شود که اولاً عکاسان و فیلمبرداران رعایت نظم را نمی کنند که اینجا محل دادرسی است نه صحنه تئأترو نمایش، رئیس دادگاه: خواهش می کنم همانطورکه آقای دادستان تذکردادند اقدام نمائید. دکترمصدق: جناب آقای سرلشگرمتهمی که شما می خواهید او را تبرئه کنید یا حکم اعدامش را صادر نمائید باید از خودش دفاع کند، حال جنابعالی می خواهید از یک دادستان مشورت کنید؟ اصلاً بنده حق دارم که هم به صلاحیت دادگاه اعتراض کنم و هم به صلاحیت دادستان، اول اعتراض خود را نسبت به دادستان عرض می کنم تا جابعالی بدانید من بیش از اینها به قوانین آشنا هستم، چگونه ممکن است من دراین تالارکه اینطورمجلل و با شکوه است حرفی برخلاف قانون بزنم؟ من که می خواهم اعدام شوم چه کاردارم که شما مأموریت دارید، می خواهید بروید، من می خواهم از خودم دفاع کنم اگر می خواهید جواب ندهم می روم و شما هم حکم اعدامم را ادا کنید.

رئیس. جواب سؤالات را بدهید.

دکترمصدق: اجازه بده آقا، موضوع ایراد اعتراض به صلاحیت دادگاه مقدمات دارد، تا مقدمات را نگویم تا صغری و کبری ترتیب ندهم حضار چه می فهمند که حرف من صحیح است اجازه بفرمائید من اعتراضات خود را در مورد دادستان عرض کنم بعد اگر تصدیق نفرمودید درصلاحیت دادگاه صحبت می کنم. ای کاش عملیات سرتیپ آزموده زیاد از قانون منحرف نشده بود، ایشان لوایح قانونی مرا در اصلاح ارتش که بسیار اثرنیکو داشت از قبیل اینکه دادستان بایستی دارای معلومات حقوقی باشد غیرقابل تغییر باشد به استناد یک تصویب نامه که درهیأت وزرا صادرشد موقوف الاجرا کردند در صورتی که هیچوقت اینجانب خارج از حدود اختیارات خود لایحه ای تصویب ننمودم لوایح قانونی من قبلاً در روزنامه ها منتشرمی شد و درجلسه علنی مجلس هم تقدیم مجلس شورای ملی می گردید چنانچه یکی از این لوایح برخلاف قانون و خارج از حدود اختیارات تصویب شده بود همان نمایندگانی که شدیداً با من مخالف بودند می توانستند از من سلب اختیارکنند. در دوره اول تقنینیه که من به سمت نمایندگی اشراف و اعیان اصفهان انتخاب شدم چون اعتبارنامه ها مطرح شد یکی از نمایندگان می خواست برای اینکه من 30 سال نداشتم با اعتبارنامه من مخالفت کند با اینکه من دوستانی داشتم و ممکن بود اعتبارنامه ام تصویب شود ولی راضی نشدم درجلسه مطرح شود و از وکالت صرف نظر کردم زیرا نمایندگانی که می خواستند به من رأی بدهند انتظار داشتند چنین رأیی هم از من برای اعتبارنامه خود بگیرند این بود که تصمیم گرفتم از وکالت بگذرم و بروم اروپا و معلومات خود را تکمیل کنم. حال می خواهم عرض کنم آقای سرتیپ آزموده را چه چیز وادار کرده که در اول مرحله پشت پا به قانون بزند ایشان حق نشستن در دادگاه را ندارند.

دکترمصدق دردادگاه نظامی به 3 سال حبس مجرد محکوم و سرتیپ ریاحی نیز به دو سال حبس محکوم شدند، محاکمه ای طولانی و رأئی که دکترمصدق به آن اعتراض داشت و دادستان هم معترض بود، پرونده به دادگاه تجدیدنظرارسال و اولین جلسه دادگاه درتاریخ 19/1/1333 به ریاست تیمسار سرلشکرجوادی در باشگاه پادگان قصرتهران تشکیل شد، این دادگاه در طول بیست و شش ساعت رسیدگی یکی از ماندنی ترین محاکماتی است که تا آن تاریخ درایران برگزارشد. مصدق با ذکرتاریخچه ای از نحوه برخورد محمدعلی شاه با مجلس و سپس برخورد ناصرالملک نایب السلطنه احمدشاه، دادگاه نظامی را فاقد صلاحیت دانست، رسیدگی به جرائم وزراء و نخست وزیررا دردیوان عالی کشوردانست. نه دادگاه بدوی و نه دادگاه تجدیدنظربه این ایراد اساسی دکترمصدق توجه ننمودند و سرانجام درتاریخ 23/2/1332 محکومیت دکترمصدق به 3 سال زندان و محکومیت حبس 2 ساله سرتیپ ریاحی تأئید گردید که هر دو ازاین حکم فرجام خواهی نمودند. دکترمصدق و سرتیپ ریاحی درحبس مجرد یعنی سلول انفرادی نگهداری می شدند. با فرجام خواهی دکترمصدق، پرونده به شعبه نهم دیوانعالی کشورارسال و این شعبه نیزرأی دادگاه تجدیدنظررا نسبت به محکومیت دکترمصدق تأئید نمود، هرچند مصدق از قضات شعبه نهم دیوانعالی کشور به دادسرای انتظامی شکایت کرد و نامه ای به رئیس دیوان عالی کشور مبنی برتخلف شعبه نهم دیوان عالی کشورنوشت که به آن هم ترتیب اثرداده نشد.

دکترمصدق تا 15/5/1335 دورۀ محکومیت خود را درزندان سپری کرد و بعد از آزادی نیزبه روستای ملکی خود احمدآباد تبعید گردید. درنخستین روزورود مصدق به احمدآباد، عده ای با اتوبوس به احمدآباد رفتند و قصد ورود به منزل دکترمصدق را داشتند، خبراین واقعه و برخورد مستخدمین منزل و اهالی محل با مهاجمین در روزنامه اطلاعات مورخ 16/5/1335 چاپ گردیده است. بخشی ازاین خبر را عیناً می آورم... طبق گزارشی که رسیده، یازده صبح دیروز عده ای با اتوبوس به احمدآباد رفته اند و درحدود باغ و خانه ای که آقای دکترمصدق ازساعت 7 بعدازظهرروز شنبه پس از آزادی از زندان درآنجا اقامت کرده است گرد آمده و تظاهراتی علیه او آغازکرده اند. جمعی ازآنها قصد دخول به خانه مشارالیه داشته و تا روی بام اتاقی که دکترمصدق درآن اقامت داشته رفته و قصد دخول به اتاق داشتند ولی مستخدمین خانه پشت دراتاق مقداری میزو تخته قرارداده و برای ممانعت از دخول آنها کوشش کرده اند دراین موقع براثر داد و فریاد و تظاهرات دو نفرازماجرا مطلع و به محل میروند و از هجوم کسانیکه با اتوبوس آمده بودند به داخل قلعه و منزل دکترمصدق جلوگیری می کنند ( روزنامه اطلاعات مورخ 16/5/1335 ) مصدق 10 سال بعد ازآزادی در قید حیات بود و سرانجام درتاریخ 14/12/45 درسن 87 سالگی درگذشت، طی این مدت دکترمصدق درروستای احمدآباد به تبعید نانوشته فرستاده شد. اطلاعیه درگذشت دکترمحمد مصدق را از روزنامه اطلاعات مورخ 14/12/1345 عیناً نقل می کنم :

مصدق دراحمدآباد آرام گرفت

با کمال تأسف اطلاع یافتیم که امروز آقای دکترمصدق درسن 87 سالگی دارفانی را بدرود گفت آقای غلامحسین مصدق فرزند ایشان که معالجات پدر خود را زیرنظرداشت چند ماه قبل آقای دکترمصدق به بیماری سرطان فک مبتلا گردید و بلافاصله تحت درمان قرارگرفت با وجود معالجات منظم و دوبارعمل جراحی دربیمارستان نجمیه، متأسفانه حال ایشان ازغروب چهارشنیه روبه وخامت گذشت و این باردرناحیه معده نیزخونریزی شروع شد و بلافاصله باردیگربه بیمارستان نجمیه منتقل گردید تا آنکه سحرگاه امروزچشم از جهان پوشید. آقای دکترمصدق دراتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه بستری بود و طی این مدت بستری شدن اخیر، روزی دو بارخون به ایشان تزریق می شد و آخرین تزریق ساعت 10 دیشب صورت گرفت ولی براثرخونریزی شدید، تزریق خون دیگرمؤثرواقع نشد. ما مصیبت وارده را به آقایان دکترغلامحسین مصدق و آقای مهندس احمدمصدق، خانواده بیات، خانواده متین دفتری و سایربازماندگان آن مرحوم تسلیت می گوئیم.

نعمت احمدی